محتشم کاشانی (غزلیات)/بس که چون باران نیسان ای سحاب خوش مطر
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (بس که چون باران نیسان ای سحاب خوش مطر) از محتشم کاشانی |
' |
بس که چون باران نیسان ای سحاب خوش مطر از زبان ما دعا میبارد از دست تو زر شورهزار وقت ما و کشتزار عمر تو تا ابد خواهند بود از باغ جنت تازه تر کوبیان خسرو و طی لسان و عمر نوح کاید این الکن زبان از عهدهی شکرت بدر روزگاری بودم از ناقابلان لطف تو منت ایزد را که زود آن روزگار آمد به سر شهریارا گر ز دست اقتدارت تا به حشر بر سرم تیغ و تبر بارد و گر در و گوهر سر مبادم گر سر موئی ز نفع و ضر آن در کتاب دعوتم حرفش شود زیر و زبر تا جهان باشد تو باشی کامکار و کامران تا فلک گردد تو گردی نامدار و نامور در پناهت تا قیامت زینت عالم دهند با علیخان میرزا آن عالم آرای دگر در ثنایت محتشم توفیق یابد گر بود یک دو روزی دیگرش باقی ز عمر مختصر