تفاوت میان نسخههای «مصاحبه علیاحضرت شهبانو فرح پهلوی با خبرنگار مجله مصری المصور ۲۵ اسفند ماه ۲۵۳۶ شاهنشاهی»
(اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام) |
جز (added Category:مصاحبههای شهبانو فرح پهلوی using HotCat) |
||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
شهبانو میفرمایند: اگر اشتباه نکنم، چند سال پیش که به یک جشن سالانه در شیراز دعوت شده بودم از یکی از طراحان خواستم پیراهن مدرنی که در آن از فرم لباس برخی از عشایر این منطقه الهام گرفته شده باشد تهیه کند. این لباس که عده زیادی از صاحبان فن در تهیه آن شرکت کرده بودند، به صورت کار دستجمعی درآمد و در پایان به مانند یک قطعه هنری زیبا جلوهگر شد. این کار دستجمعی سبب گردید تا در اندیشه احیای این میراث باشیم تا نگذاریم از بین برود و افراد هنرمند را در ادامه کار خود تشویق نماییم. میدانستم اگر این صنایع را شخصاً تشویق کنم دیگران نیز از من تبعیت خواهند کرد و چنین هم شد. بطوری که این صنعت رونق گرفت و از نظر ماده اولیهاش روز بروز بهتر شد اما همان نقش و نگارهای قدیمی را حفظ نمود. در اینجا با اینکه سخن شهبانو شیرین و روحافزا بود، از حضورشان استدعای مرخصی نموده برای سعادت و سلامت و شادکامی معظمله دعا کردم تا همچنان در سایه ایمان فراوان خود به خداوند و میهن و ملت و اعتماد به نفس موفق و کامروا باشند. | شهبانو میفرمایند: اگر اشتباه نکنم، چند سال پیش که به یک جشن سالانه در شیراز دعوت شده بودم از یکی از طراحان خواستم پیراهن مدرنی که در آن از فرم لباس برخی از عشایر این منطقه الهام گرفته شده باشد تهیه کند. این لباس که عده زیادی از صاحبان فن در تهیه آن شرکت کرده بودند، به صورت کار دستجمعی درآمد و در پایان به مانند یک قطعه هنری زیبا جلوهگر شد. این کار دستجمعی سبب گردید تا در اندیشه احیای این میراث باشیم تا نگذاریم از بین برود و افراد هنرمند را در ادامه کار خود تشویق نماییم. میدانستم اگر این صنایع را شخصاً تشویق کنم دیگران نیز از من تبعیت خواهند کرد و چنین هم شد. بطوری که این صنعت رونق گرفت و از نظر ماده اولیهاش روز بروز بهتر شد اما همان نقش و نگارهای قدیمی را حفظ نمود. در اینجا با اینکه سخن شهبانو شیرین و روحافزا بود، از حضورشان استدعای مرخصی نموده برای سعادت و سلامت و شادکامی معظمله دعا کردم تا همچنان در سایه ایمان فراوان خود به خداوند و میهن و ملت و اعتماد به نفس موفق و کامروا باشند. | ||
+ | |||
+ | [[رده:مصاحبههای شهبانو فرح پهلوی]] |
نسخهٔ ۲ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۱۵
۲۵ اسفند ماه ۲۵۳۶ بانو «زینب حسن» نویسنده مجله مصری المصور به پیشگاه علیاحضرت شهبانو باریافت. در این باریابی مصاحبهای با علیاحضرت شهبانو انجام شد و علیاحضرت به پرسشهای گوناگون روزنامهنویس مصری پاسخ فرمودند. خبرنگار چنین مینویسد:[۱]
- با اینکه بار نخست نبود که با شهبانوی ایران دیدار میکنم، ولی این بار نیز به مانند بار نخست، شیفته شخصیت معظملها شدم. ایشان بانویی جذاب و دارای جاذبه و زیبایی فراوان توأم با شخصیت قوی و سادگی و اصالت بسیار میباشند. معظملها مرا در دفتر کار مخصوص خود به حضور پذیرفتند بهتر است بگویم در فضایی روحانی که در آن جا ایدههای خود را الهام میگیرند و بر کارها نظارت میفرمایند تا از این طریق به قلب مردم ایران راه یافته دوستی و اطمینان آنان را به خود جلب نمودند. شهبانو همیشه خود را در جوار ملت قرار میدهند و از نزدیک با احساساتشان آشنا شده و به شکایات آنان گوش فرا میدهند و چنانچه لازم باشد خود به میان مردم میروند تا بیشتر از اوضاع آنان آگاه شوند. شهبانو ترجیح دادهاند در میان ملت و در میان موج آمال و آرزوهای آنها زندگی کنند. نخستین پرسشسی که به خاطرم آمد سفر شاهنشاه به مصر و گفتگوهای معظمله با پرزیدنت انور سادات درباره اقدام تاریخی و ابتکار صلح عادلانه وی بود. شهبانو فرمودند: همان گونه که میدانید، کشور، دولت و ملتم همگی از پرزیدنت سادات پشتیبانی کردند. ما پیشتر نیز از این اقدام شجاعانه ستایش کردیم. دیدگاه ما همیشه بر پایه تأیید و پشتیبانی از مصر و تأکید بر احترام شاهنشاه نسبت به ملت مصر و قدردانی از سیاست واقعبینانه و مثبت پرزیدنت سادات استوار است. شاهنشاه بسیار از سیاست پرزیدنت سادات و خِرَد او در اتخاذ تصمیمات ستایش کردند و وی را مرد بزرگ صلح خواندهاند.
از شهبانو سئوال میکنم، معروف است که فعالیتهای وسیعی در بسیاری از زمینهها مینمایید و بر ۴۱ انجمن و مؤسسه نظارت میفرمایید. میخواستم بدانم کدامیک از زمینهها را بیشتر نزدیک به خود احساس میکنید؟
شهبانو فرمودند: آنکه بطور مستقیم با کودکان ارتباط دارد، مخصوصاً در زمینههای فرهنگی و روانی جوانان و کودکان... صرف نظر از محبت من نسبت به کودکان آنچه را که برای این نوجوانان انجام میدهیم در واقع نوعی آمادگی برای ساخت نسل آینده ایران است که مسئولیت فردای این کشور را به عهده دارند. پس باید آنچه که آنها را در دوران کودکی شاد میکند انجام دهیم تا راه را برای طی مراحل دیگر زندگی آنان از طریق فراهم نمودن وسایل تربیتی هموار کنیم. در حالیکه به کودکان سالم توجه داریم از کودکان عقب افتاده ابداً غافل نیستیم چون آنها نیز عضو جامعه ما هستند. پرسیدم، آیا مهد کودک کافی برای نگهداری فرزندان بانوان شاغل دارید؟
شهبانو فرمودند: اکنون تعداد معتنابهی از مهدهای کودک به ویژه در مناطق کارگری به اضافه مهد کودکهای خصوصی داریم ولی نظر به افزایش اشتغال زنان در چهارچوب برنامه ریزی خود برای آینده بر هر کودک تا سال ورود به مدرسه در پایان برنامه پنج ساله آینده جا در مهدهای کودک در نظر گرفتهایم. این کار پرخرج است و نیاز به وقت و پول دارد ولی مشکل اصلی آماده ساختن کسانی است که در آینده بر این مهد کودکها نظارت خواهند کرد. از اینرو در سه سال گذشته مدارس و آموزشگاههای خاصی برای آموزش این افراد تأسیس کردهایم تا بتوانند مسئولیت این کار حساس و دقیق را به عهده بگیرند.
پرسیدم، به مناسبت روز آزادی زن ایرانی (۷ ژانویه) آیا دستآوردهای بیشتر نصیب زن ایران شده است؟
شهبانو فرمودند: در حقیقت زن ایرانی نیاز به دستآوردهای بیشتر ندارد چون اکنون از تمام حقوق مردان در کلیه زمینهها بدون هیچ تبعیضی برخوردار است. در زمینههای کار و پیشرفت به هر حال همه گونه فرصت برای او فراهم است مخصوصاً پس از انقلاب سفید قوانین زیادی به نفع زن به عنوان همسر و مادر شاغل وضع گردیده است که مهمترین آنها مربوط است به دادگاه حمایت خانواده.
میپرسم: زن ایرانی چه مزایایی از خلال قوانین خانواده به دست آورده است؟
شهبانو فرمودند: به طور مثال، مرد نمیتواند با زن دیگری ازدواج کند مگر با موافقت همسر اول خود و یا به علل خاصی که دادگاه تشخیص میدهد، مانند اینکه زن مبتلا به مرض غیر قابل علاج باشد و یا اینکه نتواند دارای فرزند شود و از طرفی مرد نمیتواند همسر خود را طلاق بدهد مگر با دستور و حکم قاضی دادگاه. البته پس از تلاش به منظور آشتی میان آنها و پس از اطمینان از اینکه زندگی مشترک آن دو دیگر میسر نمیباشد و بالاخره بر اساس برابری، زن نیز میتواند درخواست طلاق بکند یا اینکه بر حکم طلاق خود از همسرش موافقت نکند.
سئوال میکنم: آیا احکام دادگاه در مورد چنین دادخواستهایی به سرعت صادر میشود؟
در این جا شهبانو تبسمی میفرمایند و در نهایت لطف و ظرافت میگویند: این بستگی به درجه تفاهم میان زن و شوهر پیش از جدایی و مراجعه به دادگاه دارد. طبیعی است اگر یکی از آنها بخواهد برای دیگری ناراحتی به وجود آورد میتواند مشکلاتی را ایجاد کند تا حکم دادگاه را به تأخیر بیندازد.
سئوال میکنم: پس در این صورت مشکلاتی وجود دارد. شهبانو گفتند: بله، مشکلاتی وجود دارد مانند سایر دادخواستهایی که در برابر قضات قرار دارد. ما دعاویای داریم که از بیست سال تاکنون هنوز مورد بررسی قرار نگرفته است،
شهبانو در این جا تبسمی فرمودند و ادامه داند، ولی هر آنقدر که رشد فکری مردم افزایش یابد به همان قدر میزان چنین رفتارهایی کاهش مییابد و باید گفت مهمترین امتیازی که زنها به دست آوردهاند نگهداری فرزندانشان است با دریافت نفقه برای امرار معاش آنان در صورتی که مورد دیگری برای ارتزاق زن وجود نداشته باشد. البته شایستگی مادر در نگهداری فرزندان لازم است.
میپرسم: تا چه اندازه در زمینه مبارزه با بیسوادی مخصوصاً در روستاها موفق شدهاید؟
پاسخ شهبانو این بود که: در حقیقت ما مرحله بزرگی را در این زمینه طی کردهایم چون از ۱۵ سال پیش با تمام نیرو مبادرت به اینکار کردهایم، مخصوصاً نسبت به آموزش کودکانی که نتوانسته در سنین معین وارد مدرسه شوند یا این که آموزش خود را نیمه کاره گذاشتهاند یا این بزرگسالانی که فرصت آموزش را از دست داده بودند. ما به تعداد کافی معلم نداشتیم لذا جوانان پسر و دختر را برای انجام این فریضه ملی بسیج نمودیم. قانون انجام وظیفه خدمت در ارتش یا در کارهای ملی را به مدت دو سال ملزم میسازد، از این رو ما جوانان را به جای خدمت در ارتش به روستاها گسیل داشتیم و به آنان شش ماه آموزش نظامی و تربیتی دادیم تا بتوانند این مسئولیت را به نحو احسن انجام دهند.
شهبانو اضافه فرمودند: مبارزه با بیسوادی از سن ۴۰ سال به بالا دیگر اجباری نیست اما در این زمنیه داستانهای جالبی رخ داده است چون تعداد کثیری از افرادی که بالای این سن هستند و نیز پیرمردان و پیر زنان به تحصیل روی میآورند. روزی از چند نفر سئوال کردم که چرا در این سن و سال روی به آموزش آوردهاند؟ آنها در پاسخ گفتند نوههایی دارند که در اروپا یا شهرهای دیگر ایران مشغول تحصیل هستند و آنها میخواهند بدون واسطه برای نوههای خود نامه بنویسند ولی زیباتر از همه، آن پیش قراولانی هستند که به کویرها میروند تا فرزندان عشایر را آموزش دهند. آنان تلاش فراوانی در مبارزه با بیسوادی و نشر فرهنگ از خود نشان میدهند و در زیر آسمان یا در زیر چادرها به درس دادن فرزندان عشایر مشغول میشوند. اگر تخته سیاه در دسترسشان نبود از شنها استفاده میکنند و اگر گچ در اختیار نداشتند از انگشتان خود استفاده میکنند.
میپرسم: چگونه با مشکل افزایش جمعیت رویاروی میشوید و برای حل آن چه اقدامی مینمایید؟
شهبانو فرمودند: در حقیقت مساحت کشور ما گنجایش ۲ برابر جمعیت کنونی را دارد ولی یک سوم این سرزمین کویر و کوهستانی است در نتیجه زمین مزروعی ما نمیتوانند نیاز افزایش تصاعدی جمعیت را با میانگین کنونی جوابگو باشد. چون میانگین در برخی از مناطق به ۳ درصد نیز میرسد پس ما نیازمند آگاهی بیشتر مخصوصاً در مناطق روستایی و محافظه کار میباشیم و در واقع تنظیم خانواده به دیگر اقدامات اصلاحی نیاز دارد تا بتواند مؤثر واقع شود و ما اکنون این کار را در دهات خود انجام میدهیم. در این جا گفتگو ما مسیر دیگری را طی نمود. مسیری گرم و روشن مانند حرارت پرتو خورشید که از خلال پنجره شیشهای وسیع کاخ بر ما میتابد. این پنجره بر باغچهای پوشیده از برف سفید باز میشود که در لابلای آن سفیدی برف و سبزی چمن با هم مخلوط شده است.
به شهبانو گفتم: پس از گفتگو درباره خانواده بزرگتان یعنی ملت ایران، اکنون میخواهم در باره خانواده کوچکتان سخن بگویم. چه نقشی را در جوار شاهنشاه به عهده دارید؟
شهبانو با تبسمی فرمودند: در حقیقت من سه نوع مسئولیت را به عهده گرفتهام. آنچه که به همسرم ارتباط دارد یعنی فعالیتهایی را که شاهنشاه نمیتوانند کاملاً به آنها رسیدگی کنند، مانند زمینههای اجتماعی و فرهنگی که معظمله را یاری میدهم. اما در مورد فرزندانم من مانند دیگر مادران آنان را از محبت و مهربانی خودم لبریز مینمایم و اصرار دارم که به رغم گرفتاریهایم وقتی را برای آنها اختصاص دهم تا شخصاً از نحوه درس و غذا و روابط شان با دوستان و حتی اختلافاتشان آگاه شوم. آنها هم مانند تمامی کودکان اختلافات سادهای میانشان رخ میدهد.
شهبانو فنجان قهوه را مینوشند و میفرمایند: چقدر آرزو میکنم که وقت بیشتری داشتم تا با آنان بسر ببرم، ولی پی بردهام که این وقت پیش نخواهد آمد و زمانه زود میگذرد و بچهها بزرگ میشوند و زمان گذشته بازنمیگردد. آیا میدانید که زمانه تغییر کرده و کودکان امروز به آسانی به آنچه گفته میشود قانع نمیشوند و خواستهای والدینشان را انجام نمیدهند. آنها اکنون در زمان مجادله و مباحثه پیش از قانع شدن بسر میبرند. از اینرو، هنگامی که مشکل یا اختلاف نظری پیش میآید آنها را با هم در آرامش کامل مورد بررسی قرار میدهیم. یا من آنها را قانع میکنم و یا آنها من را قانع میکنند. میپرسم: آیا میتوانیم یکی از این موارد را بدانیم؟
شهبانو میفرمایند: مثلاً دختر بزرگم فرحناز... چقدر آرزو میکنم که نواختن پیانو را خوب یاد بگیرد. کراراً تلاش کردهام تا او را به این امر قانع سازم ولی او همیشه مخالفت کرده است و دلیلش هم این است که تمایلی به کار ندارد و سودی هم از آن عاید نمیشود. تلاش کردهام برای او دیدگاهم را شرح دهم به این معنی که آموزش موسیقی و فراگیری نواختن یکی از دستگاههای آن در واقع به نفع شخصی او است چون لذت بردن از موسیقی و علاقمندی به دستگاهی از آن موجب روشن شدن افقهای وسیعی در برابر دیدگان او خواهد شد تا بتواند از تمام زیبایی که در هنرهای دیگر نهفته است لذت ببرد. در این جا بود که فرحناز تمایل نشان داد و به جای پیانو به گیتار علاقه نشان داد و از آنجایی که مایل نیستم نظر خود را تحمیل کنم، به نظر او مادامی که در حدود معقول و منطقی باشد، احترام میگذارم. بنابراین، اکنون در صدد هستم معلم گیتار برای او انتخاب کنم. زمانی بود که نواختن پیانو بهترین سرگرمی من بود ولی نواختن آن مستلزم این بود که روزانه به طور مداوم تمرین کنم اما کمی وقت مانع از آن بود با این حال مأیوس نشدهام و آن را از فکر خود خارج نکردهام. بلوط کلی من دوستدار شنیدن همه نوع موسیقی هستم و در هر حالتی که باشم شنیدن موسیقی خستگی را از تنم بیرون میکند.
میپرسم: قرار گرفتن در مقام شهبانوی ایران را چگونه میبینید و آیا آن را یک رسالت مشکل نمیدانید؟
شهبانو میفرمایند: از آغاز این مسئولیت را با شادمانی و طیب خاطر و مسرت بسیار تقبل کردم و معتقدم که فضل الهی بود که من را در این مکان قرار داد تا بتوانم خدمات بسیاری برای کشورم انجام دهم. طبیعی است که این مسئولیت بزرگ توأم با خستگی میباشد ولی برای هر انسانی در زندگی خصوصیاش و از خلال مشاغلش اوقات سعادتبخش و اوقات خسته کنندهای وجود دارد. فلسفه من در زندگی این است که طوری خود را آماده کنم که بتوانم به کشورم خدمت کنم و در عین حال تلاش میکنم زیباییهای زندگی را ولو به مقدار ناچیزی به دست آورم تا خود را با آن شاد کنم. این احساس رضایتمندی بستگی به خود شخص و مستلزم تمرین است. باز هم فلسفه من در زندگی این است که با بهرهبرداری از ارزشهای خوب زندگیام خویشتن را خوشبخت کنم و در راه کاهش معایب خود گام بردارم.
شهبانو رو به من کردند و گفتند: «عیب» واژه عربی است آیا این طور نیست؟ پس اجازه بفرمایید این سئوال را بکنم. گرچه من قصد ندارم از آن به عنوان عیب نام ببرم، چرا تحصیلات دانشگاهیتان را ناتمام گذاشتید؟
شهبانو با خوشحالی خندهای فرمودند، این چنین که گویا ایام خوش دانشجویی خود را در دانشکده هنرهای زیبای پاریس به یاد میآوردند... میفرمایند: خیلی آرزو داشتم ولی اکنون دیگر رفتن به کلاس درس آسان نیست چون تحصیل مستلزم وقت زیاد است، مدرسه چیزیهای زیادی را در زندگی به من آموخت حتی بیش از تخصص و آگاهی در طرحریزی برنامههای عمران و توسعه و مطالعات مربوط به آنها... حقیقت این است که من گواهی علمی دریافت نداشتهام اما اکنون هم فایدهای برای من ندارد. میپرسم: به عنوان مادر چگونه ولیعهد را برای دوران آینده اش آماده میسازید؟
شهبانو فرمودند: همسرم و من اصرار داریم که یک زندگی طبیعی مانند دوستانش برای او فراهم کنیم ما نمیخواهیم کسی او را مورد نوازش قرار دهد یا رفتار بخصوصی به عنوان ولیعهد داشته باشد. از این رو ما مدرسهای در جوار کاخ بنا کردیم که در آن با همکلاسیهای خود از طبقات مختلف ملت در شرایط مساوی و بهره از نیمکتهای یک شکل و بدون تبعیض به تحصیل مشغول شود و دستورات اکیدی صادر شده است مبنی بر اینکه رفتار معلمان با همه یکسان باشد. ولیعهد از این راه خواهد توانست با روش طبیعی و واقعی رویاروی زندگی قرار گیرد ولی به تدریج درباره وظایف آیندهاش با او سخن میگوییم و هر چه بزرگتر میشود حجم این وظایف را بخوبی درک میکند. ولیعهد برای این وظایف اهمیت قائل بوده و آنها را دوست دارد. نخستین مأموریت خارج وی به مصر بود تا به نمایندگی از طرف پدرش در جشنهای بازگشایی کانال سوئز شرکت جوید. در بازگشت از مصر خیلی خوشحال بود مخصوصاً که پرزیدنت سادات و خانوادهاش او را مورد لطف و مرحمت پدرانه قرار داده بودند و استقبال ملت مصر از او قابل تحسین بود... هنگامی که ولیعهد کوچک بود دشوار مینمود که او را در چنین مأموریتهایی شرکت دهیم چون مورد پسند او نبود و ما همیشه تلاش میکردیم تا او را قانع کنیم اما در سفر به مصر به خاطر آشنایی با مردمانی بسیار و استقبال شایان دیگر این چنین وظایفی برای او آسان گشته است.
میپرسم: راجع به دخترانتان و روش تربیت آنها چه میفرمایید؟ آیا این روش مدرن و اروپایی است یا بر اساس سُنّتها و عادات ایرانی میباشد؟
شهبانو فرمودند: مخلوطی است از هر دو، ولی در چهارچوب میراث مذهبی و سنن و عادات اصیل ایرانی و ارزشهای معنوی خودمان. این چیزی است که نسبت به تمامی فرزندانم مورد توجه میباشد. ولیعهد که آیندهاش کاملاً مشخص است، اما در مورد دیگر فرزندانم مایلم دارای شخصیت مستقل با احساس مسئولیت نسبت به آیندهشان بوده باشند و آنچه را که خود میخواهند از راه مطالعه جدی آموزش در رشته مورد پسندشان به دست آورند تا در آینده در پست مورد تخصصشان بکار گمارده شوند. طبیعی است که در فعالیتها و خدمات اجتماعی مشارکت خواهند نمود ولی قدر مسلم این است که وظیفه مورد علاقهشان بیشتر آنان را شاد میکند.
میپرسم: یعنی مشاغل در دولت؟
شهبانو با تأکید گفتند: در آینده چه مانعی دارد؟ آنان هنگامی که بزرگ شدند چنین مشکلاتی در زندگیشان نخواهند بود و هیچ عیب نخواهد بود که یک شاهزاده پزشک یا دانشمند یا معلم شود. میخواهم آنان در زندگی بر پاهای خود بایستند. همیشه تشویقشان میکنم آینده خود را آن طور که میخواهند تعیین کنند و به طور مثال پسر کوچکم میخواهد وارد نیروی دریایی شود، اما دختر بزرگم فرحناز تمایل دارد پزشک شود. شاید در آینده نظرات خود را تغییر دهند اما لیلای کوچولو هنوز کودک است و با اسباب بازیهای خود بازی میکند.
میپرسم: معروف است که شهبانو علاقه شدیدی به ادبیات و میراث فرهنگ کهن ایران دارند. چه عادات و سنن اصیل ایرانی را با خود به کاخ سلطنتی بردهاید؟
شهبانو فرمودند: همه این سنن و عادات در زندگی روزمره ما جلوهگر میشوند حتی در جشنهای ملی و مذهبی. چون تمامی آنها ما را به ملیت مان مربوط میکند و موجب حفظ میراث کهن ما میشود. اعیادی هستند که صدها سال از آنها گذشته است و ما هنوز آنها را در منازل خود جشن میگیریم، ما مانند تمامی مردم ایران عید نوروز را در سال نو جشن میگیریم (۲۱ مارس) و در روز چهارشنبه آخر سال آتشافروزی میکنیم. در این روز سه بار از روی آتش میپریم و میگوییم زردی من از تو، سرخی تو از من.
میگویم: شنیدهام که به مطالعه شعر و خواندن قصاید به ویژه قصاید قدیمی علاقمند هستید. دیگر زمینههایی که مطالعه میکنید چیست؟
شهبانو میفرمایند: وقتی برای خواندن ندارم تنها گزارشها و بررسیهایی پیرامون مسائل مملکت را مطالعه میکنم. افرادی که با آنها روبرو میشوند دارای فرهنگ و معلومات و هنرهای مختلفی هستند، لذا کتابهایی را مورد مطالعه قرار میدهم تا درجه فرهنگ و معلومات خود را افزایش دهم. اکنون یک کتاب آمریکایی پرتیراژ و موفق به نام «ایرویناس زونز» میخوانم. معنی تقریبی آن این است هر کس بتواند استعدادهای خود را افزایش دهد اشتباهات خود را کاهش داده است.
میپرسم: در یکی از مجلات مصری خواندهام که تصمیم دارید سالی را برای ورزش در ایران اختصاص دهید. نظیر سال کودک و سال زن. انگیزه آن چیست و چه هدفی از این کار دارید؟
شهبانو میگویند: در واقع ما سالی را برای ورزش اختصاص ندادهایم اما ورزش را برای مردان و زنان تشویق میکنیم. اکنون ولیعهد ریاست سازمان ورزشی کشور را که یک سازمان دولتی است، به عهده دارند. شاید مقصود این باشد که ما از دولت خواستهایم باشگاههای ورزشی بیشتری بنا کند تا مردم را به ورزش علاقمند نماید چون مردم به علت غرق شدن در مشکلات زندگی دیگر ورزش را علیرغم اهمیت آن در حفظ تناسب اندام فراموش کردهاند. روزانه چند دقیقه موسیقی نشاط آور از طریق بلندگوها پخش میکنیم تا همه در یک مکان و در آن واحد حرکات نرمش به منظور به جریان انداختن خون بدن انجام دهند. ایکاش همگی ما این کار را بکنیم.
میپرسم: آیا میتوان برخی از عادات خاص روزانه شاهنشاه را بدانیم؟
شهبانو میفرمایند: شاهنشاه هر پگاه در اطاق خود قدری ورزش میکنند و در بازگشت از دفتر کار خود یک ساعت را با بچهها میگذرانند. ما در هفته دو بار به دیدار ملکه مادر میرویم و شام را با ایشان صرف میکنیم. شاهنشاه، شبها که فارغ هستند میل دارند فیلمهای سینمایی تماشا کنند. فیلمهای ماجراجویی تاریخی و فیلمهایی درباره رازها و قربانیهای جنگ جهانی دوم. اکثر این فیلمها آمریکایی هستند. من به ندرت ایشان را در دیدن اینگونه فیلمها همراهی میکنم.
میپرسم: آیا بزودی از قاهره دیدن خواهید گرد؟
شهبانو میفرمایند: فعلاً در برنامه من دیدار از قاهره گنجانده نشده است اما آرزو میکنم تا دیدار آیندهام از مصر فاصله زیادی نیفتد. من مجذوب کشورتان هستم. بار اول دیدار ما رسمی بود و بسیار خوشحال بودم چون همیشه آرزوی دیدار مصر را داشتم مخصوصاً برای دیدن آثار تاریخی پیش و بعد از اسلام. در مصر قدیمیترین و زیباترین تمدنهای بشری وجود دارد. از دیدن پیشرفتهای ملت و کشور مصر خوشنود شدم و با عظمت تمدن قدیمی فراعنه آشنا گردیدم و در دیدار اخیرم که به طور خصوصی و بنا به دعوت بانو جهان سادات صورت گرفت، توانستم از آثار اسلامی و اماکن مقدسه دیدن کنم و حقیقتاً وقت خوشی را گذراندم، مخصوصاً که بانو جهان سادات من را در یک گردش تفریحی به روی رود نیل به منظور مشاهده آثار زندگی در دو طرف آن تا مصر سفلی همراهی کردند. این گردش از بهترین گردشهای زندگیم محسوب میشود چون من قبلاً به چنین گردشی نرفته بودم و بانو جهان سادات در تمام وقت مرا همراهی کردند. خوشبختانه روابط میان ما به یک علاقه دوستانه مستحکم تبدیل شده است. طبیعی است که روابط دوستانه و برادرانه میان کشورهای ما برقرار است و ما اکنون با هم نامه رد و بدل میکنیم و از احوال هم باخبر میشویم. ایشان بانوی بسیار جالب و انسانی بزرگمنش و مهماننواز هستند که از شور فعالیت و شجاعت برخوردارند.
میپرسم: دیدار شما از اماکن مقدسه اسلامی مصر اثر نیکویی در میان مردم این کشور گذاشت. آیا اماکن مقدسه سعودی را نیز قبلاً زیارت کردهاید؟
شهبانو میفرمایند: آرزو میکنم که به زودی به این زیارت نائل شوم البته برای انجام مراسم عمره. چون مشکل است بتوانم مراسم حج را در حالی که عدهای از افراد گارد مخصوص مرا احاطه کردهاند به جای آورم، گرچه در حج لذت روحانی و معنوی بزرگی نهفته است و تأثیر آن در روان آدمی فزونتر است.
به شهبانو گفتم: اصرار شما بر اینکه لباسهای شیک محلی ایرانی را در مناسبتهای مختلف بر تن میکنید چشمگیر است. آیا داستان نخستین پیراهن محلی خود را به یاد دارید؟
شهبانو میفرمایند: اگر اشتباه نکنم، چند سال پیش که به یک جشن سالانه در شیراز دعوت شده بودم از یکی از طراحان خواستم پیراهن مدرنی که در آن از فرم لباس برخی از عشایر این منطقه الهام گرفته شده باشد تهیه کند. این لباس که عده زیادی از صاحبان فن در تهیه آن شرکت کرده بودند، به صورت کار دستجمعی درآمد و در پایان به مانند یک قطعه هنری زیبا جلوهگر شد. این کار دستجمعی سبب گردید تا در اندیشه احیای این میراث باشیم تا نگذاریم از بین برود و افراد هنرمند را در ادامه کار خود تشویق نماییم. میدانستم اگر این صنایع را شخصاً تشویق کنم دیگران نیز از من تبعیت خواهند کرد و چنین هم شد. بطوری که این صنعت رونق گرفت و از نظر ماده اولیهاش روز بروز بهتر شد اما همان نقش و نگارهای قدیمی را حفظ نمود. در اینجا با اینکه سخن شهبانو شیرین و روحافزا بود، از حضورشان استدعای مرخصی نموده برای سعادت و سلامت و شادکامی معظمله دعا کردم تا همچنان در سایه ایمان فراوان خود به خداوند و میهن و ملت و اعتماد به نفس موفق و کامروا باشند.