اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای ز سودای تو در هر گوشهای آواره من
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۲۲ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (ای ز سودای تو در هر گوشهای آواره من) از اوحدی مراغهای |
' |
ای ز سودای تو در هر گوشهای آواره من چارهیکارم نه نیکو میکنی، بیچاره من! روز مرگم بر سر تابوت خواهد شعله زد آتش عشقت که در دل دارم از گهواره من ای که گفتی: با جفای یار سیمین بر بساز چند شاید ساخت؟ ز آهن نیستم، یا خاره، من در زبان خاص و عام افتاد رازم چون سخن ای مسلمانان، زبون افتادهام یک باره من کاشکی! آن روی منظورش نمیدیدم ز دور تا چو دوران کردمی از گوشهای نظاره من خرقهی پرهیزم از سودای این دل پاره شد خود نمییابم خلاص از دست این دل پاره من اوحدی را عاشق و میخواره کرد او این چنین ورنه تاکنون نبودم عاشق و میخواره من