سعدی (غزلیات 1)/عمرها در سینه پنهان داشتیم اسرار دل
' | سعدی (غزلیات 1) (عمرها در سینه پنهان داشتیم اسرار دل) از سعدی |
' |
عمرها در سینه پنهان داشتیم اسرار دل نقطهی سر عاقبت بیرون شد از پرگار دل گر مسلمانی رفیقا دیر و زنارت کجاست شهوت آتشگاه جانست و هوا زنار دل آخر ای آیینه جوهر، دیدهای بر خود گمار صورت حق چند پوشی در پس زنگار دل این قدر دریاب کاندر خانهی خاطر، ملک نگذرد تا صورت دیوست بر دیوار دل ملک آزادی نخواهی یافت و استغنای مال هر دو عالم بندهی خود کن به استظهار در نگارستان صورت ترک حفظ نفس گیر تا شوی در عالم تحقیق برخوردار دل نی تو را از کار گل امکان همت بیش نیست با تو ترسم درنگیرد ماجرای کار دل سعدیا با کر سخن در علم موسیقی خطاست گوش جان باید که معلومش کند اسرار دل