تفاوت میان نسخه‌های «خواجوی کرمانی (غزلیات)/یاقوت روان بخش تو تا قوت روانست»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
خط ۹: خط ۹:
 
{{شعر}}
 
{{شعر}}
 
{{ب|یاقوت روان بخش تو تا قوت روانست|چشمم ز غمت چشمه‌ی یاقوت روانست}}
 
{{ب|یاقوت روان بخش تو تا قوت روانست|چشمم ز غمت چشمه‌ی یاقوت روانست}}
{{ب|آن موی میان تو که سازد کمر از موی|موئی بمیان آمده یا موی میانست}}
+
{{ب|آن موی میان تو که سازد کمر از موی|مویی به میان آمده یا موی میانست}}
 
{{ب|در موی میانت سخنی نیست که خود نیست|لیکن سخن ار هست در آن پسته دهانست}}
 
{{ب|در موی میانت سخنی نیست که خود نیست|لیکن سخن ار هست در آن پسته دهانست}}
 
{{ب|تا پشت کمان می‌شکند ابروی شوخت|پیوسته ز ابروی تو پشتم چو کمانست}}
 
{{ب|تا پشت کمان می‌شکند ابروی شوخت|پیوسته ز ابروی تو پشتم چو کمانست}}
 
{{ب|با ما به شکر خنده درآ زانکه یقینم|کز پسته‌ی تنگ تو یقینم بگمانست}}
 
{{ب|با ما به شکر خنده درآ زانکه یقینم|کز پسته‌ی تنگ تو یقینم بگمانست}}
{{ب|گفتند که آن جان جهان با تو چنان نیست|گوئی که چنانست که با ما نچنانست}}
+
{{ب|گفتند که آن جان جهان با تو چنان نیست|گویی که چنانست که با ما نچنانست}}
 
{{ب|پنداشت که ما را غم جانست ولیکن|ما در غم آنیم که او در غم آنست}}
 
{{ب|پنداشت که ما را غم جانست ولیکن|ما در غم آنیم که او در غم آنست}}
{{ب|عمری بتمنای رخش می‌گذرانیم|در محنت و غم گرچه که دنیا گذرانست}}
+
{{ب|عمری به تمنای رخش می‌گذرانیم|در محنت و غم گرچه که دنیا گذرانست}}
 
{{ب|در کنج صوامع مطلب منزل خواجو|کو معتکف کوی خرابات مغانست}}
 
{{ب|در کنج صوامع مطلب منزل خواجو|کو معتکف کوی خرابات مغانست}}
 
{{پایان شعر}}
 
{{پایان شعر}}
  
 
[[رده:غزلیات خواجوی کرمانی]]
 
[[رده:غزلیات خواجوی کرمانی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۲۳

' خواجوی کرمانی (غزلیات) (یاقوت روان بخش تو تا قوت روانست)
از خواجوی کرمانی
'


یاقوت روان بخش تو تا قوت روانست چشمم ز غمت چشمه‌ی یاقوت روانست
آن موی میان تو که سازد کمر از موی مویی به میان آمده یا موی میانست
در موی میانت سخنی نیست که خود نیست لیکن سخن ار هست در آن پسته دهانست
تا پشت کمان می‌شکند ابروی شوخت پیوسته ز ابروی تو پشتم چو کمانست
با ما به شکر خنده درآ زانکه یقینم کز پسته‌ی تنگ تو یقینم بگمانست
گفتند که آن جان جهان با تو چنان نیست گویی که چنانست که با ما نچنانست
پنداشت که ما را غم جانست ولیکن ما در غم آنیم که او در غم آنست
عمری به تمنای رخش می‌گذرانیم در محنت و غم گرچه که دنیا گذرانست
در کنج صوامع مطلب منزل خواجو کو معتکف کوی خرابات مغانست