سعدی (غزلیات 1)/شرف نفس به جودست و کرامت به سجود

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۴ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۱:۰۵ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' سعدی (غزلیات 1) (شرف نفس به جودست و کرامت به سجود)
از سعدی
'


شرف نفس به جودست و کرامت به سجود هر که این هر دو ندارد عدمش به که وجود ای که در نعمت و نازی به جهان غره مباش که محالست در این مرحله امکان خلود وی که در شدت فقری و پریشانی حال صبر کن کاین دو سه روزی به سرآید معدود خاک راهی که برو می‌گذری ساکن باش که عیونست و جفونست و خدودست و قدود این همان چشمه‌ی خورشید جهان افروزست که همی تافت بر آرامگه عاد و ثمود خاک مصر طرب انگیز نبینی که همان خاک مصرست ولی بر سر فرعون و جنود دنیی آن قدر ندارد که بدو رشک برند ای برادر که نه محسود بماند نه حسود قیمت خود به مناهی و ملاهی مشکن گرت ایمان درستست به روز موعود دست حاجت که بری پیش خداوندی بر که کریمست و رحیمست و غفورست و ودود از ثری تا به ثریا به عبودیت او همه در ذکر و مناجات و قیامند و قعود کرمش نامتناهی، نعمش بی‌پایان هیچ خواهنده ازین در نرود بی‌مقصود پند سعدی که کلید در گنج سعد است نتواند که به جای آورد الا مسعود