محتشم کاشانی (غزلیات)/ز مهیست داغ بر دل که ندیدهام هنوزش
نسخهٔ تاریخ ۱ سپتامبر ۲۰۱۰، ساعت ۱۹:۱۱ توسط otr>Sahimrobot (ربات: بهبود نامها و علایم)
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (ز مهیست داغ بر دل که ندیدهام هنوزش) از محتشم کاشانی |
' |
ز مهیست داغ بر دل که ندیدهام هنوزش ز گلیست خار در کف که نچیدهام هنوزش ز لبی است کام جانم چو گلوی شیشه پرخون که به جرئت تخیل نگزیدهام هنوزش ز شراب لعل یاری شده مشربم دگرگون که به لب رسیده اما نچشیدهام هنوزش به کشاکشم فکنده سر زلف تابداری که به سوی خویش یک مو نگشیدهام هنوزش دل پرده سوز دارد هوس لباس دردی که به قد طاقت او نبریدهام هنوزش به برم لباس غیرت شده نام خرقهای را که ز جیب تا به دامن ندریدهام هنوزش ز دریچهی محبت به دلم فتاده پرتو ز همه جهان فروزی که ندیدهام هنوزش همه کس شنیده آمین ز فرشته بر دعایی که ز زیر لب برآن بت ندمیدهام هنوزش که ز محتشم رساند به مه من این غزل را که من گدا به خدمت نرسیدهام هنوزش