امیر خسرو دهلوی (گزیده از مجنون و لیلی)/گویندهی این کهن فسانه
نسخهٔ تاریخ ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۷:۱۶ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | امیر خسرو دهلوی (گزیده از مجنون و لیلی) (گویندهی این کهن فسانه) از امیر خسرو دهلوی |
' |
گویندهی این کهن فسانه زان شعله چنین کشد زبانه کان شمع نهان گداز شب خیز پروانه صفت بر آتش تیز کبکی که شکسته بال باشد شاهین زندش چه حال باشد چون غم زده را در ان تحیر از خوردن غم درونه شد پر بس کانده سینه شد فزونش از دل به دهن رسید خونش تیمار دلش، به جان نگنجید جان خود چه، که در جهان نگنجید شد در پی آنکه دل بکاود وز غم قدری برون تراود کاغذ طلبید و خامه برداشت ترتیب سواد نامه برداشت سودای جگر به نامه میریخت خونابه ز نوک خامه میریخت کاغذ چو تمام شد، نوردش از خون دو دیده مهر کردش وانگه طلبید قاصدی چست کز باد به تک حریف میجست دادش که: ببر بران خرابش باز آور به من رسان جوابش قاصد شد و آن صحیفه را برد وانجا که سپرد دنیست، بسپرد مجنون، که بدید نامهی دوست میخواست برون فتادن از پوست دید از قلم جراحت انگیز در دوده سرشته آتش تیز