بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر/ سال ۱۳۲۵
درگاه اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر | اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران
بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر |
درگاه انقلاب شاه و مردم |
بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر/ سال ۱۳۲۵
۱۳۲۵ ششمین سال
- آذربایجان، کردستان و فارس در آتش!
- به دنبال رویدادهای آذربایجان و کردستان، عشایر فارس نیز با عنوان "قیام سعادت"، گستاخانه و مسلحانه خواستار حکومت خودمختار شدند، ولی با وجود آنکه سال ۱۳۲۵ با ناامیدی و آشفتگی آغاز شدهبود،
ششمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت همایون، سال رهایی ایران از خطر تجزیه بود.
سال ۱۳۲۵، ششمین سال پادشاهی شاهنشاه، هنگامی آغازشد که چشم و دل مردم نگرانِ آذربایجان بود. حکومت پوشالی دموکرات زیر پشتیبانی و پوشش ارتش سرخ شوروی، سرتاسر آذربایجان را گرفته و آن سرزمین را از ایران جدا کردهبود. در تبریز و سایر شهرهای آذربایجان، زبان پارسی از بین رفتهبود. نیروهایی که « دموکرات فرقه سی » بر سازمانهای اداری گماشتهبود، با خشونت و تندخویی اداره آذربایجان را در دست داشتند. جلوی رفتوآمد میان آذربایجان و سایر نقاط ایران گرفته شدهبود و تنها کسانی میتوانستند به آذربایجان بروند یا از آذربایجان بیایند که پروانه گذر (عبور)، از سوی « فرقه » را به نیروهای ارتش سرخ در قزوین نشان میدادند. جسته و گریخته اخباری از کشتار و نهیب، چپاول دهات، به زنجیرکشیدن مردم، ترورهای گروهی، پاکسازی مخالفین و کسانی که هنوز تن به زنجیر بندگی حکومت پوشالی پیشهوری و یاران نداده بودند، از مرزهای بسته آذربایجان به خارج درز میکرد و بر پریشانی و نگرانی همه مردم میافزود.
پیمان با روس ها
در اسفندماه سال ۱۳۲۴ احمد قوام نخستوزیر که به سرپرستی گروهی برای گفتگوهای بازرگانی و سیاسی به شوروی سفر کردهبود، از مسکو بازگشت و به زودی آشکار شد هنگام گفتگوهای مسکو، سازشهایی برای واگذاری امتیاز نفت و بنیاد نهادن شرکت نفت شوروی و ایران با روسها گذارده شدهاست. این زد و بندها خود بر نگرانی مردم میافزود تا آنکه روز پنجم فروردینماه ۱۳۲۵، باوجود تحریکات فراوانی که به کار رفت، دادخواست ایران در شورای امنیت سازمان ملل پذیرفته شد و در پهرست کارهای شورای امنیت قرار گرفت.
در کتاب خاطرات شاهنشاه میخوانیم:
- «... قوام، نخستوزیر ایران، به روسها وعده داد که اگر نیروهای خود را از ایران فراخوانند، چند فقره امتیاز به آنها واگذارکند و از جمله وعده دادهبود که به مجلس شورای ملی ایران توصیه کند که با تشکیل شرکت مختلط نفت روس و ایران که پنجاهویک درصد از سهام متعلق به روسها باشد، برای کشف و بهرهبرداری از منابع نفت شمال موافقت کند و سه نفر از اعضای حزب توده را در کابینه خود شرکت دهد و حکومت انقلابی آذربایجان را به رسمیت بشناسد و شکایت ایران را علیه روسیه از سازمان ملل پس بگیرد.
- آقای علاء که آن زمان سفیر بزرگ دولت شاهنشاهی در واشنگتن و نماینده کشور ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد بود، مصمم گشت از دستور نخستوزیر سرپیچی کرده و از خارج ساختن شکایت ایران از دستور شورای امنیت امتناع نماید. وی میدانست که من شخصاً با خارج ساختن شکایت از دستور شورای امنیت موافق نبودهام و قوام هم در اثر فشار روسها به این کار مبادرت کردهاست. در اولین جلسه شورای امنیت آقای علاء شکایت ایران را با بیانی شیوا و مؤثر طرح نمود. پنج روز بعد در جلسه دیگر شورای امنیت، گرومیکو نماینده شوروی، در میان تعجب حضار اعلام داشت که در ظرف پنج یا شش هفته تمام نیروی شوروی مشروط بر اینکه اتفاق غیرمنتظرهای روی ندهد، از خاک ایران خارج خواهدشد. سرانجام در ۱۹ اردیبهشت، نیروی نظامی شوروی خاک ایران را تخلیه کرد ...»
پیشهوری در تهران
هنگامی که دادخواست ایران در شورای امنیت راه قانونی خود را میپیمود، گروهی به رهبری پیشهوری، برای گفتگو با دولت به تهران آمدند. همراهان پیشهوری که اونیفورم ارتش سرخ به تن داشتند تنها پنج روز در تهران ماندند و چون گفتگوهای ایشان به انجامی نرسید، در جارنامهای، واپس افتادن گفتگوها را به آگاهی رساندند و به تبریز بازگشتند.
با وجود آنکه روسها به پیمان خود وفاکردند و نیروهای شوروی در هنگامی که تعیین شدهبود از ایران بیرون رفتند ولی فرقه دموکرات همچنان رهبری و اداره آذربایجان را در دست داشت و در امردادماه نیز، قوام که به تازگی با تشکیل « حزب دموکرات » رهبری حزب را نیز پذیرفتهبود، کابینه خود را بازسازی کرد و سه وزیر تودهای در دولت خود گنجاند: دکتر کشاورز، وزیر فرهنگ – دکتر یزدی وزیر بهداری و ایرج اسکندری وزیر بازرگانی و پیشه و هنر.
سیاست جدید دولت
پیرامون سیاست جدید دولت قوام، شاهنشاه در خاطرات خود اشاره میکنند:
- «در این هنگام قوام رویه عجیب و غریبی در پیش گرفت. وی که ظاهراً تحت نفوذ روسها واقع شدهبود، روزی به من پیشنهاد کرد که یا در کلیه امور شخصاً تصمیم بگیرم و یا او را در اداره امور آزاد بگذارم و البته نظرش همان شق دوم بود. ولی مردم از سیاست ملایم و رویه مسالمتآمیز وی در برابر کمونیستها چندان راضی نبودند و کمکم طوایف جنوب ایران سر به گردنکشی بلند کرده و طرد وزرای تودهای را از کابینه خواستارشدند.
- قوام در نظرداشت افسران خیانتکار را که از ارتش ایران فرارکرده و به پیشهوری پیوسته بودند، مجدداً به خدمت گماشته و حتی سایر افرادی که از جانب پیشهوری به اخذ درجه افسری نائل شدهبودند در خدمت ارتش ایران وارد کند. وی روی پای من افتاده استدعانمود که بدین امر موافقت کنم، ولی من به او خاطرنشان کردم که ترجیح میدهم دستم قطع شود و چنین کاری را امضاءنکنم.
- قوام در کمال سادهلوحی تصور میکرد که میتوان با اخذ این رویه مسالمت، هم مقام خود و هم تمامیت ایران را حفظ نماید. نظر به جهات فوق، قوام را احضارنموده، دستوردادم کابینه خود را منحل نموده کابینه جدیدی بدون شرکت اعضای حزب توده تشکیل دهد و در همان وقت فرمان انتخابات جدید را صادرنمودم. فرمان برای تجدید انتخابات تمام کشور صادر شدهبود و به طور وضوح استان آذربایجان را نیز شامل میشد و بدیهی است که طبق دلخواه حکومت خودمختار آذربایجان نبود ...»
شورش فارس ...
در نخستین روزهای مهرماه آشکار شد که در فارس نیز برخی ایلات و عشایر به پیروی از آذربایجان، آهنگ خودمختاری در سر میپرورانند.
بدین روی، نخستوزیر در تلگراف حضوری با ناصر قشقایی به گفتگو پرداخت و در رادیوی تهران در بیانیهای به آگاهی همگان رساند که؛ چون خواستهها و عملیات عشایر فارس با وحدت ملی دوگانگی دارد، بهتر است هر چه زودتر این زمزمه از میان برود و مردم گمراهشده فارس بایستی به پیامدهای ناگوار گردنکشی بر ضد دولت مرکزی توجه داشتهباشند و اگر ایلهای فارس از خودسری و گردنکشی دست بردارند، دولت به خواستههای آنان توجه خواهدکرد.
هم زمان با زمزمههای ناهنجار فارس، در تاریخ سوم مهر ماه، عشایر « حیات داودی » و « دشتستانی » به شورشهایی در بندر بوشهر و بندرهای پیرامون آن دست زدند. این شورشها رفتهرفته بالاگرفت تا آنکه به آگاهی رسانده شد که روز دوم مهر ماه با وجود پایداری سخت پادگان بوشهر، یاغیان به شهر رخنه کردهاند و در بوشهر درگیری خونینی میان نیروهای دولتی و متجاوزین پیش آمدهاست.
برای گفتگو با سران عشایر فارس، روز سوم مهرماه هیاتی از سوی دولت رهسپار شیراز شد. در درازای این گفتگوها که با نمایندگان ایل قشقایی انجام یافت، روشن شد خواستههای اصلی آنها این است که دو وزیر مشاور از سوی عشایر فارس در کابینه شرکت دادهشود و همچنین در استان فارس انجمنهای ایالتی و ولایتی برگزار شود.
این درخواستها پذیرفته نشدند و چون رفتهرفته پیشروی عشایر به شهرها و بنادر جنوب کشیده میشد، دولت برآن شد که مرکزهای عشایری را بمباران کند. اما پیش از به انجام رساندن آن، پادگان کازرون پس از دوازده روز پایداری به دست آشوبگران افتاد و شماری افسر و سرباز جان باختند.
سرانجام روز ۲۵ مهر ماه به آگاهی همگان رسید که بر پایه گفتگوها میان نمایندگان دولت و ناصر قشقایی، شورش فارس دوستانه پایان یافتهاست و بدین سان شورشی که به نام "نهضت سعادت" در فارس ریشه گرفتهبود، پایان یافت.
رویدادهای فارس که نشانه آشکاری از ناتوانی دولت مرکزی در آن روزها به شمار میرفت، دستآورد بی برو برگرد بودن وزیران تودهای در کابینه و سازشهای دولت با حکومت پیشهوری بود.
پایان جداسازی آذربایجان
پس از پایانیافتن شورش فارس، نوبت پایاندادن به جداسازی آذربایجان از کشور مادر ایران بود. اگر چه شماری این امر را در آن زمان نشدنی میدانستند.
شاهنشاه مینویسند:
- «... روسها در محظور عجیبی قرار گرفتهبودند زیرا هم میخواستند از حکومت دستنشانده خود پشتیبانی کنند و هم بدین امید که قسمت شمال را به چنگ آورند، با تهران روابط حسنه داشتند ...
- در این موقع به پیروی از ندای وجدان، دستوردادم که نیرویی به آذربایجان اعزامشود و شورشیان را بدون درنگ منکوبسازند. در همان موقع نیز شخصاً بر فراز استحکامات شورشیان پروازنمودم تا میزان نیروی آنها به دست آید.
- در این موقع روسها هم به کلی از یاری دولت دستنشانده خود دست کشیدند و روز ۲۱ آذر ۱۳۲۵ نیروی ما فاتحانه وارد تبریز شد. حکومت شورشیان سرنگون گردید و سران یاغی و گردانندگان آن بساط نیز به کشور روسیه فرارکردند.
- مردم آزادیخواه تبریز و رضاییه که در تاریخ کشور در آزادیخواهی مشهورند، در امر برانداختن حکومت پوشالی آذربایجان در حقیقت پیشقدم بودند. مردم این دو شهر بسیاری از سربازان کمونیستی را از میان بردند و اگر نیروی نظامی ایران مانع نمیشد، به زندان ریخته و کمونیستهایی را که در زندان بودند، معدوم میساختند. در همین موقع نیز نیروی ارتش ایران با کمک افراد طوایف کُرد و ساکنین محلی کردستان، حکومت پوشالی کردستان را برانداخت ...»
در عملیات نظامی برای سرکوبی شورشیان آذربایجان و کردستان، اعلیحضرت همایونی، خود فرماندهی نیروها را برعهده داشتند. ایشان در خاطراتشان یادآور میشوند:
- «روزی سفیر کبیر شوروی در تهران تقاضای شرفیابی فوری نمود و من به او بار دادم. هنگامی که بار یافت، نسبت به اعزام نیروی نظامی به آذربایجان با لحن تهدیدآمیزی اعتراض نمود و اظهارداشت که ما با این عمل صلح جهان را به خطر انداختهایم و به نام دولت متبوعه خود از من که شاهنشاه و فرمانده کل قوای ایران بودم، تقاضا داشت نیروی خود را فراخوانم. من به او گفتم مسئله برعکس است و اوضاعی که تا به حال در آذربایجان حکمفرما بوده، صلح جهان را به خطر انداختهاست. آنگاه از قبول تقاضای او امتناع کردم و تلگرافی را که همان ساعت از طرف استاندار حکومت پوشالی آذربایجان رسیده و حاضربودن شورشیان را برای تسلیم بلاشرط اطلاع میداد، به او ارائه دادم. سفیر که دیگر نمیتوانست مطلبی عنوان کند و مبهوت گشتهبود، اجازه مرخصی خواست ...»
بدین سان، سالی در آشفتگیهای شدید، شورشها و گردنکشیها گذشت و هنگامی آفتاب آخرین روز ۱۳۲۵ فرومیرفت، مردم خرسند بودند که اثری از آن همه رویدادهای دهشتزا بر جای نمانده و با تلاش و کوشش پادشاه جوان، مملکت تمامیت ارضی و استقلال واقعی خود را بازیافتهاست.
(زیرنویس عکسها):
آغاز سال ۱۳۲۵، هنگامی که آذربایجان در دست دموکراتها بود و زمزمه گردنکشی عشایر جنوب به گوش میرسید، قوامالسلطنه، نخستوزیر آن هنگام، یک کابینه همبستگی تشکیل داد که سه وزیر از حزب توده در آن شرکت داشتند.
پیش از پایانیافتن شورش آذربایجان، گماشتگان چپگرا در مرکز هر روز بهانهای به دست آورده، به راهپیمایی و زدوخورد با پلیس و نیروهای انتظامی میپرداختند.
عکس بالا صحنهای از راهپیمایی و زدوخوردهای اشارهشده را در سال ۱۳۲۵ نشان میدهد.
ایلات و عشایر جنوب تحت تحریکات دستاندرکاران خرابکار، گردنکشی کرده و شورشی به نام "نهضت سعادت" به وجود آوردهبودند. اگر دولت به خواستههای آنان که همگی مسلح بودند ترتیب اثر میداد، استان فارس نیز از خاک ایران جدا میشد.
آخریـن هیئت درخردادماه 1325 بریـاسـت پیشـه وری به تهران آمـد. و همچنین در برابر آن هیئتی به ریاسـت مظفرفیروزبه تبریـز رفـت و توافقنامهای در 15 ماده بین نمایندگان دولت مرکزی و پیشه وری امضـا شـد که قسمت نظامی این موافقتنـامه چنیـن بود:
تمامـی افسـران فراری ارتـش راکه درآذربایـجان به فرقـه دمکرات پیوسته بـودند؛ با دو درجـه بالاتـربه ترفیـع تشـویق نمایـند. { مظفر فيروز از خانواده فرمانفرما و با مريم فيروز که همسر نورالدين کيانوری بود نسبت داشت. در دورانی پيش از استقرار رژيم غاصب خمينی مظفر فيروز در روزنامههای فرانسوی به نفع کومونيستها مطالبی مینوشت }
سایـرمهاجـرین که به اغلـب آنان درجـه ژنـرالی داده شـده بود؛ به رسمیت شـناختـه شـونـد.به تمامـی درجه داران که تنها 3ماه به تعلیـمات نظامی اشتغال داشـته؛ سـتوانـی داده شـود.سرهنـگ پناهیان که در ارتش فرقـه چپهـا؛ سرتیـپ شده بود با دو درجه ترفیـع به ریـاسـت سـتاد ارتـش ایران انتخـاب گـردد و...درجلسـهای که باحضور نمایندگان پیشه وری و نماینده دولت مرکزی درتهـــران تشکیل شده بود؛ ریاسـت ستاد ارتش ایران سپهبـد رزم آرا با این موافقتنامه مخالفـت میکند و اظهار میدارد کـه:پیشنـهاد فرقه دمکرات مورد بازبینی قرار گرفـت این پیشنهاد به معنا و مفهوم ویرانی ارتش ایـران اسـت. بایـد دیـد شاهنشاه ایران و مسئولین ارتش؛ حاضـر به ویران ساختن ارتش هستند و یـا نـه؟ تا پس از آن وارد موضوعات دیـگربشـویـم.درحالیکه جو زمان در اثرتبلیغات حزب توده؛ تظاهرات کمونیستهای جانبدار فرقه چپها درسراسـر ایران و تهدید و تطمیـع نمایندگان مجلس؛ ضعف دولت مرکزی؛ میدانـداری نمایندگـان حزب توده درمجلس؛ تـرس فرماندهان نظامی ارتـش ازدخالت روسها؛ همـه عواملی بودندکـه فضای سیاسـی ایران را از هر نظر برای قبـول پیشـنهادات فرقـه دمکـرات آماده سـاخته بود؛ اما محمد رضا شـاه تصمیـم تاریخی خودراچنـین بیـان فـرمـود:
"مـن تصمیـم به مقابـله با حـوادث؛ و اقدام قاطـع برای نجـات آذربایجان گرفتم" رییـس دولت که انتظـار چنیـن مقاومتی نداشـت؛ مظفر فیروز را به همراه هیئت گروه دمکرات روانـه حضـورشـاه نمود. مظفر فیـروز پس از معرفی هیئت؛ تقاضای هیئت را کـه همان پیشـنهادات رد شـده از سوی رزم آرا بـود مطرح ساخـت.پاسـخ تاریـخی محمد رضا شـاهایـن بـود:
"مـن هرگـز چنین قدرت و اختیـاراتی ندارم که بـرخلاف قانون اساسی مشروطهایـران به افسـرانی که ازخـدمت فرار کرده وبر ضد ارتش و میهن خود شوریدهاند درجـه بـدهم و یـا درجاتی که ازجـای دیـگر و از راه دیگر بدست آوردهاند؛ بـرسـمیـت بشـناسم."
قـوام السلطنـه شـخصا حضور شاهنشاه رفته و تجـدید مطلع می کننـد. شاه میگوید:
"اگـر دسـتم بـریـده شود؛ سـند تجـزیه آذربایـجان را امضـا نخواهـم کرد مـن درصـورت اجبار حاضـرم ازسلطنت کناره گیـری نمایم؛ اما عملی بر خلاف مصالـح مملکـت درجهـت ازهم پاشیدن ارتـش ایران مرتـکب نمی شـوم."