محتشم کاشانی (غزلیات)/خوش آن که هم زبان به تو شیرین بیان شوم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (خوش آن که هم زبان به تو شیرین بیان شوم) از محتشم کاشانی |
' |
خوش آن که هم زبان به تو شیرین بیان شوم حرفی ز من بپرسی و من بیزبان شوم وقت سخن تو غرق عرق گردی از حجاب من آب گردم و ز خجالت روان شوم یاری به غیر کن که سزای وفای من این بس که ناوک ستمت را نشان شوم در کوی خویش اگر ز وفا جا دهی مرا سگ باشم ار جدا ز سگ آستان شوم جورت که پیش محتشم از صد وفا به است من سعی میکنم که سزاوار آن شوم