عطار (غزلیات)/مرد ره عشق تو از دامن تر ترسد

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۲۳ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' عطار (غزلیات) (مرد ره عشق تو از دامن تر ترسد)
از عطار
'


مرد ره عشق تو از دامن تر ترسد آن کس که بود نامرد از دادن سر ترسد گر با تو دوصد دریا آتش بودم در ره نه دل ز خود اندیشد نه جان ز خطر ترسد جانی که بر افروزد از شمع جمال تو می‌دان که ز پروانه کفر است اگر ترسد جایی که جگر سوزد مردان و جگرخواران در خون جگر میرد هر کو ز جگر ترسد گفتی دلت از هجرم می‌ترسد و می‌سوزد بی وصل تو هر ساعت دل‌سوخته‌تر ترسد از آه دل عطار آخر به نمی‌ترسی کانکس که خبر دارد از آه سحر ترسد