بیانات اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در جشن پایان دوره دوم دانشکده ستاد و دوره سوم مدیریت و امنیت ملی دانشگاه پدافند ملی ۳۰ شهریور ۱۳۵۰
سخنرانیهای محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بر پایه تاریخ | اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران | تصمیمهای مجلس |
بیانات اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در جشن پایان دوره دوم دانشکده ستاد و دوره سوم مدیریت و امنیت ملی دانشگاه پدافند ملی ۳۰ شهریور ۱۳۵۰
موفقیت طی این دوره تحصیلی دانشگاه پدافند ملی را به فارغالتحصیلان تبریک میگویم.
این دوره مصادف است با بزرگداشت تاریخ شاهنشاهی ایران. تاریخ این نژاد (نژاد آریایی) از دوهزارو پانصد سالی که جشن آن را به زودی خواهیم گرفت، قدیمیتر است و تاریخ مدون این کشور شاید بیش از سههزار سال باشد و تاریخ فرهنگ و هنر ما بیش از هفتهزار سال قدمت دارد. چطور یک چنین ملت کهنسالی در نشیب و فرازهای تاریخ، در این دنیای متلاطم، دنیایی که ملتهایی در آن ظهور کردند و بعضی از آنها نابود شدند دوام آورده است، این مطلبی است مفصل که وارد این بحث نمیشوم، ولی برای نتیجهگیری این طور عنوان میکنم که شاید قبل از فردوسی این شعار که میگوید: «چو ایران نباشد تن من مباد»، در فکر همه مردم این سرزمین بودهاست که آن را به زمان فردوسی رساندهاند و از آن زمان تا کنون هم در روح و قلب ایرانی بوده که تا به حال حفظ شدهاست.
در اینجا باید تجزیه و تحلیل مختصری بکنیم و ببینیم که اگر ما در زمان عظمت خود این طرز فکر را داشتیم و آن را بر زبان میآوردیم، آیا در زمان انحطاط خود، مثلاً در زمان شاه سلطان حسین، این کلمات را فراموش کرده بودیم؟ کشوری که سههزار سال تاریخ دارد، ایدئولوژیهای ملی آن کشور نمیتواند به این زودی و به این سادگی از سر کسی خارج بشود. پس ما چگونه میتوانیم زمان کوروش، زمان داریوش، زمان ساسانیان، و زمان مجد و عظمت آن روزگار با تاریخ نظامی و تاریخ فرهنگی درخشانش را با دوران انحطاطی که از آن نام بردم، یا با زمان جنگ بینالمللی اول و جنگ بینالمللی دوم مقایسه بکنیم؟
ممکن است عوارض متعددی باعث این تضاد شده باشد، ولی چون در محیط نظامی هستیم میخواهم علت این تضاد و ضعف یا قدرت نظامی ایران، و همچنین اراده قوی و اراده ضعیف و تشتت حاصل از آن را بررسی نماییم. اراده قوی و قدرت نظامی آن را در حد اعلای خود در زمان کوروش و داریوش میبینید و در مقابل، اراده ضعیف و تشتت را چند سال بعد در زمان خشایارشا ملاحظه میکنید. نمیشود گفت که در زمان خشایارشا ارتش ایران از لحاظ وسایل یا فنون جنگی تنزل کرده بود، بلکه ضعف فرماندهی و تشتت و مصمم نبودن باعث شکست لشکریان ایران شد.
نمونه زنده این ضعف و تشتت، حوادث دلخراش دوران شاه سلطان حسین است که در پایتخت خودش محاصره شد، و یک سال بعد نادر (به قول خودش پسر شمشیر) فتوحاتی کرد که خیرهکننده بود. نمونه اول نشانه ضعف فرماندهی و تشتت و انحطاط و فساد، و نمونه دوم نشانه قدرت اراده و تربیت صحیح سپاهیان و بیدار شدن غرور فردی و ملی بود. اکنون برمیگردیم بر سر مطلب اصلی، ضعف نظامی ایران در جنگ بینالمللی اول و دوم باعث اشغال این کشور شد. در جنگ بینالمللی اول برای اینکه اساساً حکومتی نداشتیم، زیرا حکومت مرکزی ما نه فقط در خارج از تهران بود، که خود داستانی مضحک و اسفانگیز دارد، بلکه در خود تهران موقعی که هوا غروب و تاریک میشد، حکومت از دست دولت به دست اراذل و اوباش و به دست لوطیهای محل و کسانی میافتاد که در به کار بردن چاقو و اسلحه از دیگران سریعتر و جسورتر بودند. طبیعی است که خارجی برای ورود به چنین کشوری نه اجازه میخواست، نه به اصطلاح ما نظامیها، که سابقاً برای ورود به مناطق ممنوعه میبایستی اجازه دخول بگیریم و اسم شب بگوییم، احتیاج به اجازه و اسم شب بود.
در جنگ بینالمللی دوم نیز، خوش باوری ما نسبت به حقانیت و سیاست بیطرفی خودمان مانع از آن نشد که دیگران را از تخطی و تجاوز علنی و خشونتآمیز غیر منصفانه به این مملکت بازدارد. اما همانطور که قبلاً گفتهام، این ماجرا دیگر تکرار نخواهد شد. به چند دلیل، یکی اینکه خوشبختانه ما وسایل دفاعی تهیه میکنیم تا بتوانیم از این آب و خاک دفاع بکنیم، ولی اگر زورمان نرسید، این آب و خاک را سالم و دست نخورده به کسی تحویل نخواهیم داد، بلکه باید از روی اجساد ایرانی بگذرند، بر فرض عبور از روی اجساد ایرانی، غیر از مشتی ویرانه چیزی باقی نخواهد ماند که نصیب متجاوز به ایران بشود و چه بسا این تصمیم مانع از تجاوز به این مملکت بشود. دلیل دیگر آنکه سیاست مستقل ملی ایران امروز وضع ما را به صورتی درآورده که همانطوری که چند روز پیش در خطابه افتتاحیه مجلسین گفتم، ما با همه ممالک دنیا روابط خوب و بسیار نزدیکی داریم، مگر یک کشور و احیاناً کسانی که بخواهند وارث کلونیالیسم مرده یا در حال نزع که به هر حال دارد از دنیا برچیده میشود، بشوند و دنبالهرو آن سیاست باشند.
به خواست خداوند ما در حال حاضر به اندازه کافی قادر هستیم که با چنین سیاستهایی مقابله بکنیم. به علاوه برنامهای که برای تقویت نیروهای مسلح شاهنشاهی ایران داریم تا پنج سال دیگر به نتایجی خواهد رسید که ایران در این منطقه دنیا یکی از ستونهای محکمی خواهد بود که بر روی آن یک قسمت از سیاست تثبیتکننده و صلحجویانه و مترقی دنیایی که امیدواریم دنیای صلح و صفا و پیشرفت و تمدن باشد، استوار خواهد گشت.
گفتیم که ضعف نظامی ما را حتی اگر حق هم داشته باشیم، همیشه محکوم میکند و بر عکس قدرت نظامی به ما اجازه میدهد که سیاست شرافتمندانه و صلحجویانه و مترقیانه خود را ادامه بدهیم و حتی از اثرات مفید آن منطقه وسیعی از دنیا استفاده بکنند. البته این کار فداکاری میخواهد، یکی فداکاریهای مادی که نسل فعلی باید متحمل شود تا نسلهای آینده از آن استفاده بکنند، دیگری فداکاریهای جسمی که ما آن را از افسران و درجهداران و افراد این ارتش میخواهیم. اگر وضع امروز را با چند سال پیش مقایسه بکنید، خواهید دید اوضاع آن روز با حالا قابل قیاس نیست و در چنین شرایط ما ناچاریم که این فداکاری را از شما بخواهیم، زیرا دستگاهی که به آن خدمت میکنید، اگر سرآمد نباشد، به نسبت وسیلهای که به شما میدهند، از لحاظ دانش نظامی، از لحاظ کوشش نظامی، از لحاظ آموزش برای تقویت اراده، تقویت احساسات میهنی و غیرت ایرانی و همان شعاری که گفته شد: «چو ایران نباشد تن من مباد»، شایسته فداکاری است. امروز این شعر فردوسی کاملاً به جا و مورد قبول همه است. تعارف نیست اگر بگویم که این عقیده باطنی همه ملت ایران است. حتی من توصیه میکنم هر فرد در هر کشوری که زندگی میکند، باید شعارش شعار وطنپرستی و مفهوم این شعر فردوسی باشد که آن را به هر زبانی ترجمه کند و به زبان آورد، ولی برای ما ایرانیها لازم است که همیشه این شعار را در نظر داشته و آن را تکرار بکنیم. در اینجا یک مقایسه کوچک هم بد نیست که بشود، ایرانی که امروز میگوید: «چو ایران نباشد تن من مباد»، با ایرانی که سیصد سال پیش این حرف را میزد، چه تفاوتی دارد؟ میگذرم از اینکه سیصد سال پیش یعنی دوره انحطاط ایران، مصادف بود با دوره ترقی مغرب زمین. دوره عقبماندگی ایران متأسفانه بسیار طولانی شد، تا اینکه سرانجام به مرحله کنونی رسیدیم.
حالا مختصری درباره ایران امروز و ایران فردا صحبت بکنم. ما فقط محض نمونه یکی از استانهای این مملکت، یعنی خوزستان را در نظر میگیریم. به چند دلیل، یکی اینکه خوزستان مهد تمدن ایران و پایتخت سلسله با عظمت گذشتگان ما بود. ممکن است گفته شود که پایتخت زمستانی بودهاست، ولی فرق نمیکند، به هر حال شوش مظهر تجلی آن عظمت بود و در نزدیکیهای آن فتوحات افتخارآمیز سلسلههای مخالف ایرانی اتفاق افتاد.
در همین خوزستان چندین بندر ایرانی قرار دارد که راه حیات و در واقع نفسکش ما در این استان است. ثروت بزرگ ملی ما که نفت باشد، بیشترش در آن منطقه تمرکز یافته و شاید تا آخر امسال درآمد ما از منابع نفت به ارقام نجومی برسد. البته تنها نفت نیست، بلکه گاز هم هست که چون در یک محیط عالی صحبت میکنم خبر موفقیتهای ما را در این مورد شنیدهاید. قراردادهای اخیر که ما راجع به نفت و گاز منعقد کردهایم، وسیلهای فراهم خواهد کرد که گاز ایران که هنوز مقدار زیادی از آن سوخته میشود، تبدیل به مایع بشود و از این راه درآمد هنگفتی به دست ما برسد. علاوه بر آنکه این گاز به وسیله لوله به داخل کشور و حتی به مرز همسایه شمالی ما شوروی میرسد، در کارخانجات متعدد پتروشیمی نیز مورد استفاده قرار میگیرد. استفاده از گاز ایران تا آخر برنامه جاری و برنامه پنج ساله آینده به حد کمال خواهد رسید و شاید درآمد ما از گاز و مواد پتروشیمی مساوی با درآمدهای نفتی ما بشود.
خوزستان میتواند هشتصدهزار هکتار زمین آبیاری شده داشته باشد که محصول آن اگر از هر نقطه دیگر دنیا بیشتر نباشد، مسلماً با بالاترین بازده کشاورزی دنیا مطابقت خواهد کرد. به علاوه امکان زدن ۱۴ سد در آنجا هست. در این استان فقط در حوزه رودخانه کارون که لااقل سه سد روی آن بنا خواهد شد، در حدود نههزارمیلیون یا نهمیلیارد مترمکعب آب ذخیره خواهد شد و قدری کمتر از سهمیلیون کیلو وات ساعت برق تولید خواهد کرد. سد اول به تنهایی شاید ۱۶۰هزار هکتار زمین زراعتی را مشروب بکند. در نظر مجسم بکنید که درآمد نفت و درآمد گاز و درآمد پتروشیمی و درآمد زراعت به چه پایه خواهد رسید. در خوزستان خصوصیاتی هست که محصولش هنگامی به دست میآید که شاید از هر نقطه دیگر دو هفته زودتر به بازار بیاید، به طوری که اگر ما قصد صادرات داشته باشیم، هر بازاری را که بخواهیم دو هفته دربست در اختیار خواهیم داشت.
در اطراف زمینهای زراعتی، صنایع مختلفی ایجاد میشود که خودش به اندازه همان زراعت، تولید درآمد و ایجاد کار خواهد کرد. خلاصه این یکی از استانهای همان ایرانی است که شما سوگند یاد کردهاید که نه فقط با جان خود آن را حفظ بکنید، بلکه امروز و فردا و پس فردا با دانش بیشتر و اراده قویتر آن را حفظ نمایید و سپس به اعقاب خود بسپارید و ادامه دهنده تاریخی باشید که تا چند روز دیگر ما جشن بزرگ دوهزاروپانصد ساله آن را خواهیم گرفت.
اگر میخواستم تمام امکانات کشور را توضیح بدهم، بحثی طولانی میشد، ولی اگر هم مشت نمونه خروار نباشد، یعنی تمام استانهای ایران به زرخیزی خوزستان نباشند، به هر حال هر بخشی از کشور خصوصیات مخصوص به خود دارد. اگر خوزستان ما دریای مواجی ازنفت در زیرِ زمین داشته باشد، استانهای دیگر ما شاید دارای معادنی باشند که به نوبه خود مهم است و همچنین دارای ثروتهای طبیعی هستند که ما باید آنها را بشناسیم و بعد طریق استفاده از آنها را یاد بگیریم و به مرحله عمل درآوریم. هر فرد که ملیتی دارد و متعلق به مملکتی است، وظایفی دارد که باید آنها را انجام بدهد و آن وظایف ملی و وطنپرستی است.
علاوه بر این میخواهم بگویم که برای چه چیز شما باید خودتان را برای روز مبادا آماده بکنید. ما اینجا با شما از ایران ثروتمند و پر از امکانات صحبت کردیم و باید اضافه بکنم که این ثروت و امکانات بر اساس منشور انقلاب به دست افراد مختلف سپرده نخواهد شد. بلکه این ثروت ملی به دست دولت، به نفع ملت و به نمایندگی از طرف جامعه اداره خواهد شد تا منافع آن را ملت ببرد، نه اینکه عدهای ثروتمند، ثروتمندتر بشود و عدهای استفادهجو منفعت بیشتری ببرند. شما فلسفه انقلاب ایران را میشناسید و احتیاج به وارد شدن در این بحث نیست. نفت ملی است، آهن و صنایع ذوبآهن ملی است، جنگل ملی است، مرتع ملی است، آب ملی است، هر چیزی که میتواند جنبه استثمارکننده یا تعیینکننده قیمتها را داشته باشد ملی است، یعنی برای جامعه و در خدمت جامعه خواهد بود تا اینکه نه تنها ما را قادر بکند که تا دوازده سال دیگر به مرز تمدن بزرگ برسیم، بلکه ما را وارد دوران تمدن بزرگ بکند تا صفحات درخشانی برای تاریخ ایران به وجود آوریم.
امیدواریم این مؤسسه عالی نظامی و ملی هر سال بر امکانات مادی و معنویاش اضافه بشود و فارغالتحصیلان این مؤسسه که در آینده مسئولان عالی مقام ارتش شاهنشاهی خواهند بود و طبعاً در پستهای حساس قرار خواهند گرفت، با معلومات هر چه بیشتر قدمهای استوار و افتخارآمیزی در راه انجام وظیفه و تعیین سرنوشت بردارند.