خاقانی (غزلیات)/امروز دو هفته است که روی تو ندیدم
' | خاقانی (غزلیات) (امروز دو هفته است که روی تو ندیدم) از خاقانی |
' |
امروز دو هفته است که روی تو ندیدم و آن ماه دو هفت از خم موی تو ندیدم ماه منی و عید من و من مه عیدی زان روی ندیدم که به روی تو ندیدم چون بوی تو دیدم نفس صبح و ز غیرت در آینهی صبح به بوی تو ندیدم تن غرقهی خون رفتم و دل تشنهی امید کز آب وفا قطره به جوی تو ندیدم سگجان شدم از بس ستم عالم سگدل روزی نظری از سگ کوی تو ندیدم با درد فراق تو به جان میزنم الحق درمان ز که جویم که ز خوی تو ندیدم بر هیچ در صومعهای برنگذشتم کانجا چو خودی در تک و پوی تو ندیدم پای طلبم سست شد از سخت دویدن هر سو که شدم راه به سوی تو ندیدم خاقانی اگر بیهده گفت از سرمستی مستی به ازو بیهده گوی تو ندیدم