محتشم کاشانی (غزلیات)/پند گوی تو چه‌ها تا به تو فهمانیده

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۰۸ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' محتشم کاشانی (غزلیات) (پند گوی تو چه‌ها تا به تو فهمانیده)
از محتشم کاشانی
'


پند گوی تو چه‌ها تا به تو فهمانیده کز منت باز به این مرتبه رنجانیده ز آتش سرکش قهرت ز تو رو گردانست عاشق روی ز شمشیر نگردانیده زان نگه قافله‌ی صبر گریزان وز پی مژه‌ها تیغ در آن قافله خوابانیده مژه بیش از مدد ابرویش از دل گذران تیر پران و کمان گوشه نجنبانیده چه روم بی تو به گشت چمن ای حور که هست باغ گل در نظرم دوزخ تابانیده می‌کشم پای ز هنگامه‌ی عشقت که فراق سخت چشم من ازین معرکه ترسانیده محتشم شمع صفت چند بسوزی مروی خویش را کس به عبث این همه سوزانیده