تفاوت میان نسخههای «محتشم کاشانی (غزلیات)/تو چون رفتی به سلطان خیالت ملک دل دادم»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(ورود خودکار مقاله) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|تو چون رفتی به سلطان خیالت ملک دل دادم|غرض از چشم اگر رفتی نخواهی رفت از یادم}} | {{ب|تو چون رفتی به سلطان خیالت ملک دل دادم|غرض از چشم اگر رفتی نخواهی رفت از یادم}} | ||
{{ب|تو آن صیاد بیقیدی که باقیدم رها کردی|من آن صیدم که هرجا میروم در دام صیادم}} | {{ب|تو آن صیاد بیقیدی که باقیدم رها کردی|من آن صیدم که هرجا میروم در دام صیادم}} |
نسخهٔ کنونی تا ۷ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۰۳
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (تو چون رفتی به سلطان خیالت ملک دل دادم) از محتشم کاشانی |
' |
تو چون رفتی به سلطان خیالت ملک دل دادم | غرض از چشم اگر رفتی نخواهی رفت از یادم | |
تو آن صیاد بیقیدی که باقیدم رها کردی | من آن صیدم که هرجا میروم در دام صیادم | |
اگر روزی غباری آید و گر سرت گردد | بدان کز صرصر هجر تو دوران داده بربادم | |
وگر بر گرد سروت مرغ روحی پرزند میدان | که افکند است از پا حسرت آن سرو آزادم | |
چو بازآئی به قصد پرسشی برتربتم بگذر | که آنجا نوحه دارد بر سر تن جان ناشادم | |
به فریادم من بیمار و دل در ناله است اما | چنان زارم که هست آهستهتر از ناله فریادم | |
نهی چند ای فلک بار فراق آن پری بر من | ز آهن نیستم جان دارم آخر آدمی زادم | |
مکن بر وصل این شیرین لبان پرتکیهای همدم | که من دیروز خسرو بودم و امروز فرهادم | |
نهادم محتشم بنیاد صبر اما چه دانستم | که تا او خواهد آمد صبر خواهد کند بنیادم |