محتشم کاشانی (غزلیات)/گر شود از دیده نهان ماه من
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (گر شود از دیده نهان ماه من) از محتشم کاشانی |
' |
گر شود از دیده نهان ماه من دود برآرد ز جهان آه من از نگه من به تمنای خویش آه گر افتد به گمان ماه من آن که به پندست مرا سود خواه از همه بیش است زیان خواه من از تو به جان آمدم اندیشه کن جان من از نالهی جانکاه من بندگیت جان من بینواست جان من از من مستان شاه من باش به هوش ای دل غافل که چرخ در ره او کنده نهان چاه من محتشم افسرده رهی داشتم نیک زد آن سرو روان راه من