محتشم کاشانی (غزلیات)/به هجر یار که از غیر آن ندارم حظ
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (به هجر یار که از غیر آن ندارم حظ) از محتشم کاشانی |
' |
به هجر یار که از غیر آن ندارم حظ چنان که ز وصل آن چنان ندارم حظ به غیر حیرت عشقت چه باعث است ای گل که چشم دارم و از گلستان ندارم حظ ز بس که خوردهام از قاصدان فریب اکنون به هیچ مژده من بدگمان ندارم حظ نوید عمر ابد هم به گوش ناخوش نیست که بی تو بس که به جانم ز جان ندارم حظ به مزدی سفرم کاش خانمان سکون که از وطن من بیخانمان ندارم حظ زهم ببر ز من ای همزبان که من بی او زبان ندارم و از هم زبان ندارم حظ ره جهان دگر محتشم کنون سر کن که بهر عمر چنین زین جهان ندارم حظ