اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/عارت آمد که دمی قصه‌ی ما گوش کنی؟

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۴۵ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) (عارت آمد که دمی قصه‌ی ما گوش کنی؟)
از اوحدی مراغه‌ای
'


عارت آمد که دمی قصه‌ی ما گوش کنی؟ قصه‌ی غصه این بی‌سر و پا گوش کنی؟ پادشاهی تو، ازین عیب نباشد که دمی حال درویش بپرسی و دعا گوش کنی چه زیان دارد؟ اگر بی‌سر و پایی روزی عرضه دارد سخنی وز سر پا گوش کنی گوش بر قول حسودان مکن، ای رانه رواست که صوابی بگذاری و خطا گوش کنی با تو از راستی قد تو می‌باید گفت کان چه از صدق بگویم به صفا گوش کنی خلق گویند که: با او سخن خویش بگوی من گرفتم که بگویم، تو کجا گوش کنی؟ به خدا، گر بودت هیچ زیان گر نفسی قصه‌ی اوحدی از بهر خدا گوش کنی