محتشم کاشانی (غزلیات)/برین در میکشند امشب جهانپیما سمندی را
نسخهٔ تاریخ ۱ سپتامبر ۲۰۱۰، ساعت ۱۸:۵۶ توسط otr>Sahimrobot (ربات: بهبود نامها و علایم)
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (برین در میکشند امشب جهانپیما سمندی را) از محتشم کاشانی |
' |
برین در میکشند امشب جهانپیما سمندی را به سرعت میبرند از باغ ما سرو بلندی را غم صحراییان دارم که غافل گیری گردون به صحرا میبرد از شهر بند صید بندی را سپهرم مایهی بازیچهی خود کرده پنداری که باز از گریهام درخنده دارد نوشخندی را سزاوار فراقم من که از خوبان پسندیدم دل بیزار الفت دشمنی آفت پسندی را نمیگفتم که آن بی درد با صد غصه نگذارد به درد بیکسی در کنج محنت دردمندی را دلم ازسینه خواهد جست بیرون محتشم تا کی بود تاب نشستن در دل آتش سپندی را