تفاوت میان نسخههای «سعدی (غزلیات)/سروی چو تو میباید تا باغ بیاراید»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
جز (clean up using AWB) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|سروی چو تو میباید تا باغ بیاراید|ور در همه باغستان سروی نبود شاید}} | {{ب|سروی چو تو میباید تا باغ بیاراید|ور در همه باغستان سروی نبود شاید}} | ||
{{ب|در عقل نمیگنجد در وهم نمیآید|کز تخم بنی آدم فرزند پری زاید}} | {{ب|در عقل نمیگنجد در وهم نمیآید|کز تخم بنی آدم فرزند پری زاید}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۲۶
' | سعدی (غزلیات) (سروی چو تو میباید تا باغ بیاراید) از سعدی |
' |
سروی چو تو میباید تا باغ بیاراید | ور در همه باغستان سروی نبود شاید | |
در عقل نمیگنجد در وهم نمیآید | کز تخم بنی آدم فرزند پری زاید | |
چندان دل مشتاقان بربود لب لعلت | کاندر همه شهر اکنون دل نیست که برباید | |
هر کس سر سودایی دارند و تمنایی | من بنده فرمانم تا دوست چه فرماید | |
گر سر برود قطعا در پای نگارینش | سهلست ولی ترسم کو دست نیالاید | |
حقا که مرا دنیا بی دوست نمیباید | با تفرقه خاطر دنیا به چه کار آید | |
سرهاست در این سودا چون حلقه زنان بر در | تا بخت بلند این در بر روی که بگشاید | |
ترسم نکند لیلی هرگز به وفا میلی | تا خون دل مجنون از دیده نپالاید | |
بر خسته نبخشاید آن سرکش سنگین دل | باشد که چو بازآید بر کشته ببخشاید | |
ساقی بده و بستان داد طرب از دنیا | کاین عمر نمیماند و این عهد نمیپاید | |
گویند چرا سعدی از عشق نپرهیزد | من مستم از این معنی هشیار سری باید |