محتشم کاشانی (غزلیات)/امشب که چشم مست تو در مهد خواب بود
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (امشب که چشم مست تو در مهد خواب بود) از محتشم کاشانی |
' |
امشب که چشم مست تو در مهد خواب بود مهد زمین ز گریهی من غرق آب بود دیوانهای که غاشیه داری به کس نداد تا پای شهسوار بلا در رکاب بود دی کامد آفتاب و خریدار شد تو را با مشتری مقابلهی آفتاب بود در نامهی عمل ملک از آدمی کشان گر مینوشت جرم تو را بی حساب بود از جنبش نسیم زد آتش به خرمنم آن روی آتشین که به زیر نقاب بود تنها گذشت و یکقدم از پی نرفتمش پایم ز بس که در وحل اضطراب بود بر خاک محتشم به تواضع گذر که او روزی بر آستان تو عالیجناب بود