خاقانی (غزلیات)/صید توام فکندی و در خون گذاشتی

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۹ اکتبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۹:۱۷ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خاقانی (غزلیات) (صید توام فکندی و در خون گذاشتی)
از خاقانی
'


صید توام فکندی و در خون گذاشتی صیدی ز خون و خاک چرا برنداشتی وصلت چو دست سوخته می‌داشتی مرا در پای هجر سوخته دل چون گذاشتی می‌داشتی چو مهره‌ی مارم به دوستی دندان مار بر جگرم چون گماشتی چون طفل، جنگ چند کنی آشتی بکن کز جنگ طفل زود دمد بوی آشتی نی نی به زرق مهره‌ی مارم دگر مبند بر بازوئی که نام خسانش نگاشتی خاقانیا درخت وفا کاشتن چه سود چون بر جفا دهد ز وفایی که کاشتی صبح تو شام گشت و فلک بر تو چاشت خورد تو هم‌چنان در هوس شام و چاشتی