تفاوت میان نسخه‌های «خواجوی کرمانی (غزلیات)/از سر جان درگذر گر وصل جانان بایدت»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (clean up using AWB)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|از سر جان درگذر گر وصل جانان بایدت|بر در دل خیمه زن گر عالم جان بایدت}}
 
{{ب|از سر جان درگذر گر وصل جانان بایدت|بر در دل خیمه زن گر عالم جان بایدت}}
 
{{ب|داروی درد محبت ترک درمان کردنست|دردی دردی بنوش ار زانک درمان بایدت}}
 
{{ب|داروی درد محبت ترک درمان کردنست|دردی دردی بنوش ار زانک درمان بایدت}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۰۲

' خواجوی کرمانی (غزلیات) (از سر جان درگذر گر وصل جانان بایدت)
از خواجوی کرمانی
'


از سر جان درگذر گر وصل جانان بایدت بر در دل خیمه زن گر عالم جان بایدت
داروی درد محبت ترک درمان کردنست دردی دردی بنوش ار زانک درمان بایدت
داده‌ئی خاتم بدست دیو و شادروان بباد وانگه از دیوانگی ملک سلیمان بایدت
راه تاریکی نشاید قطع کردن بی‌دلیل خضر راهی برگزین گر آب حیوان بایدت
از سر یکدانه گندم در نمی‌آری گذشت وز برای نزهت دل باغ رضوان بایدت
راه دریا گیر اگر للی عمانت هواست دست دربان بوس اگر تشریف سلطان بایدت
حکم یونان یابد آنکش حکمت یونان بود حکمت یونان طلب گر حکم یونان بایدت
دل بناکامی بنه گر کام جانت آرزوست ترک مستوری بده گر عیش مستان بایدت
بی سر و سامان درآ خواجو اگر داری سری وز سر سر در گذر گر زانک سامان بایدت