پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات)/اشک طرف دیده را گردید و رفت

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۳۵ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات) (اشک طرف دیده را گردید و رفت)
از پروین اعتصامی
'


اشک طرف دیده را گردید و رفت اوفتاد آهسته و غلتید و رفت بر سپهر تیره‌ی هستی دمی چون ستاره روشنی بخشید و رفت گر چه دریای وجودش جای بود عاقبت یکقطره خون نوشید و رفت گشت اندر چشمه‌ی خون ناپدید قیمت هر قطره را سنجید و رفت من چو از جور فلک بگریستم بر من و بر گریه‌ام خندید و رفت رنجشی ما را نبود اندر میان کس نمیداند چرا رنجید و رفت تا دل از اندوه، گرد آلود گشت دامن پاکیزه را بر چید و رفت موج و سیل و فتنه و آشوب خاست بحر، طوفانی شد و ترسید و رفت همچو شبنم، در گلستان وجود بر گل رخساره‌ای تابید و رفت مدتی در خانه‌ی دل کرد جای مخزن اسرار جان را دید و رفت رمزهای زندگانی را نوشت دفتر و طومار خود پیچید و رفت شد چو از پیچ و خم ره، با خبر مقصد تحقیق را پرسید و رفت جلوه و رونق گرفت از قلب و چشم میوه‌ای از هر درختی چید و رفت عقل دوراندیش، با دل هر چه گفت گوش داد و جمله را بشنید و رفت تلخی و شیرینی هستی چشید از حوادث با خبر گردید و رفت قاصد معشوق بود از کوی عشق چهره‌ی عشاق را بوسید و رفت اوفتاد اندر ترازوی قضا کاش میگفتند چند ارزید و رفت