تفاوت میان نسخه‌های «سعدی (غزلیات)/خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (clean up using AWB)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان|کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان}}
 
{{ب|خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان|کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان}}
 
{{ب|بر عقل من بخندی گر در غمش بگریم|کاین کارهای مشکل افتد به کاردانان}}
 
{{ب|بر عقل من بخندی گر در غمش بگریم|کاین کارهای مشکل افتد به کاردانان}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۲۲:۲۷

' سعدی (غزلیات) (خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان)
از سعدی
'


خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان
بر عقل من بخندی گر در غمش بگریم کاین کارهای مشکل افتد به کاردانان
دل داده را ملامت گفتن چه سود دارد می‌باید این نصیحت کردن به دلستانان
دامن ز پای برگیر ای خوبروی خوش رو تا دامنت نگیرد دست خدای خوانان
من ترک مهر اینان در خود نمی‌شناسم بگذار تا بیاید بر من جفای آنان
روشن روان عاشق از تیره شب ننالد داند که روز گردد روزی شب شبانان
باور مکن که من دست از دامنت بدارم شمشیر نگسلاند پیوند مهربانان
چشم از تو برنگیرم ور می‌کشد رقیبم مشتاق گل بسازد با خوی باغبانان
من اختیار خود را تسلیم عشق کردم همچون زمام اشتر بر دست ساربانان
شکرفروش مصری حال مگس چه داند این دست شوق بر سر وان آستین فشانان
شاید که آستینت بر سر زنند سعدی تا چون مگس نگردی گرد شکردهانان