تفاوت میان نسخه‌های «سعدی (غزلیات)/کهن شود همه کس را به روزگار ارادت»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (clean up using AWB)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|کهن شود همه کس را به روزگار ارادت؛|مگر مرا که همان عشقِ اولست و زیادت}}
 
{{ب|کهن شود همه کس را به روزگار ارادت؛|مگر مرا که همان عشقِ اولست و زیادت}}
 
{{ب|گَرَم جواز نباشد به پیشگاه قبولت|کجا روم؟ که نمیرم بر آستان عبادت}}
 
{{ب|گَرَم جواز نباشد به پیشگاه قبولت|کجا روم؟ که نمیرم بر آستان عبادت}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۴۲

' سعدی (غزلیات) (کهن شود همه کس را به روزگار ارادت)
از سعدی
'


کهن شود همه کس را به روزگار ارادت؛ مگر مرا که همان عشقِ اولست و زیادت
گَرَم جواز نباشد به پیشگاه قبولت کجا روم؟ که نمیرم بر آستان عبادت
مرا به روز قیامت مگر حساب نباشد که هجر و وصل تو دیدم چه جای مُوْت و اِعادت
شنیدمت که نظر می‌کنی به حال ضعیفان تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت!
گَرَم به گوشه چشمی شکسته‌وار ببینی فَلَک شوم به بزرگی و مشتری به سعادت
بیایمت که ببینم؛ کدام زَهره و یارا؟ روم که بی تو نشینم؛ کدام صبر و جلادت؟
مرا هرآینه روزی تمام کُشته ببینی گرفته دامن قاتل به هر دو دست ارادت
اگر جنازه سعدی به کوی دوست برآرند زِهی حیات نکونام و رفتنی به شهادت