تفاوت میان نسخههای «سعدی (غزلیات)/بیا که نوبت صلحست و دوستی و عنایت»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
جز (clean up using AWB) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|بیا که نوبت صلحست و دوستی و عنایت|به شرط آن که نگوییم از آن چه رفت حکایت}} | {{ب|بیا که نوبت صلحست و دوستی و عنایت|به شرط آن که نگوییم از آن چه رفت حکایت}} | ||
{{ب|بر این یکی شده بودم که گرد عشق نگردم|قضای عشق درآمد بدوخت چشم درایت}} | {{ب|بر این یکی شده بودم که گرد عشق نگردم|قضای عشق درآمد بدوخت چشم درایت}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۰ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۲۵
' | سعدی (غزلیات) (بیا که نوبت صلحست و دوستی و عنایت) از سعدی |
' |
بیا که نوبت صلحست و دوستی و عنایت | به شرط آن که نگوییم از آن چه رفت حکایت | |
بر این یکی شده بودم که گرد عشق نگردم | قضای عشق درآمد بدوخت چشم درایت | |
ملامت من مسکین کسی کند که نداند | که عشق تا به چه حدست و حسن تا به چه غایت | |
ز حرص من چه گشاید تو ره به خویشتنم ده | که چشم سعی ضعیفست بی چراغ هدایت | |
مرا به دست تو خوشتر هلاک جان گرامی | هزار باره که رفتن به دیگری به حمایت | |
جنایتی که بکردم اگر درست بباشد | فراق روی تو چندین بسست حد جنایت | |
به هیچ روی نشاید خلاف رای تو کردن | کجا برم گله از دست پادشاه ولایت | |
به هیچ صورتی اندرنباشد این همه معنی | به هیچ سورتی اندرنباشد این همه آیت | |
کمال حسن وجودت به وصف راست نیاید | مگر هم آینه گوید چنان که هست حکایت | |
مرا سخن به نهایت رسید و فکر به پایان | هنوز وصف جمالت نمیرسد به نهایت | |
فراقنامه سعدی به هیچ گوش نیامد | که دردی از سخنانش در او نکرد سرایت |