کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در آلمان غربی و کشته شدن بنو اونه زورگ ۱۲ خرداد ماه ۱۳۴۶
با نزدیک شدن سفر شاهنشاه به آلمان غربی، بهمن نیرومند که برای آگهی و شناساندن کتابی که درباره ایران نوشته بود با فرنام "پرشیا، مدل یک کشور در حال توسعه یا دیکتاتور دنیای آزاد" در سفر بود، در هامبورگ با ژورنالیست اولریکه ماینهوف[۱]دیدار کرد، کسی که پس از چندی با آندریاس بادر[۲] گروه تروریستی فراکسیون ارتش سرخ[۳] را بنیاد کرد. سرانجام این دیدار این بود که اولریکه ماینهوف نامهای به علیاحضرت فرح پهلوی شهبانوی ایران بنویسد. در این نامه اولریکه ماینهوف که خود هیچگاه در ایران نبوده، درباره ایران چنین مینویسد[۴][۵]:
در بلوچستان و مهران ۸۰٪ مردم سفلیس دارند... ۵۰٪ نوزادان ایران از گرسنگی، فقر و بیماری میمیرند.... کشاورزان مهدیآباد از کاه و آب تغذیه میکنند،... برزگران علیه قانون مبارزه با ملخ هستند زیرا که ملخ غذای اصلی آنهاست،... برخی از دهقانان غذایشان هسته خرما و ریشه گیاهان است، بیشتر دهقانان به سبب گرسنگی بیش از سی سال عمر نمیکنند... کودکان ایران مانند کِرم در گل و لای غلت میزنند و غذایشان ماهی گندیده و علف هرزه است....۶۹٪ روستاییان بیسواد هستند... دو میلیارد دلاری که برای عمران ایران کشورهای خارجی پرداخته بودند از بین رفته است... شاه بزرگترین صادر کننده تریاک به امریکاست و میلیونها دلار از این راه درآمد دارد....شاه ۲۰٪ ملت ایران را به هرویین معتاد کردهاست.... سی آی ای در سال ۱۹۵۳ بیش از ۱۹ میلیون دلار برای سرنگونی مصدق خرج کرده است... به جای این که شاه درآمد نفت را برای عمران ایران بکار برد برای شما (فرح پهلوی) گوشوارههای برلیان، دستبند، سینهریز و کیفهای دستی از طلا میخرد... کشاورزانی که با اصلاحات ارضی زمیندار شدهاند تنها یک چهارم زمین را صاحب هستند، بقیه ۷۵٪ به زمینداران بزرگ تعلق دارد... همه نمایندگان مجلس میباید یک ورقه استعفای بیتاریخ برای راهیابی به مجلس امضا کنند... بیش از سه دانشجو اجازه اینکه در دانشگاه تهران کنار هم بایستند را ندارند در غیر اینصورت دستگیر و زندانی خواهند شد.... زندانیان همه در ایران شکنجه میشوند برای نمونه وزیر دادگستری مصدق چشمهایش را درآوردند و یا اینکه بر بدن دستگیرشدگان آهن داغ میگذارند و بر روی سر آنها اسید میریزند... همه این حقایق در کتاب " ایران مدل یک کشور در حال توسعه یا دیکتاتور غرب (دنیای آزاد) نوشته بهمن نیرومند در آلمان در ماه مارس ۱۹۶۳ به چاپ رسیده است[۶]
این تصویری است که اعضای کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور از ایران و شاهنشاه ایران کشیده بودند و کماکان خودشان و فرزندانشان چه در ایران و چه در کشورهای غربی که در آن زندگی میکنند به پروپاگاندا خود علیه شاهنشاه ادامه میدهند که درآمد نفت را شاه میبَرَد و ملت ایران گرسنه است و اگر شاه برود همه در آزادی و رفاه زندگی خواهند کرد. بهمن نیرومند امروزه کارشناس ایران در حزب سبزهای آلمان است.
شاهنشاه آریامهر و شهبانو در روز ۶ خرداد ماه ۱۳۴۶ وارد آلمان غربی شدند [۷] روز ۱۲ خرداد شاهنشاه و شهبانو در برلین غربی به "اپرای آلمان" که قطعه نی سحرآمیز موتزارت را اجرا میکرد رفتند. در برابر اپرا آن سوی خیابان، نزدیک به دو هزار تماشاچی به برای دیدن شاهنشاه و شهبانو در برابر اپرا گردآمده بودند، بسیاری از مردم آلمان با دوربین و خاطره رویایی همسری شاهنشاه ایران و ثریا اسفندیاری برای خوشآمد گویی به شاهنشاه ایران ایستاده بودند. در میان این انبوه مردم آلمان، شاید نزدیک به چند سد تن از آنها دانشجویان تظاهرکننده چپ آلمانی و شاید کمتر از ۵۰ تن از دانشجویان کنفدراسیون نیز ایستاده بودند. دانشجویان هوادار شاهنشاه با پرچمهای ایران به همراه روزنامه نگاران در میان خیابان اپرا چشم به راه رسیدن شاهنشاه و شهبانو بودند. خودروی شاهنشاه و شهبانو به خیابان اپرا پیچید و در برابر اپرا بازایستاد. شاهنشاه و شهبانو از خودرو پیاده شدند و برای مردم دست تکان دادند و برای دانشجویان هوادار و روزنامه نگاران نیز با شادمانی دست تکان دادند و وارد ساختمان اپرا شدند و به تماشای اپرا نشستند. دانشجویان چپ آلمان و دانشجویان ایرانی هموند کنفدراسیون فریاد "قاتل" میکشیدند. سرانجام میان اعضای کنفدراسیون و هواخواهان شاهنشاه درگیری شد، هر دو گروه با شعارهای نوشته شده بر روی مقوا با دستههای چوبی آمده بودند، که با آن به یکدیگر یورش بردند. پلیس آلمان کوشش کرد با باتوم تظاهرکنندگان را تار و مار نماید. در این گیر و دار مردم ترس برشان داشت و پا به فرار گذاشتند و گروهی از خیابان اصلی اپرا به درون کوچهای پیچیدند و پلیس در پی آنان وارد کوچه شد و همچنان با باتوم مردم را پراکندهمیساخت. در پهنه کوچک بیرونی یک ساختمان ۴ طبقه با آپارتمانهای بسیار، بنواونه زورگ [۸] ایستاده بود و فرار مردم را نگاه میکرد. یک پلیس آلمان غربی به نام کارل هاینس کوراس[۹] اسلحه کمری خود را کشید و به بنواونه زورگ شلیک کرد.
پلیس آمبولانس خبر کرد و بنواونه زورگ در آمبولانس درگذشت. کارل هاینس کوراس به بازجویی پلیس آورده شد . اسلحهاش را گرفتند و به پرسشهای بازجو که چرا اسلحه کشیده و شلیک کرده است پاسخ داد. در دادگاهی که پس از همه بررسیها و بازجوییها در آلمان غربی برگزار شد، کوراس ادعا کرد که جانش در خطر بوده و ناچار به کشتن بنواونه زورگ شده است. در روز ۳۰ آبان ماه ۱۳۴۶ دادگاه کوراس را بیگناه دانست.
کنفدراسیون دانشجویان ایرانی بیدرنگ اعلام کرد که این یک قتل سیاسی بوده است و ساواک ایران آن را انجام داده است. کنفدراسیون و دانشجویان آلمانی در مراسمی جسد بنو اونهزورگ را از برلین غربی به شهر هانور تشییع کردند و برای این کار میبایستی که از میان آلمان شرقی عبور کنند. سازمان دانشجویان کمونیست در دو سوی اتوبان به احترام ایستادند. این پیوند نزدیک میان قاتل بنو اونهزورگ و آلمان شرقی کمونیست در سال ۲۰۰۹ تایید شد، زمانی که آشکار شد که کارل هاینس کوراس برای سازمان جاسوسی جمهوری دموکراتیک آلمان شرقی جاسوسی میکرده است.[۱۰]
ادعای کنفدراسیون که ساواک، دانشجوی آلمانی بنواونهزورگ را به قتل رسانده است در کشور آلمان بیگانه است، نه کسی در آلمان چنین چرت و پرتهایی را شنیده است و نه کلمهای از این هوچی گریهای کنفدراسیون در روزنامههای آلمان نوشته شده است زیرا از همان آغاز در آلمان روشن شد که یک پلیس آلمانی به نام کارل هاینس کوراس با هفت تیر ثبت شده پلیس که در دستش بود، بنواونهزورگ را به قتل رسانده است. هدف این دروغهای کنفدراسیون تنها این بود که کشته شدن بنواونه زورگ را با شاهنشاه ایران پیوند دهند تا شاه ایران را به عنوان قاتل و دژخیم بشناسانند. آنچه که در این زمان در کشور آلمان غربی ناشناخته بود، این بود که کارل هاینس کوراس پلیس آلمان غربی برای سازمان جاسوسی آلمان شرقی کمونیستی[۱۱] جاسوسی میکرد، پس از فروریختن دیوار برلین و یکی شدن آلمان غربی و شرقی و بازشدن آرشیو اشتازی، آشکار شد که کارل هاینس کوراس جاسوس آلمان شرقی بوده است. تا به امروز پیوند میان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و سازمان جاسوسی آلمان شرقی (اشتازی) و قتل بنواونه زورگ بررسی نشده است.
دروغ دیگری که کنفدراسیون پراکنده کرد و میکند، این بود که هاینریش آلبرتس شهردار برلین پس از چندی از شهرداری برلین و از همه سمتهایش در حزب سوسیال دمکرات [۱۲] کنارهگیری کرد و زندگیش تا پایان عمر در سال ۱۹۹۲ میلادی را وقف کمک به مبارزه دانشجویان ایرانی علیه شاه کرد و هم چنین آلبرتس پس از رخداد برلین با شاهنشاه و شهبانو دیدار کرد و چون شاه ایران از وی معذرت نخواست و ابراز پشیمانی نکرد آلبرتس منقلب شد و به مبارزه دانشجویان ایرانی تا پایان عمرش پیوست.
آلبرتس بر خلاف دروغهای کنفدراسیون، سه ماه دیگر شهردار برلین و سه سال دیگر نیز نماینده برلین در پارلمان آلمان ماند. پس از رخداد برلین هاینریش آلبرتس به دیدار شاهنشاه و شهبانو رفت و از آنچه که روز گذشته در برابر اپرا روی داده بود پوزش خواست و دانشجویان آلمانی را دشنام داد و گفت که این دانشجویان تنها برآنند که دمکراتی آلمان را نابود سازند. هاینریش آلبرتس پس از کشته شدن بنواونه زورگ در ۳ ژوئن ۱۹۶۵ برابر با ۱۳ خرداد ۱۳۴۶ اعلامیهای به روزنامهها داد: دهها تظاهرکننده نه تنها میهمان آلمان را به دشنام گرفتند بلکه مسئول کشته شدن یک دانشجو و شماری زخمی میباشند. پلیس آلمان ناچار شد که استوار و سخت پیش برود و من کاملا از رفتار پلیس پشتیبانی میکنم.
کشته شدن بنوانه زورگ همانگونه که کنفدراسیون از آن آگاه بود یک قتل سیاسی بود، ولی نه به وسیله ساواک که کنفدراسیون بر آن پافشاری میکرد، بلکه قتلی که یکی از رفقای کنفدراسیون که برای سازمان جاسوسی آلمان شرقی کمونیستی کار میکرد آن را انجام داد. این روش، قتل یک تَن برای بوجود آوردن شورش و ناآرامی بسیار کارساز است، بارها در تظاهرات تودهایها و چپ در ایران یک قتل از فاصله نزدیک، صحنه سیاسی را دگرگون کرده است، مانند تظاهرات آموزگاران در مجلس بیستم و کشته شدن خانعلی آموزگار، تظاهرات تودهایها در سیام تیر ۱۳۵۱، تظاهرات در شورش ۲۵۳۷ شاهنشاهی که با شلیک گلوله و کشته شدن یک تَن در برابر دانشگاه تهران به وسیله یک تودهای که در کنار وی ایستاده بود آغاز شد و آن را به گردن ارتش انداختند.
چند ماهی پس از کشته شدن بنو اونهزورگ، اولریکه ماینهوف و آندریاس بادر، گروه تروریستی فراکسیون ارتش سرخ را بنیاد کردند و به حکومت آلمان اعلان جنگ دادند تا در کشور آلمان نیز یک حکومت با مدل کوبا برپا سازند. در واقع بودن شاهنشاه ایران و دانشجویان ایرانی در این زمان در برلین نه مهم بودند، نه نقشی در رخدادهای آلمان از دیدگاه سیاسی و گروه تروریستی بادر - ماینهوف پیش آمد داشت. با دستگیری برخی از تروریستهای اِر- آ - اِف، پاسپورتهای ایرانی این تروریستها به دست پلیس آلمان افتاد که اعضای کنفدراسیون با یورش به سفارتخانهها و کنسولگریهای ایران آنها را دزدیده بودند. پنج سال پس از این رخداد، یک سازمان کمونیستی/تروریستی بنیان شد که خود را جنبش دوم ژوئن[۱۳] نامید که نام بنوانه زورگ را خواستند زنده نگاهدارند. یکی از کارهای تروریستی این گروه، ربودن پتر لورنس یکی از نمایندگان پارلمان آلمان بود که در حزب سی دی یو عضویت داشت. با ربودن لورنس این گروه دولت آلمان را برای آزاد کردن زندانیان اِر آ اِف زیر فشار قراردادند. پنج عضو تروریست اِر آ اِف از زندان رهایی یافتند و با پاسپورتهای ایرانی دزدیده شده از سوی دانشجویان کنفدراسیون از سفارت و کنسولگریهای ایران به جنوب یمن پرواز کردند.
- ↑ Ulrike Meinhof
- ↑ Andreas Baader
- ↑ Rote Armee Farktion - RAF
- ↑ Konkret Magazin, ausgabe Juni 1967,
- ↑ مجله ماهانه کونکرت چاپ شده در ژوئن ۱۹۶۷ این نامه به عنوان اعلامیه به وسیله دانشکده علوم تربیتی برلین در ۲ ژوئن ۱۹۶۷ برابر با ۱۲ خرداد ۱۳۴۶ روزی که شاهنشاه از برلین بازدید میکردند در سراسر برلین پخش شد
- ↑ Bahman NirumandT Persian, Modelle eines Entwicklungslandes oder die Diktatur der Freienwelt, Rowohlt Verlag, Band 945
- ↑ سفر رسمی اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر و علیاحضرت شهبانو فرح پهلوی به آلمان فدرال ۱۴-۶ خرداد ماه ۱۳۴۶
- ↑ Benno Ohnesorg
- ↑ Karl Heinz Kurras
- ↑ روزنامه فرانکفورت الگه ماینه 21 ماه مه 2009
- ↑ Staatssicherheitdients - STASI
- ↑ Sozialdemokratische Partie Deutschlands - SPD
- ↑ Zweite Juni Bewegung