تفاوت میان نسخههای «بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در باریابی هموندان کنگره دوم حزب ایران نوین و نمایندگان حزبهای ۱۴ کشور جهان»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
جز (added Category:شنیداریها using HotCat) |
|||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
[[رده:سال ۱۳۵۰]] | [[رده:سال ۱۳۵۰]] | ||
[[رده:حزب ایران نوین]] | [[رده:حزب ایران نوین]] | ||
+ | [[رده:شنیداریها]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۹:۱۴
سخنرانیهای اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر | اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر | حزب ایران نوین |
بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در باریابی هموندان کنگره دوم حزب ایران نوین و نمایندگان حزبهای ۱۴ کشور جهان - ۱۹ اردیبهشت ماه ۱۳۵۰
- جریان موفقیتآمیز دومین کنگره بزرگ حزب ایران نوین را به عموم شرکتکنندگان و مسئولین تشکیلات این کنگره و مسئولین حزب تبریک میگویم.
- از اینکه این همه افراد منتخب از اقصی نقاط مملکت در اینجا گرد آمدهاند و درمورد موضوعات مختلف با وقوف کامل اظهار عقیده کردهاند و هر وقت هم که صحبت از ایران و منافع ایران و پیشرفتهای ایران به میان آمد احساسات طبیعی خودشان را نشان دادند، مراتب خرسندی خود را ابراز میدارم.
- البته میل داشتم با فرد فرد شما صحبت بکنم تا هم آشنایی فردی پیش میآمد و هم درباره نقطهای که از آنجا آمدهاید اطلاعات بیشتری به دست میآوردم، ولی چون این کار مشکلی است، از این رو مطالب من در قسمتی که جنبه حزبی دارد، خطاب به عموم نمایندگانی است که در اینجا حضور دارند و درمورد مسائلی که جنبه عمومی دارد، خطاب به تمام ملت ایران است.
- این اجتماع مرا به یاد اجتماعی میاندازد که در همین تالار که اکنون شما در آن جمع شدهاید تشکیل شده بود. در آن روز شش ماده اول انقلاب ایران را به اطلاع ملت ایران رساندم و از آنها تقاضای تصویب آن را به وسیله آرای عمومی کردم. در آن روز هنوز زنهای ایران در آرای عمومی شرکت نمیجستند، برای اینکه حق شرکت آنها را ما به آرای عمومی گذاشته بودیم. شور و هیجانی را که ملت ایران از روز اعلام این شش ماده تا روز ششم بهمن از خود نشان داد خوب به خاطر دارم. اظهار عقیدهای که مردم درباره مواد ششگانه کردند جالب توجه بود، زیرا تناسب آرای موافق با آرای مخالف چنان تناسب شکنندهای بود که از همان روز میشد پیشبینی کرد که نتیجه انقلاب ایران چه خواهد شود و با چه سرعتی پیشرفت خواهد کرد، چنانکه دیدیم از روز ششم بهمن ۱۳۴۱ تا امروز تمام مواد انقلابی ایران نه فقط آن شش ماده، بلکه شش ماده دیگر که به آن اضافه شد، یا به طور کامل اجرا شده و خاتمه یافته و یا در شرف انجام است. در مقابل چنین دورنمایی میشد از همان موقع پیشبینی کرد که ایران در عرض مدت کوتاهی به چه منزلتی خواهد رسید و در عین حال میشد انتظار داشت که جنبشهای مذبوحانه و مأیوسانهای نیز صورت گیرد، کما اینکه دیدیم بعد از اعلام منشور انقلاب در حدود یک ماه شاید قدری بیشتر یا کمتر در جنوب ایران چند نفر از فئودالهای سابق به خیال خام خود سعی کردند به اصطلاح قیام بکنند. افکار وقتی کوچک باشد، مغز وقتی کوچک باشد، مطلب را فقط از زاویه دید خود و به طریقی که مایل است ببیند، میبیند. چهار نفر آدم عامی بیسواد فکر میکردند که در پشت یکی دو تخته سنگ، با ارتباط با دو سه نفر مرتجع در شهرها، میتوانند گردش چرخ مملکت را متوقف کنند، ولی دیدیم که نه فقط توقفی حاصل نشد، بلکه عمل مذبوحانه آنها باعث گردید که اصلاحات ارضی ایران با سرعت بیشتر و قابلیت تمامتری اجرا بشود.
- کما اینکه تا آخر تابستان امسال نه فقط یک مالک بزرگ دیگر وجود نخواهد داشت، بلکه وظایف افرادی که برای فرد دیگری کار بکنند تقریباً در این مملکت از بین خواهد رفت و هر فردی صرفاً فقط برای خودش و به نام خودش کار خواهد کرد.
- در پانزدهم خرداد نیروهایی که همان موقع ما به آن اتحاد نامقدس سرخ و سیاه نام گذاشته بودیم، سعی کردند در تهران بلوا بکنند، ولی تلاش مذبوحانه آنها بعد از چند ساعت از بین رفت و از آن موقع تا به حال تمام کارها با سرعت هر چه بیشتر و قاطعیت هر چه تمامتر در کشور جریان پیدا کرد تا آنجا که مواد دوازدهگانه انقلاب ایران به این نتیجه رسید. این امر سابقه دارد که همیشه بعد از یکی دو کار بزرگ تاریخی عکسالعملهایی که بعضی اوقات مضحک و برخی اوقات تأسفآور و گاهی خائنانه است، دیده میشود و این امر هم از سوزش دل سیاهدلان است. از اواخر سال ۱۳۴۸ که معلوم بود روند کار ما چیست و ایران با چه سرعتی پیش میرود، همچنین بعد از موفقیت تاریخی ایران در امر نفت که در پایان سال ۱۳۴۹ به دست آمد، میبایستی پیشبینی میکردیم در کشوری که از طرفی این برنامههای مترقی در جریان است و از طرف دیگر این همه آزادیهای فردی ما به ملت میدهیم، چه دسیسههایی در پشت پرده صورت میگیرد.
- گفتم آزادی فردی، چه آزادی بیشتر از اینکه شما آزادانه بتوانید انجمن دهتان را انتخاب بکنید، بتوانید اعضای شرکتهای تعاونیتان را انتخاب بکنید. همچنین بتوانید بروید به انجمنهای شهر، بروید به خانههای انصاف، بروید به شوراهای داوری، بروید به شرکتهای سهامی زراعی، بروید به انتخابات مجلسین و انتخابات انجمنهای استان و شهرستان. تمام این وسایل گوناگونی که در اختیار ملت ایران گذاشته شده، برای آن است که بتواند اظهار عقیده کند و در امور سیاسی کشورش فعالانه شرکت نماید. بعد از این موفقیتها همانطور که گفتم میبایستی منتظر عکسالعمل کسانی میبودیم که با اقدامات انقلابی کشور آنها آخرین امیدهای شیطانی خود را از دست دادهاند و افکار سیاه بیرحمانهای نسبت به این مملکت دارند، باید منتظر میبودیم که آنها به آخرین حربههای مبتذل خود دست بزنند.
- ملاحظه کنید چقدر تشکیلات مخالف نهضتی که شما پرچمدار آن هستید باید کوچک و بیمعنی باشد که یک عده صد نفری، یا دویست نفر، یا سیصد نفر افراد گمراه در همسایگی شما جمع بشوند و همانطور که به وسیله رادیو، تلویزیون و مطبوعات خواندید نقشههای خامی طرح بکنند و به اصطلاح اسلحه بفرستند و در این مملکت دست به آدمکشی بزنند. آنها به قدری افراد بدنامی بودند که حتی آشپز منزل خودشان هم به آنها احترامی نمیگذاشت. آن ماجرا که با وضع افتضاحآمیز خاتمه پیدا کرد، تا اینکه چند وقت پیش مبتذلترین نمونه تلاش دیوانهوار و مذبوحانه دیگری را به چشم دیدیم و آن این بود در مملکتی که دوازده منشور انقلاب تحول عظیمی در آن به وجود آورده، یک مشت افراد بی خبر از همه جا که قطعاً به وسیله عوامل خارجی اداره میشدند و شاید چند فیلم سینمایی هم دیده بودند، رفتند به اصطلاح خودشان جنگلی شدند و خواستند از مرکز جنگل سیاهکل، انقلاب نجاتبخش یا انقلاب آزادیبخش ملت ایران را شروع کنند!
- اگر اصلاحات ارضی در کشور نمیشد، اگر کارگران در منافع کارخانهها سهیم نمیگشتند، اگر منابع طبیعی مملکت ملی نبود، اگر درآمد نفت به مصرف کشور نمیرسید، و اگر هزار کار دیگر صورت نمیگرفت، باز هم میگفتیم که شاگرد آشپزهای ارتش ایران کافی بود که جواب اینها را بدهند چه رسد به اینکه در منطقهای از خاک کشور این عملیات را شروع کردند که افراد آنجا، زارعین آنجا، رعایای سابق آنجا امروز همه صاحب آب و ملک و زمین شدهاند. به هر حال نتیجه کار آنها این شد که مرد و زن محلی ریختند و عدهای از اینها را گرفتند و بقیه را که در ارتفاعات پنهان شده بودند اهالی محل پا به پای ژاندارمها مورد تعقیب قرار دادند و متأسفانه در این راه دو سه نفر از اهالی محلی هم شهید شدند.
- اما در مورد خلیج فارس سیاست معقولانه ایران میگوید که دوره کلونیالیسم تمام شده، و دوره امپریالیسم به پایان رسیده و یک کشور امپریالیستی از آنجا میرود، هیچ کشور دیگری نباید قدم به جای پای او بگذارد و سرنوشت این منطقه فقط باید به دست ممالک این منطقه تعیین بشود. در چنین شرایطی میبینیم که بر ضد منافع ایران تحریکاتی میشود و شعارهایی میشنویم که به گوش ایرانی ناآشنا است. هیچ ایرانی حقیقی چنین شعاری نمیدهد، ولی ما وقتی این شعارها را شنیدیم تعجب کردیم و متأسف شدیم و حتی غصه خوردیم که چگونه میشود یک نفر اسمش ایرانی باشد و شعاری بدهد که مستقیماً به وسیله خارجی به او دیکته شده باشد، ولی با وجود تمام تأسفی که در این مورد هست، بالاخره پردهها بالا رفت، ماسکها کنار رفت و افراد شناخته شدند. حالا این افراد در هر مقام و منزلتی که باشند، شناخته شدهاند. اکنون صفوف باید از هم مشخص بشود. از سیمیلیون جمعیت ایران مطمئن هستم که بیست و نه میلیون و نهصد و خردهای هزار نفرش ایرانی هستند، ولی عده قلیلی اگر اسمشان ایرانی باشد، دلشان ایرانی نیست. تا جایی که میشود وسایلش را فراهم کرد دعا میکنیم که خداوند آنها را به راه راست هدایت بکند، ولی اگر نشد صفوف ایرانی باید از آنها جدا بشود. آن کسی که دلش به عشق ایران و عمل و کردارش دنبال انقلاب سفید ایران است، از کسی که میگوید «ای تف بر این انقلاب سفید، ما انقلاب خونین میخواهیم» و شعارهای دیگری که تکرار نمیکنم، باید صفوفشان از هم مجزا بشود. البته ارزش آن را ندارد که بگویم این دو صف، ولی به هر حال آن بیست و نه میلیون و نهصد و خردهای هزار نفر باید از آن چند هزار نفر فاصله بگیرند. حیف است که حتی یک دقیقه وقت هیچ فردی از افراد این کشور صرف فکر کردن به این موضوع یا احیاناً وارد عمل شدن در این مورد بشود، اما اگر لازم باشد میدانم هر فرد شما چه زن و چه مرد، مثل آن زن و مرد سیاهکلی وظیفه خودش را نسبت به دشمنان مملکت انجام خواهد داد. شما میدانید که چه آیندهای در پیش دارید، فکر میکنم که در این کنگره در مورد آن صحبت شده و الان موقع ورود به جزئیات نیست، ارقام گویا هستند، خود شما در هر ده و هر شهر و هر جایی که هستید میبینید در این چند سال چه تغییراتی پیدا شده، برنامه پنج ساله چهارم را که تمام بکنیم برنامه پنجم میرسد که یکی از برنامههایی است که شاید در سطح بینالمللی بی سابقه باشد، بعد از آن برنامه ششم اجرا میشود که پس از پایان آن مطمئن هستم که میتوانیم وارد دورهای بشویم که آن را تمدن بزرگ مینامیم. این ایدهآل تنها در محیط و در مملکتی امکانپذیر است که اساس کارش عدالت اجتماعی، انصاف، همکاری، تعاون و اصولی است که در کتاب انقلاب سفید آنها را خواندهاید و خیلی چیزهای دیگر که تا به حال صحبتش را نکرده بودیم و شاید به فکر من هم نرسیده و نرسد، اما احیاناً به فکر یکی از شماها برسد. قبلاً گفته بودم که چند ماده از دوازده منشور انقلاب ما غیرقابل تغییر است، مثلاً منابع طبیعی مملکت ما که اعتقاد به خدا داریم و میگوییم آنها را خداوند خلق کرده است و بشر در ایجاد و خلق آن سهمی نداشته است، این حتماً باید ملی باشد، یعنی باید به اجتماع و عموم مردم تعلق داشته باشد. یا منابع عظیم زیرزمینی مثل نفت یا یک صنعت مادری مثل فولاد یا هر صنعت یا منابعی که بتواند در قیمتها و در زندگی مردم تأثیر بگذارد باید به وسیله دولت به نمایندگی از طرف ملت و به نفع جامعه از آن بهرهبرداری بشود. این یک اصل غیر قابل تغییر است، ولی خیلی از مواد انقلاب که خود من به اصطلاح پیشنهادکننده و مبتکر آن بودم میگویم که در آینده میتواند و شاید باید تغییر بکند، تغییراتی که هماهنگ و جواب دهنده پیشرفتهای فنی و علمی و تکنولوژیک عصر ما باشد. امروز در سال ۱۳۵۰ زندگی میکنیم، در سال ۱۳۶۲ هیچ معلوم نیست که وضع پیشرفتهای فنی، صنعتی، تکنیک دنیا چه خواهد شد و چطور باید وضع اجتماع خودمان را به آن تطبیق بدهیم تا بتوانیم از آن پیشرفتها کمال استفاده را بنماییم.
- همانطور که گفتم شاید به فکر من نرسد اما بین شما یک نفر پیدا بشود پیشنهادی بدهد که برای کشور قابل قبول باشد. امروز سعی من پس از پیشنهاد انقلاب سفید و اجرای این انقلاب چند چیز است. آباد کردن کشور، استخراج ثروت مملکت، تقسیم عادلانه ثروت بین همه مردم، بالا بردن سطح زندگی عمومی، ایجاد قدرت کافی برای دفاع از کشور، بالا بردن نام ایران و ایرانی در سطح بینالمللی، دادن پیشنهادهایی که مورد قبول دنیا واقع شود مثل پیشنهادی که ما در امر مبارزه جهانی با بیسوادی و ایجاد لژیون خدمتگزاران بشر کردیم، ولی اضافه بر اینها یک وظیفه دیگر هم هست و آن تأمین ثبات و قوام و دوام این وضعی است که شما را در عرض نه سال به اینجا رسانده و دوازده سال دیگر شما را به تمدن بزرگ خواهد رسانید و در این کار کوچکترین غفلتی نمیشود کرد. هیچ یک از این اصول را نمیشود فراموش نمود. تامین دوام و قوام رژیم مشروطه سلطنتی شما بر دو اصل استوار است یکی به وسیله سلطنت موروثی، و دیگری به وسیله وارث سیاسی پادشاه.
- باز هم یک بار دیگر این موضوع را بگویم که اگر این مقام در این کشور نبود و ایرانی گوشش، ذهنش، روحش به کلمه شاه آشنا نبود و اگر این پیوند تاریخی و بدون خونریزی بین روح رئیس مملکت و آن چوپان بلوچستانی نبود، این کارها، این انقلاب بزرگ، بدون خونریزی، بدون قتل عام، بدون کشتار، انجامپذیر نمیشد. ولی میخواهم این موضوع را اضافه بکنم که اگر وارث تاج و تخت شما و وارث طبیعی رژیم سلطنتی باید برای این کار تربیت بشود، باید ذهنش آماده بشود، مطالبی را که باید بداند باید یاد بگیرد، انضباطی را که باید پیدا بکند، پیدا بکند. این را هم میگویم که او وارث به اصطلاح قانونی و روحانی پادشاه است، ولی شما سیمیلیون جمعیت فعلی کشور و چند میلیون نفر بعدی همهتان وارث سیاسی پادشاه مملکت هستید، چون این مملکت متعلق به همه شما است. گفتیم که منابع طبیعی متعلق به همه است و بالاخره وقتی که عمر هر یک از ما تمام بشود تنها بشود سهمی که به ما میرسد یک مشت خاکی است که در آنجا دفن میشویم. بعد این مملکت با ثروتش و با محاسنش و انشاءالله بدون عیبش به سایرین میرسد. این است که در تحویل دادن این کشور به وارث قانونی یا به اصطلاح وارث حقیقی، خودتان همه سهیم هستید، همه همانطور که قبلاً گفتم وارث یک چیز هستید، همهتان وارث سیاسی رئیس این مملکت هستید. برای پیشرفت کار و تأمین وراثت سیاسی، برای اینکه پراکندگی نباشد، در همه جای دنیا معمول و رسم است که مردم برای اظهار عقیده اختیاراتی از طرف خود به یک عده معدود میدهند که البته آنها هم به نوبه خود اختیاراتی به عده معدودتری میدهند، و این اصول حکومت میشود. امیدوارم تشکیلاتی که حزب شما دارد، روزبهروز قویتر بشود، روزبهروز ریشه عمیقتری پیدا کند، روزبهروز به مطالب و مسائل مملکت واردتر بشود، روزبهروز با جمعیت کشور تماس بیشتری داشته باشد و به کار خود ادامه بدهد و در کار خود موفقتر باشد. من برای هر دسته و هر گروه ایرانی دیگر که همین طور فکر کند و دلش برای مملکت بتپد، آرزوی موفقیت میکنم و میدانم که شما هم همین آرزو را دارید. امیدوارم از این حیث بین همه گروهها مسابقه باشد، مسابقه لیاقت، مسابقه خدمت به مملکت، مسابقه فداکاری که بالاخره نتیجه این مسابقهها همه عاید کشور میشود و ثمراتش را انشاءالله خود شما در دوران زندگیتان ببینید. بیشتر از شما بچههایتان خواهند دید، و همین طور این نتایج را نسل به نسل به هر کسی که نامش ایرانی باشد، خواهیم رساند.
- پس ما باید خودمان را بیش از پیش برای این روزها آماده کنیم. تمام عوامل پیشرفت کار موجود است و تقریباً تمام عوامل نگهدارنده یا ترمزکننده مفقود. اگر هم مانع کوچکی باشد مثل تخت روان از روی آن عبور خواهد کرد، زیرا اصلاً قابل ذکر نیست. از لحاظ بینالمللی سیاست مستقل ملی ایران به شما چنان منزلتی داده است که تاکنون کمتر نظیر داشته است. شما باید بدانید و لابد میدانید که ما منت کسی را نمیکشیم. اگر دیگران منت ما را نکشند و بدانید که دیگران منت ما را میکشند و ما منت کسی را نخواهیم کشید.
- نمیخواهم به گذشته برگردم و بگویم که چه ماجراهایی را دیدهام، چه وقایع اسفانگیزی در این سرزمین روی میداد، طعم چه خواریها و چه زاریها و نگونبختیهایی را که ما میبایستی بچشیم و در قلبمان بگرییم و تحمل کنیم تا آنکه روز بهتری فرا رسد، ولی آن روز رسید و آفتاب درخشان این کشور از پس ابرهای تاریک پدیدار شد. ما با هم این کشور را به اندازهای که استعداد دارد، به اندازهای که در دل کوهها و زیر زمینش ثروتهای عظیم نهفته است، به اندازهای که روی زمینش از لحاظ کشاورزی قابل پیشرفت است، به اندازهای که هر نوع ثروت دیگرش بتواند مورد بهرهبرداری قرار بگیرد، به پیش خواهیم برد و به همان اندازه کار خواهیم کرد تا در پرتو قوانین مترقی، فوائدش به اکثریت مردم این کشور برسد. علاوه بر پیشرفتهای مادی، مقام معنوی ایران و قدرت حقیقی این مملکت تا موقعی که احترام ما محفوظ باشد، همیشه در راه سازندگی و صلح و صفا به کار خواهد افتاد، در جامعه ملل دنیا منزلتی به دست خواهیم آورد که امیدوارم این مقام و منزلت از لحاظ معنوی به پای همان مقام و منزلتی برسد که کوروش کبیر تشکیلدهنده شاهنشاهی ایران به عنوان اولین فرد در زمینه حقوق بشر به دست آورد و ما پیوسته در این راه و در بزرگداشت روح بلندپایه و روح لطیف و شریف ایرانی قدم بر خواهیم داشت.
- مطمئن هستم کنگره سوم حزب شما موقعی که تشکیل میشود، مثل این دومین کنگره میتواند شاهد پیشرفتهای خیرهکننده و حیرتانگیزی باشد که شما را در دلبستگی به حزبتان و از خودگذشتگی نسبت به میهنتان از هر موقعی مصممتر بنماید.