انوری (غزلیات)/چو کرد خیمهی حسنت طناب خویش مکین
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۰:۵۵ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | انوری (غزلیات) (چو کرد خیمهی حسنت طناب خویش مکین) از انوری |
' |
چو کرد خیمهی حسنت طناب خویش مکین خروش عمر برآمد ز آسمان و زمین جهانیان همه واله شدند و میگفتند یکی که کو تن و جان و یکی که کو دل و دین شگفت ماندم در بارگاه دولت تو از آنکه دیدم از این دیدهی حقیقتبین رواق حجرهی دل ساخت سمت بهر تو بخت براق روضهی جان کرد عقل بهر تو زین سوئال کردم دوش از خیال بوالعجبت که از چه حیله شوم زان دو لعل شکرچین چو یافت موی تو در کوی دلبری امکان چو یافت روی تو در راه عاشقی تمکین ز جزع حاصل در حال شد روان پیدا به جادوان حزین و به ساکنان حزین یکی به حیله همی گفت موسی آمد هان یکی به مرو همی گفت عیسی آمد هین