سعدی (غزلیات)/مپرس از من که هیچم یاد کردی

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۴ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۱:۲۴ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' سعدی (غزلیات) (مپرس از من که هیچم یاد کردی)
از سعدی
'


مپرس از من که هیچم یاد کردی که خود هیچم فرامش می‌نگردی چه نیکوروی و بدعهدی که شهری غمت خوردند و کس را غم نخوردی چرا ما با تو ای معشوق طناز به صلحیم و تو با ما در نبردی نصیحت می‌کنندم سردگویان که برگرد از غمش بی روی زردی نمی‌دانند کز بیمار عشقت حرارت بازننشیند به سردی ولیکن با رقیبان چاره‌ای نیست که ایشان مثل خارند و تو وردی اگر با خوبرویان می‌نشینی بساط نیک نامی درنوردی دگر با من مگوی ای باد گلبوی که همچون بلبلم دیوانه کردی چرا دردت نچیند جان سعدی که هم دردی و هم درمان دردی