محتشم کاشانی (غزلیات)/بیش از دی گرم استغنا زدن گریدهی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (بیش از دی گرم استغنا زدن گریدهی) از محتشم کاشانی |
' |
بیش از دی گرم استغنا زدن گریدهی غالبا امروز در آیینه خود را دیدهی کلفتی داری و پنهان داری از من گوئیا این که با غیر الفتت فهمیدهام فهمیدهی گشت معلومم که در گوشت چه آهنگی خوش است چون شنیدم کز غرض گو حال من پرسیدهی چون شوی با غیر بد مخصوص خود گردانیم آلت اعراض غیرم خوب گردانیدهی چون نمیرنجی تو از کس جز به جرم دوستی حیرتی دارم که از دشمن چرا رنجیدهی پنبهای در گوش نه تا ننهی از غیرت به داغ این که میگویند بدگویان اگر نشنیدهی محتشم کافتاده زار از پرسش بی جای تو کشتهای او را و پنداری که آمرزیدهی