اوحدی مراغهای (غزلیات)/موی فشانم دگر عشق به درها ببرد
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۵۰ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (موی فشانم دگر عشق به درها ببرد) از اوحدی مراغهای |
' |
موی فشانم دگر عشق به درها ببرد در همه عالم ز من ناله خبرها ببرد روی چو گلبرگ تو اشک مرا سیم کرد مطرب ما این نوا برزد و زرها ببرد من ز سفرهای خود سود بسی داشتم عشق تو در باختن سود سفرها ببرد داشتم از شاخ عمر وعدهی برخوردنی باد فراقت به باغ بر زد و برها ببرد باز نیاید به هوش عاشق رویت، که او توش ز تنها ربود، هوش ز سرما ببرد زلف تو دل برد و هست در پی جان، ای عجب! بار کجا میهلد، دوست، که خرها ببرد؟ داشت دلی اوحدی، نقد و دگر چیزها این دو بر آتش بسوخت عشق و دگرها ببرد