محتشم کاشانی (غزلیات)/زهی ز تو دل ناوک سزای من مجروح
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (زهی ز تو دل ناوک سزای من مجروح) از محتشم کاشانی |
' |
زهی ز تو دل ناوک سزای من مجروح دلت مباد به تیر دعای من مجروح عجب مدان که به تیر دعا شود دل سنگ ز شست خاطر ناوک گشای من مجروح شکست شیشهی دل در کفش که میخواهد به شیشه ریزه آزار پای من مجروح ز خاک تربت من گل دمید و هست هنوز ز خار گلی داغهای من مجروح جراحت دل ریشم ازین قیاس کنید که هست صد دل بیغم برای من مجروح دلم ز سوزن الماس درد خون شد و گشت درون هم از دل الماس سای من مجروح شد از دم تو مسیحا نفس دل مرده دواپذیر و دل بیدوای من مجروح خدنگ هجر تو زود از کمان حادثه جست ز ما سوا نشد و ماسوای من مجروح نماند محتشم از دوستان دلی که نشد ز سوز گریه بر هایهای من مجروح