سخنرانی اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر شاهنشاه ایران در اردبیل ۱۴ مهر ماه ۱۳۴۱
برنامه عمرانی سوم | اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران | بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر/ سال ۱۳۴۱ |
۱۴ مهر ۱۳۴۱
سخنان شاهنشاه در اردبیل
مردم عزیز و غیور و وطنپرست اردبیل،
در این لحظه که با شما تماس میگیرم و صحبت میکنم البته اولین کلمات من اظهار قدردانی قلبی و اظهار صمیمانهترین احساسات متقابل خودم نسبت به شما مردم شریف است.
سوابق تاریخی شهر شما حاجت به ذکر ندارد. در طول تاریخ نشان دادهاید که خون ایرانیت همیشه در رگهای شما در جریان بوده و مظهری از این بالاتر برای جوانمردی و وطنپرستی پیدا نمیشود کرد. در مقابل این سوابق شما و این مظاهری که امروز از حس ملیت و وطنپرستی شما میبینم و همچنین محبتی که به من نشان میدهید کیست که بتواند یک لحظه نسبت به حال و به خصوص آتیه شما کوچکترین شکی داشتهباشد؟ این مظاهر احساسات شما قوت قلبی است برای هر ایرانی و اخطاری است به هر بدخواه که ایران ما به حیات خود با افتخار ادامه خواهدداد و پرچم ما به اهتزاز باقی خواهدماند. اضافه بر این با عزمی راسخ به تمام ترقیاتی که یک ملتی در این قرن باید به آن نایل بشود با معاضدت همگانی در فاصله کوتاهی خواهیم رسید و نشان خواهیم داد که چطور یک ملتی که این طور متحد است و از طرفی به خواست خداوند این صفات بارز اخلاقی و از طرف دیگر این ثروت خدادادی را دارد، میتواند به اوج ترقی و عظمت و سعادت برسد.
راههایی که انتخاب شدهاست لابد بر همه روشن است. اولین اصلی که مراعات کردهایم و به خصوص روزبهروز بیشتر مراعات خواهدشد از طرفی قوانینی است که عدالت اجتماعی را برقرار کند. در این جامعه هر کسی از زحمتی که میکشد باید آن اندازه نفع ببرد که اساس زندگی او مطابق آن پنج اصلی که ما قبلاً گفتهایم و امروز مطابقت میکند با اصول اجتماعی ملل مترقی تأمین بشود.
برای برزگر میدانید که چه نقشهای داریم و چطور این نقشه در جریان است. برای سایر طبقات، یعنی برای طبقات زحمتکش کارگر، برای طبقات خدمتگزاران دولت، برای کسبه، برای اصناف، بالاخره برای تمام طبقاتی که این جامعه را تشکیل میدهند همینطور فکر شدهاست. برای اینکه هر چه زودتر به این مقاصد برسیم لازم است در تربیت افرادی که باید این کار را انجام بدهند و به نفع جامعه قدم بردارند، بکوشیم. اینها یا در مدارس عادی هستند و یا در مدارس تخصصی. روزبهروز افراد بیشتری باید در امر زراعت صاحب اطلاع و فن بشوند. در آموزشگاه کشاورزی اصول جدید را یاد بگیرند، تعاون را یاد بگیرند، و با ارشاد اینها مردم ما روزبهروز بهتر و بیشتر از نتایج زحمات خود بهره بردارند.
همچنین است آموزشگاههای فنی برای تربیت کارگرهای متخصص و کسانی که صاحب پیشه و هنر خواهندبود. این افراد فنی در هر زمینهای که هست باید روزبهروز به تعداد بیشتری تحویل جامعه داده بشوند. به این جهت پایه فرهنگی ما باید روزبهروز تقویت بشود. و اما این اجتماع نیز باید سالم باشد. برای سلامت اجتماع دو اصل هست:
یکی اصل بهداشت، یعنی طوری مردم ما عادت بکنند، تربیت بشوند، ارشاد بشوند، که به خواست خدا اصلاً مریض نشوند و بعد اگر احیاناً با وجود تمام این دقتها خدای نخواسته کسالتی پیدا بکنند، وسایل معالجه اینها نیز فراهم باشد. در این راه البته وسایل معالجه اینها نیز فراهم باشد. در این راه البته اشکالات زیاد است. برای جمعیت ایران که لااقل بیستویک میلیون نفر هست ما احتیاج به هزارها پزشک و پزشکیار و پرستار داریم، و همچنین از مسئول بهداشت گرفته تا پایینترین افرادی باید باشند که در این راه کار و خدمت بکنند. این قدری طولانی است، برای اینکه اینها تحصیلاتشان مدت زمانی طول میکشد. برای اینکه یک کسی پزشک بشود بعد از تحصیلات ابتدایی و متوسطه باید شش بلکه هفت سال در مدارس، در دانشکدهها، درس بخواند تا اینکه بتواند به وظیفه خود اقدام کند. معهذا سعی ما باید این باشد که در آتیه وسایلی فراهم شود که روزبهروز، سالبهسال تعداد این فارغالتحصیلها بیشتر بشود. پس یک اجتماعی را که افرادش سالم باشند و از طرفی در مشاغلی که دارا هستند درآمد کافی داشتهباشند، میشود یک اجتماع مرفه و خوشبخت نامید و این هدف ما است.
در شهر شما، در منطقه زرخیز شما، هنوز کارهای زیادی میشود و باید انجام بگیرد که اصولاً تا مقدار زیادی از آن بنا به تصمیم و نقشهای که داریم باید به خود مردم واگذار شود. انجمن ده، انجمن شهر، انجمنهای شهرستان، انجمنهای استان، اینها باید روزبهروز مجهزتر برای فراهم کردن وسایل پیشرفت و زندگی بهتر برای افراد این مملکت باشند. کارهایی که خارج از حیطه این قبیل اختیارات باشد باید به توسط دولت مرکزی انجام شود. در امر آبیاریهای مفصل، در امر پیشرفت مواصلات و راههای ارتباطی، در امر تشویق صنعتیشدن مملکت، قدمهای بزرگتر و مؤثری برداشته شود که ما را زودتر به هدف مطلوب برساند. و اما امروز آخرین روز اقامت من در منطقه آذربایجان عزیز است. فردا به سمت یک استان دیگر این مملکت که استان گیلان باشد عزیمت میکنم و قبل از رفتن، در این شهر تاریخی و در میان شما میل دارم که پیامی برای تمام اهالی آذربایجان بفرستم و به آنها بگویم که شما مرا میشناسید و میدانید که من زندگی خود را وقف این مردم، این ملت و این مملکت کردهام و در این راه هیچ وقت تزلزلی نداشتهام. ولی هر فردی در زندگی مشوقی لازم دارد. این استقبال شما مردم آذربایجان و احساساتی که نسبت به من نشان دادهاید طوری مهیج و با عظمت و همگانی بودهاست که هیچ وقت چنین چیزی را من به خاطر نمیآورم، و کیست که در مقابل چنین احساساتی تحت تأثیر قرار نگیرد و اگر لازم باشد پیش خدا و وجدان خود مصمم نباشد که بیش از پیش، خود و زندگانی خود را وقف خدمت به شما مردم بکند؟ میل دارم فکر کنم که این شور و هیجان شما و این احساساتی که زمین و زمان و قلبها را به لرزه درمیآورد معرف احساسات درونی شما نسبت به آرمانها و آرزوهایی است که در طی مدت سلطنتم و در طی صحبتهایی که با شما داشتم در میان نهادهام. و این بهترین ترجمان نیات باطنی شما برای رسیدن به این مقاصد است. پس به خواست خداوند و با توجه به ائمه اطهار من و شما مردم با قلبی آکنده از امید و اطمینان و روحی جسور به سمت آینده قدم برمیداریم تا اینکه این مملکت را صد برابر آبادتر و بهتر به آیندگان و تاریخ تحویل بدهیم.