تفاوت میان نسخه‌های «سعدی (غزلیات)/خنک آن روز که در پای تو جان اندازم»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (clean up using AWB)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|خنک آن روز که در پای تو جان اندازم|عقل در دمدمه خلق جهان اندازم}}
 
{{ب|خنک آن روز که در پای تو جان اندازم|عقل در دمدمه خلق جهان اندازم}}
 
{{ب|نامه حسن تو بر عالم و جاهل خوانم|نامت اندر دهن پیر و جوان اندازم}}
 
{{ب|نامه حسن تو بر عالم و جاهل خوانم|نامت اندر دهن پیر و جوان اندازم}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۲۰

' سعدی (غزلیات) (خنک آن روز که در پای تو جان اندازم)
از سعدی
'


خنک آن روز که در پای تو جان اندازم عقل در دمدمه خلق جهان اندازم
نامه حسن تو بر عالم و جاهل خوانم نامت اندر دهن پیر و جوان اندازم
تا کی این پرده جان سوز پس پرده زنم تا کی این ناوک دلدوز نهان اندازم
دردنوشان غمت را چو شود مجلس گرم خویشتن را به طفیلی به میان اندازم
تا نه هر بی‌خبری وصف جمالت گوید سنگ تعظیم تو در راه بیان اندازم
گر به میدان محاکای تو جولان یابم گوی دل در خم چوگان زبان اندازم
گردنان را به سرانگشت قبولت ره نیست چون قلم هستی خود را سر از آن اندازم
یاد سعدی کن و جان دادن مشتاقان بین حق علیمست که لبیک زنان اندازم