خاقانی (غزلیات)/عشق تو چون درآید شور از جهان برآید

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۹ اکتبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۹:۲۰ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خاقانی (غزلیات) (عشق تو چون درآید شور از جهان برآید)
از خاقانی
'


عشق تو چون درآید شور از جهان برآید دلها در آتش افتد دود از میان برآید در آرزوی رویت بر آستان کویت هر دم هزار فریاد از عاشقان برآید تا تو سر اندر آری صد راز سر برآری تا تو ببر درآئی صد دل ز جان برآید خوی زمانه داری ممکن نشد که کس را یک سود در زمانه بی‌صد زیان برآید کارم بساز دانم بر تو سبک نشیند جانم مسوز دانی بر من گران برآید هر آه کز تو دارم آلوده‌ی شکایت از سینه گر برآید هم با روان برآید خاقانی است و جانی از غم به لب رسیده چون امر تو درآید هم در زمان برآید