بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر درباره خلیج پارس و مشروطه شاهنشاهی ایران ۱۹ اردیبهشت ماه ۲۵۳۰ شاهنشاهی
سخنرانیهای اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر | اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران | حزب ایران نوین |
اما در مورد خلیج فارس سیاست معقولانه ایران میگوید که دوره کلونیالیسم تمام شده، و دوره امپریالیسم به پایان رسیده و یک کشور امپریالیستی از آنجا میرود، هیچ کشور دیگری نباید قدم به جای پای او بگذارد و سرنوشت این منطقه فقط باید به دست ممالک این منطقه تعیین بشود. در چنین شرایطی میبینیم که بر ضد منافع ایران تحریکاتی میشود و شعارهایی میشنویم که به گوش ایرانی ناآشنا است. هیچ ایرانی حقیقی چنین شعاری نمیدهد، ولی ما وقتی این شعارها را شنیدیم تعجب کردیم و متأسف شدیم و حتی غصه خوردیم که چگونه میشود یک نفر اسمش ایرانی باشد و شعاری بدهد که مستقیماً به وسیله خارجی به او دیکته شده باشد، ولی با وجود تمام تأسفی که در این مورد هست، بالاخره پردهها بالا رفت، ماسکها کنار رفت و افراد شناخته شدند. حالا این افراد در هر مقام و منزلتی که باشند، شناخته شدهاند. اکنون صفوف باید از هم مشخص بشود. از سیمیلیون جمعیت ایران مطمئن هستم که بیست و نه میلیون و نهصد و خردهای هزار نفرش ایرانی هستند، ولی عده قلیلی اگر اسمشان ایرانی باشد، دلشان ایرانی نیست. تا جایی که میشود وسایلش را فراهم کرد دعا میکنیم که خداوند آنها را به راه راست هدایت بکند، ولی اگر نشد صفوف ایرانی باید از آنها جدا بشود. آن کسی که دلش به عشق ایران و عمل و کردارش دنبال انقلاب سفید ایران است، از کسی که میگوید «ای تف بر این انقلاب سفید، ما انقلاب خونین میخواهیم» و شعارهای دیگری که تکرار نمیکنم، باید صفوفشان از هم مجزا بشود. البته ارزش آن را ندارد که بگویم این دو صف، ولی به هر حال آن بیست و نه میلیون و نهصد و خردهای هزار نفر باید از آن چند هزار نفر فاصله بگیرند. حیف است که حتی یک دقیقه وقت هیچ فردی از افراد این کشور صرف فکر کردن به این موضوع یا احیاناً وارد عمل شدن در این مورد بشود، اما اگر لازم باشد میدانم هر فرد شما چه زن و چه مرد، مثل آن زن و مرد سیاهکلی وظیفه خودش را نسبت به دشمنان مملکت انجام خواهد داد. شما میدانید که چه آیندهای در پیش دارید، فکر میکنم که در این کنگره در مورد آن صحبت شده و الان موقع ورود به جزئیات نیست، ارقام گویا هستند، خود شما در هر ده و هر شهر و هر جایی که هستید میبینید در این چند سال چه تغییراتی پیدا شده، برنامه پنج ساله چهارم را که تمام بکنیم برنامه پنجم میرسد که یکی از برنامههایی است که شاید در سطح بینالمللی بی سابقه باشد، بعد از آن برنامه ششم اجرا میشود که پس از پایان آن مطمئن هستم که میتوانیم وارد دورهای بشویم که آن را تمدن بزرگ مینامیم. این ایدهآل تنها در محیط و در مملکتی امکانپذیر است که اساس کارش عدالت اجتماعی، انصاف، همکاری، تعاون و اصولی است که در کتاب انقلاب سفید آنها را خواندهاید و خیلی چیزهای دیگر که تا به حال صحبتش را نکرده بودیم و شاید به فکر من هم نرسیده و نرسد، اما احیاناً به فکر یکی از شماها برسد. قبلاً گفته بودم که چند ماده از دوازده منشور انقلاب ما غیرقابل تغییر است، مثلاً منابع طبیعی مملکت ما که اعتقاد به خدا داریم و میگوییم آنها را خداوند خلق کرده است و بشر در ایجاد و خلق آن سهمی نداشته است، این حتماً باید ملی باشد، یعنی باید به اجتماع و عموم مردم تعلق داشته باشد. یا منابع عظیم زیرزمینی مثل نفت یا یک صنعت مادری مثل فولاد یا هر صنعت یا منابعی که بتواند در قیمتها و در زندگی مردم تأثیر بگذارد باید به وسیله دولت به نمایندگی از طرف ملت و به نفع جامعه از آن بهرهبرداری بشود. این یک اصل غیر قابل تغییر است، ولی خیلی از مواد انقلاب که خود من به اصطلاح پیشنهادکننده و مبتکر آن بودم میگویم که در آینده میتواند و شاید باید تغییر بکند، تغییراتی که هماهنگ و جواب دهنده پیشرفتهای فنی و علمی و تکنولوژیک عصر ما باشد. امروز در سال ۱۳۵۰ زندگی میکنیم، در سال ۱۳۶۲ هیچ معلوم نیست که وضع پیشرفتهای فنی، صنعتی، تکنیک دنیا چه خواهد شد و چطور باید وضع اجتماع خودمان را به آن تطبیق بدهیم تا بتوانیم از آن پیشرفتها کمال استفاده را بنماییم.
همانطور که گفتم شاید به فکر من نرسد اما بین شما یک نفر پیدا بشود پیشنهادی بدهد که برای کشور قابل قبول باشد. امروز سعی من پس از پیشنهاد انقلاب سفید و اجرای این انقلاب چند چیز است. آباد کردن کشور، استخراج ثروت مملکت، تقسیم عادلانه ثروت بین همه مردم، بالا بردن سطح زندگی عمومی، ایجاد قدرت کافی برای دفاع از کشور، بالا بردن نام ایران و ایرانی در سطح بینالمللی، دادن پیشنهادهایی که مورد قبول دنیا واقع شود مثل پیشنهادی که ما در امر مبارزه جهانی با بیسوادی و ایجاد لژیون خدمتگزاران بشر کردیم، ولی اضافه بر اینها یک وظیفه دیگر هم هست و آن تأمین ثبات و قوام و دوام این وضعی است که شما را در عرض نه سال به اینجا رسانده و دوازده سال دیگر شما را به تمدن بزرگ خواهد رسانید و در این کار کوچکترین غفلتی نمیشود کرد. هیچ یک از این اصول را نمیشود فراموش نمود. تامین دوام و قوام رژیم مشروطه سلطنتی شما بر دو اصل استوار است یکی به وسیله سلطنت موروثی، و دیگری به وسیله وارث سیاسی پادشاه.
باز هم یک بار دیگر این موضوع را بگویم که اگر این مقام در این کشور نبود و ایرانی گوشش، ذهنش، روحش به کلمه شاه آشنا نبود و اگر این پیوند تاریخی و بدون خونریزی بین روح رئیس مملکت و آن چوپان بلوچستانی نبود، این کارها، این انقلاب بزرگ، بدون خونریزی، بدون قتل عام، بدون کشتار، انجامپذیر نمیشد. ولی میخواهم این موضوع را اضافه بکنم که اگر وارث تاج و تخت شما و وارث طبیعی رژیم سلطنتی باید برای این کار تربیت بشود، باید ذهنش آماده بشود، مطالبی را که باید بداند باید یاد بگیرد، انضباطی را که باید پیدا بکند، پیدا بکند. این را هم میگویم که او وارث به اصطلاح قانونی و روحانی پادشاه است، ولی شما سیمیلیون جمعیت فعلی کشور و چند میلیون نفر بعدی همهتان وارث سیاسی پادشاه مملکت هستید، چون این مملکت متعلق به همه شما است. گفتیم که منابع طبیعی متعلق به همه است و بالاخره وقتی که عمر هر یک از ما تمام بشود تنها بشود سهمی که به ما میرسد یک مشت خاکی است که در آنجا دفن میشویم. بعد این مملکت با ثروتش و با محاسنش و انشاءالله بدون عیبش به سایرین میرسد. این است که در تحویل دادن این کشور به وارث قانونی یا به اصطلاح وارث حقیقی، خودتان همه سهیم هستید، همه همانطور که قبلاً گفتم وارث یک چیز هستید، همهتان وارث سیاسی رئیس این مملکت هستید.