محتشم کاشانی (غزلیات)/نخل قد خم گشته که پرورده دردست

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۳۵ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' محتشم کاشانی (غزلیات) (نخل قد خم گشته که پرورده دردست)
از محتشم کاشانی
'


نخل قد خم گشته که پرورده دردست بارش دل پرخون و گلش چهره‌ی زردست صدساله وصال تو مرا می‌رسد ای ماه گر مرهم هر خسته به اندازه‌ی درد است خاک که ز جولان سمندت شده برباد کان زلف مشوش دگر آلوده گرد است دل کز خرد و صبر و سکون صاحب خیل است از تفرقه‌ی عشق تو فرداست که فرداست منسوخ کن حسن دلارام زلیخاست عشق تو که آرام ربای زن و مرد است ای دل حذر از بادیه‌ی عشق که چون باد سرگشته در آن ناحیه صد بادیه گرداست ای محتشم آن شمع بتان را چه تفاوت گر اشک تو گرمست و گر آه تو سرد است