تفاوت میان نسخههای «آیندهای درخشان برای ایران نوشته اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر شاهنشاه ایران ۷ امرداد ماه ۱۳۴۲»
Bellavista (گفتگو | مشارکتها) جز (added Category:نوشتارها و کتابهای محمدرضا شاه پهلوی using HotCat) |
Bellavista (گفتگو | مشارکتها) |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| قسمت = | | قسمت = | ||
| قبلی = [[درگاه:انقلاب شاه و مردم|درگاه انقلاب شاه و مردم]] | | قبلی = [[درگاه:انقلاب شاه و مردم|درگاه انقلاب شاه و مردم]] | ||
− | | بعدی = [[ | + | | بعدی = [[درگاه:محمدرضا شاه پهلوی#نوشتارها و کتابها|نوشتارها و کتابهای آریامهر شاهنشاه ایران]] |
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۱۹:۰۷
درگاه انقلاب شاه و مردم | درگاه اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر | نوشتارها و کتابهای آریامهر شاهنشاه ایران |
آیندهای درخشان برای ایران
(برگردان نوشتار شاهنشاه آریامهر به زبان انگلیسی در مجله آمریکایی لایف)
تقریباً در دو هزار و پانصد سال پیش داریوش وظایف شاهنشاه ایران و وضع مملکت خود را که یکی از پهناورترین امپراتوریهای جهان آن روز بود چنین تشریح کرد:
«این است کشوری که من دارم ... کشوری که دارای مردان دلیر و اسبان نیکوست و اورمزد هماره آنرا در پناه خویش داراد ... ای آنکه پس از من شاه این سرزمین خواهی بود، اگر بر آنی که کشورت آبادان و پایدار بماند از دروغ بپرهیز و دروغزن را کیفر ده، نیکوخواه و با گذشت و دادگستر باش»
همانطور که داریوش آرزو کرده بود، در طی قرون خداوند این مملکت را در برابر خطرات فراوان در پناه خویش حفظ کرده و امروز نیز آن را به صورت مملکتی پیشرفته و سربلند و مستقل که در این ناحیه آشفته از جهان سنگر صلح است نگاهداشته است.
کارهای داریوش و پیش از او کوروش کبیر از کارهای واقعاً بزرگ و درخشان تاریخ جهان است. این رهبران بزرگ امپراتوری پارس را که مقدر بود کهنسال ترین شاهنشاهی موجود جهان گردد بنیاد نهادند. امروز شاید مردم عادی مغرب زمین از اهمیتی که ایران برای کشورهای صلح دوست جهان دارد آگاه نباشند، ولی با نگاهی به نقشه جغرافیا آشکار میتوان به این حقیقت پی برد. مملکت من از لحاظ جغرافیایی کلید همه خاورمیانه و شبه قاره هند و آفریقاست. اگر روزی خدای ناخواسته ایران از میان برود تمام خاورمیانه و شبه قاره هندوستان نیز دستخوش زوال خواهد شد و این خود باعث میگردد که آفریقا هم خود را از جرگه دنیای آزاد به کنار کشد و بدین ترتیب موازنه قدرتها برهم بخورد. در طول تاریخ جهان کمتر اتفاق افتاده است که بار مسئولیتی چنین سنگین بر دوش ملتی نهاده شده باشد، ولی ما به عظمت این مسئولیت به درستی وقوف داریم و می دانیم به همان اندازه که دشوار و سنگین است سرشار از افتخار نیز هست.
توجه به مأموریت معنوی و انسانی ما برای اینکه مردم ایران آزادی و اصالت خویش را در تاریخ پرحادثه و در پارهای مواقع بسیار خطیر خود حفظ کننده ضروری بوده است. شاید هیچ ملت دیگری در دنیا نباشد که به این اندازه مورد تجاوز و ویرانی و انحطاط قرار گرفته و با این وجود توانسته باشد بدین زودی وضع خود را تا به این حد بهبود بخشیده و دیگر بار تجدید حیات کرده باشد.
نخستین امپراتوری واقعی جهان بیست و پنج قرن پیش بر مبنای سازمان صحیح اداری و دولتی بنیاد نهاده شد که بعدها این شیوه توسط رم و امپراتوریهای بزرگ دیگر مورد تقلید قرار گرفت. این امپراتوری نخستین بار سیستم حکومتهای ایالتی ساتراپی را بوجود آورد که مطابق با قوانینی که توسط شوراهای قضایی صادر میگردید، وظایف خود را انجام میداد. در این امپراتوری ارتش منظمی تقریباً به شیوه امروزی تشکیل شد، ارتباطات و خدمات پستی تأسیس گردید، راههای شوسه ساخته شد و دستگاه منظم وصول مالیات بوجود آمد. از همه مهمتر این دودمان که توسط هخامنش بنیانگزاری شد نظم اجتماعی و فلسفه جدید حکومتی را که قبل از آن در دنیا مشاهده نشده بود به جهان عرضه داشت. این نظم جدید بر اصول احترام به آزادی مذهب و عقاید فردی و حفظ سنن قدیمی اتکاء داشت و جایگزین روش قدیمی غارتگری و کشتار و اسارت مغلوبان و اختناق عقاید مذهبی و ویرانی معابد و تحمیل معتقدات و شیوه زندگی قوم غالب بر افراد ملل مغلوب بود.
از نظر جغرافیایی، ایران در چهارراه شرق و غرب قرار گرفته و محل تلاقی آسیا و اروپاست. در یکسوی این کشور تمدنهای قدیم چین و هند و در سوی دیگر، تمدنهای مصر و بابل و یونان و رم و بعدها دنیای جدید غرب وجود داشتند.
مذهب و هنر جهانی ما اثر خود را در تمام دنیا به نوبه خود بر جای گذاشت. مدتی دراز آئین ایرانی مهر «مانی» از کانتون تا جزایر انگلستان و صحرای مرکزی آفریقا رواج یافت، و مکتب تصوف و عرفان ایرانی در هندوستان، خاورمیانه و آفریقا پیروان بیشماری پیدا کرد. هنرهای زیبای ایرانی منبع الهام هنرمندان آسیایی و اروپایی شد. کتب علمی دانشمندان ایرانی بخصوص آثار ابن سینا طی قرون متمادی در دانشگاههای اروپا تدریس گردید.
خوشبختی و بدبختی، قدرت و ضعف، متناوباً در طول تاریخ دو هزار و پانصد ساله ایران به دنبال یکدیگر آمدند. یکی از کهنسال ترین افسانههای ملی ما حاکی است که سمندر، مرغ داستانی، هنگام پیری خویشتن را به درون آتش میافکند و از میان خاکستر آن دوباره به صورت مرغی جوان با نیرویی تازه بدر میآید و دیگر بار زندگی را از سر میگیرد. شاید بهتر از این افسانه مظهری برای ایران نتوان یافت.
در اواسط قرن ۱۹ برای مملکت ما دوره انحطاط عمیقی پیش آمد. این زمان تقریباً مقارن با هنگامی بود که کشورهای متحده آمریکا از ثمره آزادی بهره ور گشته بود و اروپا با انقلاب صنعتی خود دوره پیشرفتهایی خارق العاده را در زمینههای اقتصادی و اجتماعی آغاز کرده بود.
در طول قرن ۱۹ و در قسمتی از قرن ۲۰ ایران گرفتار رکود و فترت و آشفتگی وضع داخلی بود و به همین جهت دُوَل قوی خارجی به استثمار آن پرداخته بودند. این عوامل موجب گردید که فاصله اجتماعی بین مملکت من با دنیای غرب که به سرعت در حال پیشرفت بود پیوسته زیادتر شود. کشورهای مقتدر که از ضعف مملکتهای خاورمیانه بهرهمند میشدند در این مورد از خود جوانمردی نشان ندادند و نه تنها در استثمار آنها کوشیدند بلکه در رسیدن به این هدف با یکدیگر به رقابت برخاستند و در توسعه جهل و فقر و آشفتگیهای داخلی این سرزمینها با هم مسابقه گذاشتند.
در این ایام ناگوار بود که جنگ جهانی اول در گرفت. دولت ایران بلافاصله بی طرفی خود را اعلام نمود، ولی به این بی طرفی به دلیل ضعف مملکت احترام گذاشته نشد و نیروهای اجنبی خاک کشور ما را اشغال کردند. این وضع در تمام طول جنگ و حتی پس از آن به همین صورت باقی ماند.
در آن هنگام معجزهای که در تاریخ کهن ما چندین بار دیگر تکرار شده بود بوقوع پیوست، یعنی یک سرباز وطن پرست ایرانی قد علم کرد و به اصلاح این وضع همت گماشت. این سرباز پدر من بود.
در دوران حکومت نسبتاً کوتاه پدرم، از هنگامی که وی زمام امور را در سال ۱۹۲۳ در بدو امر با پست فرمانده کل قوا و سپس نخست وزیر و بالاخره شاهنشاه بدست گرفت تا هنگامی که در ۱۶ سپتامبر ۱۹۴۱ از سلطنت استعفا کرد ایران در کلیه شئون سیاسی و اجتماعی به پیشرفتهای بزرگی نایل آمد. نفوذ خارجی که به صورت کاپیتولاسیون حکمفرما بود ملغی گردید. امنیتی که مدتها بود از آن نشانی باقی نمانده بود در سراسر کشور استقرار یافت. سازمان اداری و قضایی و مالی منظمی پدید آمد. زنان ایرانی آزادی و حقوق بیشتری به دست آوردند. ارتش نوین مجهزی ایجاد شد و تحولات عظیمی در امور تعلیم و تربیت بوجود آمد.
در دوران سلطنت پدرم اقتصاد ایران به سرعت رو به رشد نهاد. صنایع مدرن بوجود آمد و در حدود یکصد شرکت تولیدی و معدنی دولتی تأسیس گردید. عصر رضاشاه نشانه بارز فعالیتهای عظیم در ایجاد راه آهن و راهسازی بود.
هنگامی که جنگ جهانی دوم آغاز گردید ایران در گرماگرم اجرای برنامههای عمرانی و اقتصادی خود بود، ولی تصادم قوا بدبختانه همان وضعیت فجیعی را که در جنگ اول جهانی بوجود آورده بود از نو پدید آورد. باز ایران اعلام بیطرفی کرد و باز بدان ترتیب اثر داده نشد. خاک ایران از شمال و جنوب و غرب مورد تجاوز قرار گرفت و اشغال گردید. پدرم بخاطر احتراز از انهدام کامل کشوری که خود با خون دل آن را آباد نموده بود از سلطنت استعفا کرد و بدین ترتیب در یکی از بحرانی ترین ادوار تاریخ ایران من رهبری کشور را بدست گرفتم.
مسئولیت من طبیعتاً بسیار سنگین بود. من ناچار شدم آن رهبری معنوی را که به موجب سنن باستانی از یک پادشاه در ایران انتظار میرود با برنامههای اصلاحی و آبادانی در زمینههای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی ترکیب کنم.
اکنون که پس از گذشت بیست و یکسال به پشت سر مینگرم، احساس میکنم که فقط تأییدات الهی و قدرت معنوی جاودانی ملت من بوده است که توانسته است ما را در برابر مخاطراتی که از هر طرف تهدیدمان میکرد حفظ کند.
اگر بخواهیم وضع دوران بعد از جنگ را بخوبی تشریح کنیم باید دو دوره متمایز قایل شویم: دوره اول از جنگ جهانی دوم تا ۱۹۵۳- در این زمان بیشتر وقت ما صرف حل اختلافات سیاسی گردید. دوره دوم که از ۱۹۵۳ تا به امروز ادامه مییابد، و فقط در این دوران بوده است که ثبوت سیاسی امکان اصلاحات جدید همه جانبه و برنامههای عمرانی عظیمی را به ما داده است.
عوامل مساعد بسیاری در این رشد سریع به ما یاری کرده است. ایران مساحتی معادل ۶۲۸٬۰۰۰ میل مربع و جمعیتی بیش از ۲۱٬۰۰۰٬۰۰۰ نفر دارد. قسمت عظیمی از این مساحت بیابان خشک است. در حال حاضر فقط هشت درصد مساحت کشور ما زیر کشت است، ولی طبق برآورد متخصصین چهار برابر این مساحت را میتوان قابل کشت نمود. باید متوجه این نکته نیز بود که محصولات کشاورزی ایران تنها محدود به چند نوع نیست، بلکه تقریباً همه نوع غله، میوه و فرآوردههای کشاورزی دیگر که در مناطق سردسیر و گرمسیر کشت میشود در استانهای مختلف کشور ما تولید میشود. بنابراین برعکس بسیاری از ممالک دیگر ما نه تنها از مشکل ازدیاد جمعیت آسوده هستیم، بلکه به آسانی میتوانیم سه برابر جمعیت کنونی خود را از لحاظ غذا و وسایل زندگی تأمین کنیم.
هم اکنون در برنامههای اصلاحی مربوط به کشاورزی پیشرفتهایی نمودهایم و برای مالکیت اراضی حد معینی قرار دادهایم که به موجب آن هر کشاورز میتواند مالک زمینی باشد که بر روی آن کار میکند. ما اولین مملکت در خاورمیانه بودیم که به چنین اقدام مؤثری دست زدیم. این اصلاحات بیش از ده سال پیش با تقسیم املاک سلطنتی بین کشاورزان آغاز گردید. امروز پانصد و نوزده دهکده از املاک سلطنتی میان ۴۲ هزار خانوار کشاورز که تقریباً شامل ۲۰۰ هزار نفر میشوند تقسیم شده است. ما این کار را با تقسیم املاک خالصه و سپس با خرید املاک مالکین بزرگ به قیمت عادلانه و فروش آنها به کشاورزان با اقساط درازمدت تکمیل کردیم. برای تسهیل کار این خرده مالکان جدید طرحهای وسیع آبیاری بوجود آورده و شرکتهای تعاونی روستایی و بانکهای عمرانی تشکیل دادهایم. برای بهبود بخشیدن به وضع زمینهای کشاورزی و خانه سازی برای کشاورزان گروههایی از جوانان مملکت تشکیل داده و به ساختن راههای فرعی بین کلیه روستاهای کشور دست زدهایم. در عین حال میکوشیم تا از تعداد کشاورزان و کسانی که از راه دِه اعاشه میکنند و اکنون سه ربع جمعیت کشور را تشکیل میدهند بکاهیم و تا حد امکان کشاورزان را با ماشین و وسایل مکانیزه آشنا سازیم. این اصلاحات طبیعتاً بعد از مدتی افرادی را برای صنایع ما که در حال پیشرفت و رشد سریع میباشد و به کارگر نیاز دارد آماده میسازد.
برنامه پنجساله سوم ما که تازه شروع شده بر اساس همین اصلاحات و توسعه بیشتر وضع کشاورزی تنظیم شده است. البته من نمیتوانم پیشرفتهای چهل سال آینده را پیش بینی کنم، ولی چیزی که مسلم است این است که مالکیتهایی که مالکان آنها دور از املاک خود بسر میبرند برای همیشه در ایران از میان رفته است.
فکر این اصلاحات عظیم نخست هنگام گذراندن دوران مدرسه در سوییس در اندیشهام راه یافت. در آن وقت من کودکی سیزده ساله یا چهارده ساله بودم، و با رؤیاهای جوانی که سرشار از امیال گوناگون بود مصمم شده بودم که اگر روزی املاک پدرم تحت نظارت من در آید برای مردمی که در آنها به عنوان رعایا کار میکردند وضعیت ثابت و مطمئن تری بوجود آورم.
در آن روزها حتی تصمیم گرفتم که صندوق شکایات برای رعایای خود درست کنم. این طرح من بر پایه سابقهای بنا شده بود که توسط انوشیروان، پادشاهی که چهارده قرن پیش حکمفرمایی میکرد، بوجود آمده بود. نوشتهاند که به دستور انوشیروان زنجیری به دیوار کاخ سلطنتی آویخته بودند و هر کس دادخواهی میکرد میتوانست آن زنجیر را تکان دهد و بدین ترتیب زنگهایی که به زنجیر متصل بود به صدا در میآمد. حتی شایع است که روزی خری باعث شد که زنگها به صدا در آید و پس از بررسی آشکار شد که نسبت به حیوان بدبخت از طرف صاحب آن بد رفتاری شده است.
امروز می دانم که یک پادشاه در روز فقط ۲۴ ساعت وقت در اختیار دارد و اندیشههای جوانی من غیر قابل اجرا بود. ولی وجدان من همیشه مرا بر وظایف مهمی که نسبت به ملت خود در رفع احتیاجات و بهبود وضع آنها داشتم هشدار میداد.
تقریباً از آغاز سلطنت خود به مسئولان امر هشدار دادم که خود را برای انقلابی از سطح بالا، قبل از آنکه انقلابی از سطح پایین انجام بگیرد، آماده سازند. حتی در سال ۱۹۵۲ برنامهای اصلاحاتی شامل پنج اصل عدالت اجتماعی، یعنی مسکن، غذا، لباس، فرهنگ و بهداشت برای همه پیشنهاد کردم. سعی کردم که این نظریههای بهبودبخش را توسط مجالسی که یکی به دنبال دیگری میآمد و میرفت، و با تشویق در امر ایجاد احزاب سیاسی به مورد اجرا در آورم.
بدبختانه آن طور که انتظار داشتم پیشرفت حاصل نمیشد، و اصلاحات ارضی نیز با مقاومت منفی برخی از مالکان بزرگ که به عنوان طبقه حاکمه ایران شناخته شده بودند و از روش من در مورد تقسیم املاک سلطنتی در مورد املاک خود استقبال نکردند مواجه شد. روز بروز بر من آشکار تر شد که خود شخصاً باید حافظ رفاه مردم بوده و از درگیر شدن کشور باستانی خود با حوادث جلوگیری کنم. بر آن شدم که با استفاده از اعتبار مقام سلطنت و قدرت خود به عنوان فرمانده بزرگ ارتشتاران شخصاً مسئله اصلاحات را با مردم در میان بگذارم.
سال گذشته با استفاده از حقی که در قانون اساسی به من داده شده است در مورد این اصلاحات به افکار عمومی مراجعه کردم که بعداً انقلاب شاه و ملت نام گرفت. هدف اصلی این انقلاب خاتمه دادن به وضع اسفناک نیمه فئودالی در روابط بین ارباب و رعیت و اعطای آزادی واقعی به ۷۵٪ ایرانیان که طبقه کشاورز را تشکیل میدادند و بهبود وضع کارگران و تشویق به ایجاد شرکتهای تعاون روستایی و از بین بردن فساد در انتخابات و بنیانگذاری سپاه دانش بود که در سرتاسر مملکت با جهل و بیسوادی ننگ آور پیکار کند.
بغیر از رفاه کارگران روستایی و دهقانان، ما هدفمان ایجاد حس همکاری و حتی دوستی بین کارفرما و کارگر به وسیله قراردادی است که به موجب آن بیست درصد از سود ویژه کارگاهها و صنایع تولیدی بین کارگران تقسیم میگردد. بدین ترتیب هم کارفرما و هم کارگر بجای اینکه با خصومت و نفرت به یکدیگر بنگرند درک خواهند کرد که وجود یکی بدون دیگری بیفایده است، در حالیکه اگر دست به دست هم بدهند در ضمن خدمت به اجتماع خواهند توانست سود بیشتری برای خود به دست آورند.
این رفراندم در اواخر فوریه انجام گردید و مردم ایران پی بردند که برنامهای که به آنها پیشنهاد کرده بودم برای مملکت کاملاً مفید و نفوذ خارجی در ان بکلی بی اثر بوده است. بیش از نود و پنج درصد از مردم ایران به این برنامه رأی مثبت دادند.
شاید سئوال کنید شود که آیا مملکتی مانند ایران میتواند چنین اصلاحاتی را تحمل کند؟ اولاً کشور من دارای یکی از بزرگترین منابع نفتی جهان است، بطوری که در حال حاضر ما در بین ممالک تولید کننده نفت حایز مقام ششم هستیم. در سال ۱۹۶۱ مقدار ۴۳۱٬۹۸۶٬۲۷۲ بشکه نفت استخراج گردید. در ۱۹۶۲ درآمد ما به تنهایی از این منبع در حدود ۳۲۰٬۰۰۰٬۰۰۰ دلار بود. گذشته از این کشور من ۵۰٪ از سود غیر خالص را نیز به دست میآورد.
مطلبی که کمتر از آن آگاهند این است که نفت فقط یکی از منابع طبیعی معدنی ما است. برآوردهای زمین شناسی نشان داده است که ما دارای ذخایر غنی آهن، زغال سنگ، مس، منگنز و کرُم هستیم. پارهای از اینها در حال حاضر استخراج میشود، ولی باید در آینده دامنه بهره برداری از آنها را گسترش داد.
علاوه بر تمام این امکانات باید این مطلب نیز اضافه گردد که ما در نظر داریم تولیدات صنعتی پتروشیمی خود را که در چند سال اخیر اهمیت خاص پیدا کرده است در آینده به صورت یکی از بزرگترین منابع درآمد خود در آوریم. امروز بیش از دو هزار کارخانه بزرگ و کوچک مخصوصاً از سال ۱۹۵۷ به بعد که دولت به تشویق سرمایه گذاریهای خصوصی داخلی و خارجی پرداخت تأسیس گردیده است. رواج سرمایه گذاری صنعتی از سال ۱۹۵۷ به همین علت بوده و باعث شده است که فعالیتهای صنعتی متعدد در بیشتر نقاط کشور آغاز گردد. شیلات منبع مهم دیگری است از درآمد ملی ما. درآمد ویژهای که از این راه به دست میآید ۱٬۲۰۰٬۰۰۰ دلار است. بحر خزر بهترین خاویار دنیا را عرضه میدارد و آبهای گرم خلیج فارس ذخیرهای تمام ناشدنی از هر نوع حیوان دریایی در بر دارد. توجه بیشتر به توسعه شیلات در سالهای آینده باعث خواهد شد که بر ثروت ملی بطور قابل ملاحظهای افزوده گردد.
ما ضمناً در زمینه سدسازی، راهسازی، راه آهن، پل سازی، ساختن اسکله و بندر و شهرسازی فعالیت داشتهایم. در دو سال گذشته سه سد اصلی آماده بهره برداری شد که سومین آنها در اواسط ماه مارس گشایش یافت. سد کرج بیشتر برای فراهم ساختن آب آشامیدنی ساکنان پایتخت بنا گردیده ولی در ضمن ۷۵٬۰۰۰ کیلووات برق نیز تولید میکند. سد سفید رود که در ۲۵۰ کیلومتری شمال غربی تهران است یکی از بزرگترین سدهای دنیا بشمار میرود و ۲۰۰ میلیون کیلووات ساعت در سال برق تولید میکند و ۱۲۰٬۰۰۰ هکتار زمین آبیاری مینماید.
سد دز که اکنون سد محمدرضا شاه پهلوی نامیده میشود با ارتفاع ۲۰۳ متر بلندترین سد خاورمیانه و از لحاظ ارتفاع هفتمین سد دنیا است، و بیش از ۳ میلیارد متر مکعب آب در آن جمع میشود که سرانجام ۱۴۵٬۰۰۰ هکتار زمین را در جلگه خوزستان آبیاری خواهد کرد. تا ۱۹۶۵ آبهای این سد میتواند تا ۵۲۰٬۰۰۰ کلیووات برق تولید نماید. پس از تکمیل برنامه سدسازی در ۱۹۶۳، استان خوزستان که روزگاری یکی از حاصلخیزترین نواحی ایران بوده و در دوران اخیر خشک و بی حاصل گشته بود، آبادی و رونق پیشین خود را باز خواهد یافت و به صورت یکی از بزرگترین انبارهای غله خاورمیانه در خواهد آمد. هدف سومین برنامه پنجساله توسعه ۱٬۸۷ میلیارد دلار سرمایه گذاری عمومی است. ما ۱٬۳۴ میلیارد دلار از درآمد نفت خود را برای رسیدن به این هدف اختصاص دادهایم، و امیدواریم که ممالک پیشرفته در اجرای این برنامهها با دادن وامهای درازمدت و کم بهره به ما کمک کنند. در ضمن این برنامه به سرمایه گذاران خصوصی ما اجازه خواهد داد که به رشد ملی کمک کنند.
از این ۱٬۸۷ میلیارد دلار سرمایه گذاری دولتی، ۲۱٬۰۶ آن برای توسعه کشاورزی و آبیاری، ۲۱٬۰۴ برای ارتباطات، ۱۸٬۰۷ نیروی سوخت، ۱۲٬۰۹ برای صنایع و معادن بکار خواهد رفت و از بقیه برای بهداشت، تعلیم و تربیت و توسعه شهرها استفاده خواهد شد. ولی باید این نکته را نیز بیاد داشت که سرمایه گذاری تجاری نقش عمدهای در قسمت خصوصی اقتصاد ایران دارد. در برنامه پنجساله سوم ۱٬۳۵ میلیارد دلار در صنعت، کشاورزی و غیره توسط سرمایههای خصوصی به مصرف خواهد رسید. ما با سعی و کوششی همه جانبه مصمم هستیم که سطح زندگی ملت ایران را در بیست سال آینده به سطح امروزی اروپا برسانیم.
مسئله اساسی که در این زمینه اکنون با آن مواجه هستیم احتیاج مبرم به تعداد کافی از متخصصین مجرب است، و هر چه بر سرعت برنامههای صنعتی افزوده میشود این احتیاج نیز بیشتر محسوس میگردد. بدبختانه تعلیم افراد باتجربه به آسانی ساختن سد و بندر یا حفر تونل نیست، ولی با اینهمه ما این کار را از سالهای پیش شروع کردهایم. در ضمن اینکه کارگران متخصص زیر دست متخصصان خارجی تربیت میشدند مدارس حرفهای تأسیس کردیم و تعداد زیادی از دانشجویان با استعداد و باهوش ما نیز در دانشگاههای خارج سرگرم فرا گرفتن رشتههای مختلف علم و صنعت هستند.
فعالیتهای توقف ناپذیر در زمینه تعلیم و تربیت همچنان مسیر خود را طی میکند. وقتی بود که از نظر فرهنگ ایران یکی از پیشروترین ممالک جهان بود، ولی در چند قرن گذشته این کشور دوران انحطاط فرهنگی را پیمود، بطوری که از هر سی نفر فقط یک نفر باسواد بود. بدین دلیل هدف اصلی پدر من مبارزه با بیسوادی و توسعه سازمان تعلیم و تربیتی ما بود و من نیز همین راه را دنبال کردم. مسرّتی که از مشاهده پیشرفتهای حاصل در این زمینه به من دست میدهد از تمام خوشوقتیهایی که تکمیل برنامههای دیگر برای من بوجود میآورد، بیشتر است.
برای اینکه بتوانیم تعلیمات ابتدایی را بخصوص در نواحی روستایی تعمیم دهیم، طرح بیست سالهای تهیه کردهایم که به ما امکان میدهد معلم، کتاب درسی، و وسایل لازم در دسترس تمام کودکان ایرانی قرار دهیم. با وجود این ما هنوز با این مسئله مواجهیم که قبل از بنای این مدارس هنگام شروع تحصیل گروه عظیمی از کودکان روستایی فرا خواهد رسید. برای حل این مشکل من گامهای اساسی و متهورانهای برداشتهام. دستور دادهام که جوانان دیپلمه به جای خدمت نظام وظیفه عهده دار تعلیم و تربیت این کودکان گردند.
در عین حال به تأسیس دانشگاهی بر اساس احتیاجات امروزی در شهر شیراز که از قدیم مهد فرهنگ و هنر ایران بوده است پرداختهایم. امیدواریم این دانشگاه که در اکتبر ۱۹۶۲ از نخستین گروه دانشجویان خود نامنویسی خواهد کرد، در نوع خود بهترین دانشگاه شرق گردد. در حال حاضر ۱۵٬۰۰۰ دانشجوی ایرانی در دانشگاههای اروپا و آمریکا به تحصیل اشتغال دارند و هزاران طبیب و مهندس و متخصص فنی که بیشتر آنها از دانشگاههای معروف فارغالتحصیل شدهاند به ایران باز گشتهاند تا به برادران خود کمک کنند. برای من باعث غرور است که بگویم بیشتر این دانشجویان درجات علمی خود را با رتبههای عالی به دست آوردهاند.
در نه سال گذشته هر دو روز یک مدرسه جدید در ایران گشوده شده است. در حدود دو میلیون ایرانی از کودک تا دانشجوی دانشگاه در سازمانهای فرهنگی ما به تحصیل اشتغال دارند.
کوششهایی به همین اندازه متهورانه در بالا بردن سطح بهداشت عمومی و مبارزه با امراض بومی در نه سال گذشته به کار رفته است. مملکت من اکنون دارای مؤسسات بهداشتی عظیم است. ما بیمارستانها، درمانگاهها و داروخانههای مجهّزی حتی در گوشههای دورافتاده کشور تأسیس کردهایم. سازمانهای رفاه اجتماعی و انجمنهای خیریه برای تسکین آلام مردم با دستگاههای دولتی همکاری میکنند. ما با موفقیت مالاریا را که از بزرگترین ناراحتیهای ملت ما بود ریشه کن کردیم. در مساحت یکصد و هشتهزار میل مربعی که مالاریا بیش از دوازده میلیون انسان را در آن مبتلا کرده بود امروز حتی نمیتوان اثری از این مرض پیدا کرد. ما حتی از مقیاس سرایت تراخم نیز بسیار کاستهایم. در پارهای از نواحی که موقعی در آن جا بیش از ۹۵٪ مردم از تراخم رنج میبردند این بیماری تقریباً از میان رفته است. همچنین سالیان دراز در چنگال اهریمن دیگری گرفتار بودیم که از طرف قدرتهای خارجی بنا بر موقعیت روزگار تقویت و گاه تضعیف میشد. این اهریمن کشت خشخاش و اعتیاد به تریاک در میان مردم بود. تا سال ۱۹۵۳ اقدامی برای جلوگیری از این امر به عمل نیامد، ولی از آن پس ما اقدامات قاطعی در زمینه منع کشت خشخاش انجام دادهایم. هر چند که این اقدامات اثر نامطلوبی بر روی خزانه ما داشت، ولی حتی برای یک لحظه هم از تحمل این زیان در راه بازگرداندن نیرو و سلامت مردم که در آینده آنها اهمیت بسزا داشت تردید بخود راه ندادیم. همچنین در اجرای امر نظارت بر مواد مخدر از مسئولیت خود در برابر سازمان ملل عمیقاً آگاه بودیم. ولی باعث تأسف است که بعضی از ممالک دیگر هنوز کشت خشخاش را ادامه داده و قاچاقچیانی را که ما همواره مراقب آنها هستیم در امر قاچاق تشویق و وسوسه مینمایند.
در مسائل بازرگانی همه گونه اقدام برای دریافت مالیاتهای عادلانه از ثروتمندان انجام داده و از وارد آمدن فشار بر طبقه تهی دست پرهیز کردهایم. فرار از دادن مالیات یکی از خصوصیات اجتماعات فاسد است و ایران نیز در این مورد مستثنی نیست. ما در این باره شدت عمل نشان داده و متخطیان را از هر مقام و در هر شغلی که باشند بدون ترحم مجازات خواهیم کرد.
ما سعی داریم آزادی قضایی و اختیارات بیشتر به قضات خود که صداقت آنها ضامن درستی و پیشرفت اجتماع است بدهیم. برای تقویت روح دمکراسی و برای بنیانگذاری حکومت مردم بر مردم در نظر داریم به ایجاد انجمنهای محلی و شهری و روستایی پرداخته و بدین ترتیب دمکراسی را بر پایهای محکمتر استوار سازیم.
در مورد کارمندان دولت که طبقه مهمی از اجتماع ما را تشکیل میدهند، قوانین مترقی و پیشرفتهای در حال تدوین است که در آینده وضع آنها را بهتر حفظ بنماید. در ضمن طرح وسیعی در دست تهیه است که به موجب آن برای این کارمندان انجمنهای تعاونی و خانههای مسکونی ایجاد خواهد شد. اصل پاداش برای خدمت و مجازات در مورد فساد از این پس در رفتار کارمندان دولت نظم و انضباط بوجود خواهد آورد.
البته اگر بخواهیم از ایران چنان مملکت نمونهای بسازیم که ممالک دیگری که با ما هدفهای یکسان دارند بر اساس همکاری و تفاهم بینالمللی از آن پیروی کنند با مسائل بسیار دشوار روبرو خواهیم بود.
مهمترین مسئلهای که وجود دارد نتیجه این تبدیل سریع از نظم قدیم به جدید است که طبیعتاً دگرگونیهای عظیمی به دنبال این تغییر بوجود آمده است. بالطبع درک موقعیت ما برای اجتماعات غربی که طی قرون متمادی به آهستگی پیشرفت نمودهاند دشوار است. روزنامه نگاران و بعضی مواقع سیاستمداران آنها، هم در تجزیه و تحلیل وضع ما و هم در ارزیابی نتایج خود اشتباه میکنند.
تا اندکی پیش از این در تقریباً تمام ممالکی که مانند ایران بودند جامعه قدیمی بر نظم نیمه قرون وسطایی استوار بود. مالکیت زمین جنبه ملوکالطوایفی داشت و سرمایه داری و بازرگانی طبقه متوسط هنوز جوان بود.
روابط قشرهای مختلف اجتماع بر قوانینی سخت و ظالمانه استوار شده بود که حقوق طبقه پایین را در مقابل منافع تعداد معدودی از خواص نادیده میگرفت. بسیار اتفاق میافتاد که سنن و بدعتهای متداول اجازه نمیداد که طبقه پایین از حدود معینی تجاوز کند، ولی در این زمینه بخصوص مسئلهای برای ایران وجود نداشت. سیستم قدیمی اجتماع ما در راه پیشرفت افراد کاردان و شایستهای که میخواستند به بالاترین مقامات مملکتی برسند مانعی ایجاد نمیکرد. این اصل دمکراتیک برای مملکت ما طی گذشته طولانی آن منافع بیشمار ببار آورده است. با وجود این احتیاجات زندگی مدرن و جبر تاریخ ما را بر آن داشته است که طی دو نسل نظم جدید را جایگزین نظام قرون وسطایی که قبل از آن در کلیه شئون رخنه کرده بود بنماییم. مردم ایران هنوز به این نظم جدید عادت نکردهاند.
طبیعتاً تحولی چنین عمیق و سریع موجب آشفتگی و شک و تردید مردم در اعتقادات خود شده است. بسیاری از جوانان ایدهآلیست ما خردهگیر، حساس و زودرنج شدهاند، و بدون در نظر گرفتن مسایل و مشکلاتی که وجود دارد میخواهند بهترین و پیشرفته ترین سیستم سیاسی و اقتصادی و اجتماعی فوراً برای آنها بوجود آید.
ایده آلیسم آنها هر چند که قابل ستایش است ولی در ضمن اجرا نشدنی و خطرناک نیز هست. بعضی رژیمها که میخواهند دنیا را تحت نفوذ خود در آورند سعی دارند که از این آشفتگی روحی و اجتماعی بهره برداری کنند. آنها میکوشند که با چهرهای خیرخواهانه نظم تازه خود را تحمیل کنند، ولی هدف اصلی آنها از بین بردن ایده آلهایی است که دنیای جدید به خاطر نگاهبانی از آنها پیکار میکند.
بدین دلیل است که ما سعی میکنیم تحول ایران را با مراقبت و حفظ اصول دمکراتیک و آزادی انجام دهیم و موقعیت حساس جغرافیایی خود را از نظر دور نداریم.
ناسیونالیسم مثبت ما کوشش میکند که با همکاری مردم صلح جوی جهان پیشرفت ایران را مداوم کرده در هدفهای خود ابتکار بکار بندد. آینده ایران بر مبنای عدالت اجتماعی و ایدهآلهای دمکراتیک بنیانگذاری میشود، ولی تنها این عناوین نمیتواند کافی باشد، بلکه نتایج حاصله از آنها است که برای ما حایز اهمیت است، زیرا این نتایج است که برای ما زندگی بهتر فراهم خواهد ساخت و دست یافتن به سطح زندگانی بالاتری را برای اکثریت مردم امکان پذیر خواهد نمود.