محتشم کاشانی (غزلیات)/باز علم زد ز بیابان عشق
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (باز علم زد ز بیابان عشق) از محتشم کاشانی |
' |
باز علم زد ز بیابان عشق کرد جنیبت کش سلطان عشق باز رسید از پی هم کوه کوه موج قوی جنبش طوفان عشق باز صلا زد به دو کون و کشید فتنهی جهان تا به جهان خان عشق باز به گوش مه و کیوان رسید غلغله از ساحت ایوان عشق باز دل آن فارس مطلق عنان رخش جنون تاخت به میدان عشق باز محل شد که به جان بشنوند مور و ملخ حکم سلیمان عشق باز ز معزولی عقل و خرد دور جنون آمد و دوران عشق ای دل نوعتهد کنون ز اتحاد جان من و جان تو و جان عشق محتشم ازبهر بتان قتل تو حکم مطاع است ز دیوان عشق