محتشم کاشانی (غزلیات)/فغان که همسفر غیر شد حبیب و برفت

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۴۰ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' محتشم کاشانی (غزلیات) (فغان که همسفر غیر شد حبیب و برفت)
از محتشم کاشانی
'


فغان که همسفر غیر شد حبیب و برفت مرا گذاشت درین مملکت غریب و برفت چو گفتمش که نصیبم دگر ز لعل تو نیست گشود لب به تبسم که یا نصیب و برفت چو گفتمش که دگر فکر من چه خواهد بود به خنده گفت که فکر رخ حبیب و برفت چو گفتمش که مرا کی ز ذوق خواهد کشت نوید آمدنت گفت عنقریب و برفت رقیب خواست که از پا درآردم او نیز مرا نشاند به کام دل رقیب و برفت نشست برتنم از تاب تب عرق چندان که دست شست ز درمان من طبیب و برفت ز دست محتشم آن گل کشد دامن وصل گذاشت خواری هجران به عندلیب و برفت