تفاوت میان نسخههای «بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر به هنگام معرفی وزیران کابینه به پیشگاه شاهانه در کاخ نیاوران ۷ اردیبهشت ماه ۱۳۵۳»
(صفحهای تازه حاوی «{{سرصفحه پروژه | عنوان = محمدرضا شاه پهلوی آریامهر|اعلیحضرت همایون محمدرضا ش...» ایجاد کرد) |
جز (added Category:وزیران using HotCat) |
||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
[[رده:سال ۱۳۵۳]] | [[رده:سال ۱۳۵۳]] | ||
[[رده:بیانات محمدرضا شاه پهلوی آریامهر]] | [[رده:بیانات محمدرضا شاه پهلوی آریامهر]] | ||
+ | [[رده:وزیران]] |
نسخهٔ ۵ ژانویهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۷:۵۹
سخنرانیهای محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بر پایه تاریخ | اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران | تصمیمهای مجلس |
بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر به هنگام معرفی وزیران کابینه به پیشگاه شاهانه در کاخ نیاوران ۷ اردیبهشت ماه ۱۳۵۳
دارائی و اقتصاد
برای اینکه راجع به پستهای جدید و ترتیب کار توضیحاتی داده شود بد نیست که صحبتهایی بشود و خط مشیها و تکلیفها روشن گردد.
در اینکه وزارت اقتصاد و وزارت دارایی یکی شده خیلی به نظر طبیعی میآید، برای اینکه اقتصاد مملکت، وصول مالیات، تعیین عوارض، واردات، تشویق صادرات اینها از هم جدا نمیتوانند باشند. برای ایجاد هماهنگی در ممالک دیگر و خیلی جاها این کار را کردند و ما هم این کار را میکنیم. البته از اهمیت وزارت دارایی چیزی نمیخواهم بکاهم، ولی این وزارتخانه بیشتر جنبه گرفتن مالیات و اداره امور خزانه داری دارد تا رلهایی که سابقاً داشت. حالا من نمیدانم بعضی از این مؤسساتی که سابقاً در وزارت دارایی بودند الآن در کجا هستند؟ آیا به وزارتخانههای دیگر منتقل شدند یا خیر؟ به هر صورت این هم یکی از کارهایی است که باید انجام بدهید.
زوائدی که به وزارت دارایی چسبیده بود باید برود به قسمتهای طبیعی خودش، بخصوص حالا که با جهش فوقالعادهای که در قسمت صنعتی به سمت جلو بر خواهیم داشت، و با توجه به اینکه در واقع دو وزارتخانه به عنوان صنایع و تجارت ایجاد کردیم اینها باید با هماهنگی بوسیله کسی که به عنوان وزیر اقتصاد تعیین میشود کار بکنند، البته بطور کاملاً مستقل، و وزیر اقتصاد دیگر گاهی نرود پشت میز و زیر تجارت بنشیند. مسئولیتها کاملاً مشخص شده است، ولی ناچار باید هماهنگی بشود و دستورات کلی را به وزارتخانهها، جایی که از بالاتر داده میشود او خواهد داد و ایجاد هماهنگی خواهد نمود، زیرا تجارت خارجی را نمیتوان از تجارت داخلی و صنایع داخلی تفکیک کرد.
رقابت با قیمتهای بینالمللی
در این جا مطلبی پیش میآید که من بعضی اوقات به آن اشاره کردهام و اکنون تکرار میکنم و آن این است که هر فرآوردهای که در ایران تهیه میشود چه صنعتی و چه کشاورزی باید سعی کنیم که ده پانزده یا بیست درصد از قیمتهای بینالمللی پایین تر باشد، اولاً برای اینکه هزینه زندگی ما حتیالمقدور از جاهای دیگر کمتر باشد، دوم رقابت تجارت خارجی ما زیادتر بشود و بتوانیم این کالاها را صادر کنیم. از طرف دیگر کم کم باید به خودمان این طرز فکر را تلقین بکنیم، یا به این طرز فکر عادت بکنیم که اگر بخواهیم سطح زندگی یک فرد ایرانی مطابق یا شبیه یا بالاتر از سطح زندگی مردم ممالک مترقی دنیا باشد، و برای اینکه درآمدش به اندازه آنها باشد، قیمت تمام شده اجناس ما نباید زیاد با کشورهای دنیا فرق داشته باشد. همانطور که گفتم یک زارع ایرانی اگر بخواهد درآمدش مطابق یک زارع فرنگی باشد باید حتیالمقدور محصول او به هکتار شبیه او باشد. همینطور کارگر ایرانی اگر بخواهد حقوقش به اندازه کارگر آمریکایی یا آلمانی باشد هر وقت که به اندازه او توانست محصول تولید بکند همان حقوق را هم باید بگیرد و چرا که نگیرد. در این قسمت دو چیز لازم است، یکی آنکه آخرین وسیله تولید و آخرین ماشین اتوماتیزاسیون و غیره در اختیارش باشد، دیگر آنکه خودش ماهر بوده و کلاسهای لازم را دیده باشد.
این را به آن جهت میگویم که فیالمثل قیمت چغندر باید از قیمت چغندر خارج پایین تر باشد، منتها اگر اینقدر پایین باشد که الآن هست، در این صورت درست خودمان به خودمان جنبه مملکت کلونیایی دادهایم، یعنی مثل آن است که زارعین ایرانی در یک مملکت مستعمراتی در یک سطح زندگی پایین تری کار بکنند و درآمد کمتری داشته باشند تا یک عده مصرف کننده جنس ارزان تر بخرند.
کمک به تولید کننده و مصرف کننده
هر تولید کنندهای خودش مصرف کننده است، ولی هر مصرف کنندهای تولید کننده نیست.
میخواستم بگویم که در دولت، در مجلس، در مطبوعات ممکن است کسی گوشی را بردارد به شما یک غری بزند و بگوید آقا فلان چیز گران شده است، چرا به فکر آن کسی که تولید میکند نیستید، تولید کننده که مهمتر از از مصرف کننده است.
آنوقت به خاطر تلفنهایی که به شما میشود با ایجاد قیمتهای مصنوعی آن را تحمیل میکنید به تولید کننده و در واقع آنها را در حال یک نیمچه مستعمراتی نگهمیدارید. چطور مطبوعات تعجب میکنند که مثلاً قیمت باطری گران شده است، ولی توضیح نمیدهند که چرا؟ و دلیلی برای این کار نمیآورند، ولی وقتی که قیمت سیمان در خارج شش هزار ریال است و ما آن را صدوهشتاد تومان می فروشیم هیچ تعجب نمیکنند، اصلاً برایشان اهمیتی ندارد که آیا این اقتصاد قابل دوام است یا نه، و آیا کارخانجات قند با این قیمتی که ما به آنها تحمیل میکنیم میتوانند کار بکنند، و آیا این را یک اقتصاد شکوفا و سالم میگویند یا خیر؟ میخواهم قدری این مطالب را از زاویه جدید ببینید. شما به هر صورت وظیفه تان حمایت از تولید کننده است. در بعضی جاها میبینید که اگر لازم باشد خارج از عادت از بودجه دولت به مصرف کننده در موارد صحیح کمک میکنید، ولی در مورد مشروبات الکلی و سیگار و غیره که اصولاً مضر است چرا دولت از جیب خودش پول بدهد تا مصرف کننده این اجناس را به قیمت ارزان بخرد و بخودش ضرر بزند؟ اگر گران بشود چه اهمیتی دارد؟ دولت در جایی باید به مصرف کننده کمک بکند که برای زندگی روزانه و سالم او واجب است، یا اینکه هنوز قدرت خرید به اندازه کافی ندارد، و حال آنکه تا چند سال دیگر ایرانی آن قدرت خرید لازم را خواهد داشت.
اطلاعات و جهانگردی
باید ایران را بطور خیلی صحیح به دنیا بشناسانیم و از وسائل ارتباط جمعی و غیره درست استفاده بکنیم. امروز شناساندن ایران به دنیا دیگر کار زیاد مشکلی نیست، برای اینکه سایرین خودشان به دنبال ما میدوند تا ببینند در این جا چه خبر است؟ منتها باید بتوانید روابط با آنها ایجاد بکنید. توریسم هم همینطور، باید وسائل مورد نیاز توریستها را تهیه بکنید، وسیلهاش یکی جا و مکان و منزل است، دیگری کسانی که به توریستها و جهانگردان خدمت میکنند، یعنی مستخدمین هتلها و رستورانها و غیره که اینها باید کلاس معینی را ببینند. من فکر میکنم همه آنها زبان ندانند، شما باید دقت کنید که اگر توریست از خارج بیاید دستگاه خدمت دهنده به آنها زبان بداند. جهانگرد خارجی که نمیتواند برای آمدن به ایران زبان فارسی یاد بگیرد. پس ناچار ما باید زبان خارجی یاد بگیریم، بخصوص که دانستن زبان خارجی اصولاً مفید است. این بحث البته خیلی مفصل است، کارهایی که باید انجام بشود از حدود صحبت امروز خارج است. ایران برای شناساندن خودش در خارج وسائل متعدد میتواند داشته باشد. خانه ایران در جاهایی که لازم است باید ایجاد بشود. اشخاصی که بطور اتوماتیک سفر میکنند به خانه ایران هم میروند. نویسندگان مطبوعات خودمان را نیز باید بیشتر به خارج بفرستیم، صدای رادیومان هم کم کم به همه جا میرسد. بوسیله تلویزیون نیز در شعاع معینی در اطراف خودمان میتوانیم پوششی داشته باشیم.
درباره وزارت صنایع لازم است بگویم تمام کار ما الآن در اطراف صنایع و چیزهای دیگر دور میزند. شما هم که وارد هستید، بنابراین احتیاجی به صحبت کردن بیشتر ندارد.
آموزش و پرورش
وزارت آموزش و پرورش باید فرمان اخیری را که از آن اطلاع دارید به بهترین وجهی پیاده بکند. حداکثر وقتتان هم برای این کار تا سال آینده تحصیلی است. چند مطلب اساسی دیگر دارید که باید به آن توجه کنید. یکی آنکه بچهای که از دستگاه وزارت آموزش و پرورش بیرون میآید باید بچهای باشد که اضافه بر فرا گرفتن معلومات مربوطه، چه پسر و چه دختر، دارای احساسات میهنی، با عرق ملی و پر از جوش و خروش باشد. دوم البته تا جایی که میشود کنترل کرد دارای یک بدن سالم باشد و برای این کار باید ورزش را از همین امروز در دستگاههایتان بگذارید. هر مدرسهای که زمین ورزش نداشته باشد ترتیبی بدهید که یا مشترکاً با مدرسه نزدیکش زمین ورزش احداث بکنند، یا اینکه دولت هر خرجی که این کار دارد تقبل بکند و میدانهای ورزشی برای مدارس تهیه نماید. در مورد ایجاد مدارس جدید، ما نمیتوانیم به مردم بگوییم که سی کیلومتر راه بروند تا به مدرسه برسند. ما نمیتوانیم به مردم بگوییم شما این راه طولانی را طی کنید و بروید به مدرسه، بلکه مدرسه را باید ببریم پهلوی مردم. هر تعداد جمعیتی را که فکر میکنید احتیاج به مدرسه دارند. باید مدرسهای برای آنها در همان محل درست بکنید. به هر قیمتی که شده باید زمینش را بخرید و شروع به کار نمایید. البته تمام اینها باید در زیر یک چتر تعلیمات دینی قرار بگیرد. بچهها باید افراد با ایمان و با دینی بیرون بیایند. مؤمن به دین حقیقی اسلام، نه مارکسیسم اسلامی که اصلاً نمیدانم این دو تا کلمه را چگونه میتوانند در کنار هم بگذارند! اینها مطالب کلی است که میتوان گفت. یک قسمت آن مربوط به خود وزارت آموزش و پرورش است و قسمت دیگر مربوط به بالاتر از آن. ما تابحال میگفتیم که تحصیل از کودکستان تا آخر دوره راهنمایی رایگان است و حتی غذا نیز به کسانی که در این مرکز تحصیل میکنند میدهیم. اما امروز میخواهیم یک مطلب خیلی بزرگتر از این بگویم، در یک جامعه آزاد مثل ایران هر کسی که از مدرسه بیرون میآید تعهد اینکه کجا زندگی بکند و کجا کار بکند نمیدهد، مثل سیستمهای دیگر تحصیلات در ایران. حالا میخواهم درباره دوره دبیرستان تا آخر دانشگاه که ظاهراً تحصیل پولی است، گو اینکه اینطور نیست صحبت بکنم، میخواهم بگویم هر کسی که بخواهد دوره دبیرستان را طی بکند، البته دوره دبیرستان حرفهای را طی بکند دولت مخارج آن را باید در بودجه بگذارد و این تحصیلات را مجانی بکند، برای اینکه هر کسی کهخ با تحصیلات مجانی حرفهای از مراکز تحصیل خارج بشود، به هر صورت به درد این اجتماع میخورد. چه برای دولت کار بکند چه برای بخش خصوصی فرق نمیکند، به هر حال فایدهاش به دولت میرسد. پس اعلام بکنید که تحصیلات حرفهای در ایران مجانی است.
تحصیلات دبیرستانی و دانشگاهی مجانی
در مورد تحصیلات غیر حرفهای و دبیرستانی هم هر کسی که تعهد چند سال کار برای دولت بکند و به تعداد سالهای تحصیلی دبیرستانش تعهد خدمت به دولت را بدهد، البته نمیگویم زرخرید و نمیگویم در اردوهای کار بلکه مثل سایر کارمندان دولت حاضر بکار بشود، دولت این شخص را استخدام میکند و تحصیل او را شما باید مجانب بکنید. درباره دانشگاه هم همینطور، هر کسی که دو برابر مدت تحصیلش در دانشگاه تعهد خدمت به دولت بدهد، بطوری که دولت به اون بگوید این شغل توست و باید به فلان محل بروی و خدمت بکنی و اینهم حقوق توست، آن را هم مجانی بکنید. اما آیا معنی دارد که ما حداقل چهار میلیون ریال برای یک دانشجوی دانشکده پزشکی خرج بکنیم که او فارغ التحصیل بشود و بعد بلند بشود و برود آمریکا و دیگر بر نگردد؟ برای چه؟ هشتاد درصد فارغ التحصیلان دانشگاه پهلوی که نام خود من روی آن است، میروند به آمریکا، هیچ معلوم نیست که برگردند. بنابراین چرا تحصیل آنها مجانی باشد؟ کسی که با اتومبیل خودش میآید به دانشگاه، بعد هم معلوم نیست که در این مملکت بماند، چرا از پیرزن ایرانی مالیات بگیریم و خرج چنین شخصی بکنیم، چرا؟ ولی اگر تعهد خدمت بدهد که دوبرابر مدت تحصیلش در این مملکت بماند و خدمت کند البته خرجش را میدهیم. این یک سرمایهگذاری خوبی است، حتی در یک جامعه آزاد. البته آن قسمت دانشگاهیاش را به وزارت علوم ابلاغ بکنید. خیلی از مؤسسات ما الآن هستند هزاران نفر را که امروز در ایران تحصیلات دبیرستانی میکنند، با آگهی که دادهاند آنها را استخدام کردهاند. هم خرج تحصیلشان را میدهند، هم شام و ناهارشان را میدهند، هم لباسشان را میدهند، هم جای خواب و هم پول توجیبی شان را میدهند. بنابراین ما در واقع مترقی ترین طریق تحصیل مجانی را که در عین حال تشویق به مهاجرت یا تنبلی نیست به این ترتیب اتخاذ خواهیم کرد. هیچ استعدادی هم گم نخواهد شد. این کار اگر مطالعه بیشتر لازم دارد بکنید. ولی فکر نمیکنم که مطالعه این از آن یکی مشکل تر باشد، بلکه مطالعهاش آسانتر است. چون موضوع غذا و چیزهای دیگر فعلاً مطرح نیست، شاید یک روزی فکر آن را هم بکنیم. شاید تمدن بزرگ یکی از پایههای اساسیاش غذا در حین کار باشد. امروز خواستم این مطالب را بگویم که ما تحصیلات از کودکستان تا آخرین مراحل دانشگاهی را به این ترتیب ایجاد میکنیم تازه این وضع در جامعه ما آزاد خواهد بود، برای اینکه هیچگونه اجباری در کار نیست. باید تحصیل کننده داوطلب بشود. با دولت قرارداد ببندد، ما هم خرجش را میدهیم، اگر دلش نخواست تا آخر عمر نمیماند، اما طبیعی است وقتی ما خرج هنگفتی برای او میکنیم او هم برای هر سال تحصیل باید تعهد دو سال خدمت را با حقوق معمولی که سایرین میگیرند بکند. این حداکثر مساعدتی است که ما میکنیم، از این بیشتر فکر نمیکنم کاری بشود کرد.
وسائل مخابرات
ما بایستی بقدری سیستم پست و تلگراف و تلفن مان در داخل ایران ترقی بکند که مطابق آخرین سیستم وسائل مخابرات دنیا باشد. البته پست را اگر از راه زمین بخواهیم بفرستیم طولانی تر خواهد شد و علت آن بُعد مسافت است. به این جهت بزودی در تمام نقاط مملکت یا هواپیماهای بزرگ رفت و آمد خواهد کرد، یا هواپیمای کوچک، ولی در این مورد که تا چه حد پست میتواند به وسائل هوایی متکی باشد چیزی است که باید خوب درباره آن مطالعه بکنید. ممکن است در مورد خیلی از کارهای آینده با دستگاههای دیگر تماس بگیرید و به یکدیگر سرویس بدهید. مثلاً در خیلی جاها اگر هلیکوپترها به نقاط دورافتاده کوهستانی بروند یا بطور سرویس چند کیلو پست مهم را همراه خودشان ببرند، به کسی ضرر نخواهد رسید. دلم میخواهد این هماهنگی را ایجاد نمایید. به هر صورت مطالعه اش را بکنید.
تجارت و صناعت
درباره تجارت هم قبلاً صحبت شده و گفتم که تجارت و صناعت با سایر چیزها تطبیق خواهد کرد. اکنون ما بیشتر وارد کننده هستیم و این یک امر طبیعی است، زیرا کشوری که در حال ساختمان است واضح است که وارداتش چندین برابر صادراتش خواهد بود، البته تا مدتی، منتها این مدت را ما میخواهیم کوتاه بکنیم، یعنی احتیاجات داخلی خودمان را حتیالمقدور در داخل کشور فراهم کنیم. ایران یکی از کشورهای نادر دنیاست که میتواند احتیاجاتش را در داخل کشور تهیه بکند، منتها باید این نکته مورد توجه قرار گیرد که صادرات ما چه صنعتی و چه کشاورزی به چه میزان تولید بشود، بطوری که هم زیاد باشد و هم اقتصادی، بعلاوه از لحاظ قیمت نیز ارزانتر از دیگران تهیه شود تا بتوان آنها را صادر نمود.
تأمین رفاه عمومی
وزارت رفاه اجتماعی دستگاه جدیدی است. البته اساسنامه آن را باید با کمال دقت تهیه کرد. ما دستگاههای زیادی داریم که الآن مشغول همین کار هستند. شاید خیلی کم باشند کسانی که در این کشور اطلاع داشته باشند جمع وجوهی که در امور خیریه خرج میشود، دو میلیارد تومان در سال است. لابد خیلی از شما از شنیدن این مطلب تعجب میکند. به هر حال کار دستگاهی که باید در این زمینه مطالعه بکند ایجاد یک نوع هماهنگی بین تمام این سازمانها است. کار اصلی آنها دادن سرویس به مردم و خدمت به مردم است. لازم نیست این موضوع در حضور وزیر بهداری یا مدیر عامل جمعیت شیر و خورشید سرخ مطرح شود. من تصمیم دارم هر دستگاهی که یک بیمارستان درجه یک بینالمللی با تعداد تختخوابی که اقتصادی باشد با سرویس خوب یعنی مدیریت افراد فنی که برای اداره یک بیمارستان لازم است از قبیل پزشک و پرستار آماده بکند، ما هر قیمتی که این کار تمام بشود هزینهاش را قبول بکنیم تا به مردم ایران یک سرویس پزشکی درجه یک بینالمللی بدهیم. در این مورد به خیلی از کشورها رجوع کردیم و منتظر جواب هستیم. این را برای آن گفتم که ما به اندازه کافی پزشک نداریم، پرستار هم نداریم، تعداد زیادی از پزشکان ایرانی در آلمان و آمریکا مشغول کار هستند، ولی ممکن است عدهای از آنها به ایران بیایند. الآن همه گونه شرایط مساعد وجود دارد که آنها به کشورشان بیایند، شرایط مناسب هم از لحاظ درآمد، هم از این لحاظ که وسیله کار برایشان پیدا شده است. همین بیمارستانی که امروز رفتم و از آن بازدید کردم میشود گفت که یکی از بیمارستانهای برجسته بینالمللی است و برای هر کسی کار کردن در آن جا میتواند حقیقتاً باعث افتخار و دلگرمی و سربلندی باشد، ولی این بیمارستان شاید یک سوم افراد لازم را از لحاظ پزشک و پرستار ندارد. ما اگر بخواهیم به تناسب جمعیت مان تختخواب داشته باشیم باید پزشک و پرستار و خدمات و سرویس اداره کننده بیمارستان داشته باشیم و این افراد هم باید فعلاً تا مدتی از خارج وارد شوند. الحمدالله خزانه دولت از عهده این کار بر میآید و امیدوارم که چند کشور پیدا بشوند و پیشنهادهایی در این مورد بدهند و تا آن جا که میتوانند از این مؤسسات برای ما درست کنند.
مسکن و شهرسازی
درباره مسکن و شهرسازی اگر امروز مشکل کمبود سیمان در میان نبود ما در مورد مسکن بیشتر اصرار و پافشاری میکردیم. گو اینکه شما هم مواجه با کمبود عجیب کارگر بوده و هستید. این کمبود علاوه بر قسمت بنایی و نجّاری و سیمکشی حتی در مورد کارگر عادی ساختمانی هم به چشم میخورد. به همین جهت کارخانههایی سفارش دادهایم که کم کم میرسد، ولی نظر ما خیلی بلندپروازانه تر از اینها است و آن این است که خانههای غیر بهداشتی باید در ایران از بین برود. خیلی از دهات ما نیز اساساً باید از جاهایی که فعلاً هستند محو بشوند و در جای دیگر ایجاد گردند، یعنی جایی که زمین خوب و آب کافی موجود باشد و قطب کشاورزی در آن جا ایجاد شود.
در حال حاضر باید بهبودی در وضع زندگی روستانشینان بوجود آوریم تا روزی برسد که آنها بکلی نقل مکان بکنند و به یک قطب جدید کشاورزی بروند. اکنون شما باید خودتان را از لحاظ نیروی انسانی تجهیز بکنید تا موقعی که کارخانه پیش ساخته شده آماده بشود و سیمان به اندازه کافی در اختیار باشد. درباره اینکه چه کار باید بکنید، از خیلیها به ما گزارش میرسد که مواد اولیه جدیدی اختراع کردهاند که میشود با آن ساختمان کرد و لازم نیست حتماً سیمان موجود باشد. در این مورد باید مطالعه بکنید و ببینید که کمبود سیمان را از این راه میشود جبران کرد یا نه. برای ساختمانهای یک طبقه و دو طبقه که میگویند حتماً میتوان از آن استفاده کرد، ولی بعضی ادعا میکنند که با وسائل جدید حتی ساختمانهای چند طبقه هم میتوان ساخت، به هر حال مسلماً تا دو طبقه را میشود از این وسائل استفاده کرد، و روستانشینان هم که هیچگاه در عمارتهای دوازده یا بیست طبقه نمینشینند. به هر حال اساس فکر این است که شهرهای ما باید دومرتبه نوسازی بشود. برای این کار قبلاً باید محلهایی بسازید تا افرادی که در این محلهای قدیمی و کثیف و غیر بهداشتی زندگی میکنند به آن جا منتقل شوند، بعد این محلهای غیر بهداشتی باید در هم کوبیده بشود و صاف گردد و در درجه اول برای فضای سبز مورد استفاده قرار گیرد، یا اینکه اگر لازم است آن جاها دو مرتبه ساخته شود و بعد عدهای را از جای دیگر به آن نقطه منتقل بکنید و سپس آن جا را بکوبید و صاف کنید و این کار را همینطور ادامه دهید تا تمام اهالی از جاهای بد غیر بهداشتی فعلی به آن نقاط منتقل بشوند و از مسکنهای متناسب با اوضاع مملکت با فضای سبز استفاده بکنند. یکی از بهترین وسائل ایجاد فضای سبز ایجاد همین آپارتمانها است، برای اینکه ما میرویم روی ارتفاع و با این کار مقدار زیادی از مساحت زمین را میتوان آزاد کرد و آن جا را تبدیل به فضای سبز نمود و یا میدانهای ورزشی ایجاد کرد. شاید برای مقابله با احتیاجات دوران تمدن بزرگ با انجام این طرح یک قدم خیلی اساسی برداشته شود، بطوری که از لحاظ انقلابی بهیچوجه دست کم از مواد دیگر انقلابی ایران نداشته باشد و در عین حال کوچکترین لطمهای به کسی نزند.
خرید زمین
دولت که الآن پول دارد چرا تمام زمینهای محدوده شهرهای ایران را که تا 25 هزار نفر جمعیت دارند عادلانه به قیمت روز نخرد؟ دولت خوب است این زمینها را بخرد و بگذارد در بانک زمین خودش و آن را نگهدارد و برای تمام سرویسهایی که در آینده برای دوران تمدن بزرگ لازم است به مردم بدهد. این کار چند حسن دارد، اولاً زمین مردم را به قیمت واقعیاش از آنها خریدهاند و هیچ تحمیلی به آنها نکردهاند. دوم اینکه بورس بازی زمین را بکلی کنار گذاشتهاید و پولی را که در این راه مصرف میشد برای کارهای تولیدی آزاد کردهاید. زمین خریدن و زمین فروختن که کار تولیدی نمیشود، پول زمین پول حقه آنها است، ولی با پولی که دارند خوب است بروند دنبال کارهای تولیدی. آنقدر وسیله تولید در این مملکت پیدا شده که با خرید سهام کارهای تولیدی میتوانند به بهترین وجهی کار بکنند.
مسئله گوشت
یادم افتاد که صحبت میکردیم ما خودمان داریم خودمان را مستعمره میکنیم، یعنی به تولید کننده پول حقیقی را نمیرسانیم. از این موارد یکی هم همین قضایاییاست که در این اواخر میشنویم و آن موضوع گوشت است. البته باید گوشت عرضهاش از تقاضا بیشتر باشد، ولو بهر هرصورتی که هست، فعلاً به حداکثر خرید از خارج، بعدها با تولید گوشت در داخل کشور، اما این مطلب هم پنهان نماند که قیمت گوشت در ایران چقدر میتواند از خارج کمتر باشد؟ اگر جامعهای از مرحله استفاده از چهارپایان به مرحله استفاده از دو چرخه و موتور سیکلت و اتومبیل و اتومبیل لوکس و غیره رفته و حالا افراد سوار هواپیما میشوند و تلویزیون نگاه میکنند، این جامعه چطور انتظار دارد که مانند گذشته برود گوشت گرم بخرد و دارای همان وضعی باشد که ایران در زمانی که ده دوازده میلیون نفر جمعیت داشت بود و تمام کشور زیر سم ستور و حیوانات چرنده قرار داشت و گوسفند و بز و گاو هر چه را که روی زمین بود میخوردند و علفها را میکندند و مملکت را به فرسایش دچار میکردند. کما اینکه ایرانی که شانزده میلیون هکتار جنگل داشت جنگلهایش رسید به پنج میلیون هکتار و یکی از هدفهای زندگی من این است که ما اراضی جنگل ایران را به وضع سابق برگردانیم و حتی در جاهایی جنگل ایجاد بکنیم که هیچوقت تاریخ ایران سابقه جنگلی بودن آن را نداشته است. به هر حال در ایران مثل هر کشور دیگر دنیا، گوسفند یا هر حیوان دیگری که برای خوردن آماده میشود، در فربه ترین موقع ذبح میشود و گوشت آن را در سی یا چهل درجه برودت نگه میدارند و از آن جا به تدریج با یک سیستم توزیع صحیح به یخچالهایی که در شهرها و حتی در دهات هست حمل میگردد و به این ترتیب در تمام مدت سال یک توزیع لاینقطع گوشت وجود دارد، بطوری که در هر موقع سال گوشت بخواهید، برای شما گوشت هست. بنابراین این توقعات عجیب و غریب اصلاً زیبنده نیست. وسائل ارتباط جمعی و مطبوعات ما اصلاً چطور میتوانند به خودشان اجازه بدهند که در ستونهایشان مطالبی را بنویسند که اساساٌ قبیح است. چطور ممکن است جامعه جدیدی با وجود داشتن سردخانههای خیلی قوی و محلهای توزیع دائم، در دکانهای قصابی برایش گوشت گرم بفروشند؟ اما اگر گوشت کافی برای عرضه کردن نداشته باشید دستگاه مربوطه عدم لاقت خودش را در فراهم کردن گوشت از داخل مملکت یا وارد کردن گوشت از خارج کشور نشان داده است.
توسعه کشاورزی
در مورد وزارت تعاون البته توجه مرا به این دستگاه میدانید. ما در مورد کشاورزی و اصول صنعتی روی مقیاس خیلی بزرگ و بر اساس کلی مکانیزه اقداماتی انجام دادهایم که بعدها باید روز بروز بیشتر بشود، معهذا اکثریت جمعیت کشاورز مملکت در تعاونیها و شرکتهای سهامی زراعی خواهند بود. شرکت سهامی محاسنش آنقدر زیاد است که فکر میکنم مردم وقتی کم کم عادت پیدا بکنند همه به آن سمت خواهند رفت، چون هم کمک دولت است و هم پرنسیپش است و آنقدر ساده و مستدلاست که راهی غیر از این که به سوی آن پرنسیپ های شرکتهای سهامی بروند وجود ندارد، ولی دولت باید حداکثر سرویس را به هر دو بدهد، برای اینکه ورود در شرکت سهامی برای مردم ایران آزاد است و باید اکثریت مردم منطقه رأی بدهند تا اینکه باز بشود. چیزی را که میخواهم دولت حتماً تمام بکند پیاده کردن شبکه آبیاری در شرکتهای سهامی زراعی است. شما شبکه آبیاری را پیاده بکنید آنوقت راه حلش پیدا خواهد شد که در تعاونیها هم سیستم آبیاری پیاده شود. باید در اراضی زراعی و حتی در تعاونیهایی که امکان پذیر است شبکه آبیاری را تا درجه چهارم پیاده کرد، واِلا کشاورزی مملکت هیچوقت مدرنیزه نخواهد شد و این کار خیلی اساسی است. در عین حال تا جایی که ممکن است دولت به بانکهای کشاورزی و صندوق ها و غیره اعتبار و پول میدهد و کمک میکند و متخصص میدهد و سرویس میدهد تا این کارها را بکنند. اساس فکر هم این است که ما کاری بکنیم تا حدودی درآمد روستایی با درآمد شهری یکسان باشد. البته این را هم بگویم که باید اصولاً درآمد فرد مطابق تولیدش و کارش باشد، چه در شهر و چه در روستا، ولی پرنسیپ در همه جا باید یکسان باشد. یک چیز هم بخاطرم رسیده که به دولت بگویم تا در این زمینه مطالعه بکند که مثلاً بانک اعتبارات صنعتی به جای اینکه برود و با چند ده درصد بهره پول از خارج قرض بکند از خود ما قرض کند و ما که به بانک بینالمللی با هشت درصد بهره پول قرض میدهیم چرا فردا 600 میلیارد دلار خودمان را به هشت درصد به بانک اعتبارات صنعتی قرض ندهیم؟ ما که میخواهیم برویم بگردیم و ببینیم که در کجای دنیا سرمایهگذاری بکنیم، چه بهتر ازاین سرمایهگذاری، زیرا هم در مملکت خودمان است و هم کشورمان آباد میشود و بعلاوه پول در جای مطمئنی هست، بخصوص که کار این بانک تابحال خوب بوده و به کشور خدمت کرده. پس خوب است یادداشت بکنید و در اولین فرصت این اعتبار را بگیرید که پولش را حتماً خواهیم داشت.
اتخاذ نیرو
ما ناچاریم که در عصر جدید صنعتی کردن کشور، با در نظر گرفتن تمام اطراف و اکناف امر یعنی اکولوژی و حفظ محیط زیست، از حالا برویم به طرف تولید برق با وسیلهای بغیر از وسیله نفت و گاز. برق ایران را ما باید بوسیله اتم و قوه برقی که از سدهای ایران تولید خواهد شد تأمین بکنیم. در این زمینه ببینید با چه جاهایی میتوانید تشریک مساعی بکنید. بعلاوه دنبال هر نیروی دیگر که تهیه آن امکان پذیر است باشید، مثل نیروی تولید شده بوسیله خورشید و جزر و مد دریا. بعضیها صحبت از میکروب میکنند، یعنی میکروبها تولید میشوند به میلیونها و میلیاردها، همینطور تولید تصاعدی میکنند و در نتیجه این فعل و انفعالات خودش تولید نیرو میکند. به هر حال مطلب اصلی این است که با سرعت هر چه تمامتر برویم به سوی تولید برق اتمیک. برای اینکه نیروی برق سدها هم ادامه داشته باشد فکر میکنم که باید به سیستم لایروبی سدهای مان توجه بکنیم و آبخیزهایی را که الآن هست حتیالمقدور در مقابل فرسایش حفاظت کنیم. از همه مهمتر اینکه باید سدها را پاک کنید، زیرا کشور ما کشوری نیست که اگر این سد پر شد بتوان در جای دیگری آن را ساخت. پس به هر صورت قبل از همه حفظ و ممانعت از فرسایش زمین در تمام آبریزهای سدهای موجود و سدهای آتیه است، بعد هم لایروبی دارای اهمیت است تا بتوانیم روی نیروی تولید شده برق از سدهای مان حساب بکنیم. و اما آب سدها، این موضوع مربوط میشود به وزارت کشاورزی، چه قبل از رسیدن به سد و چه بعد از عبور از آن، اما هنگامی که آب تولید نیرو میکند دیگر آن جا تبدیل میشود به وسیلهای که سرویس میدهد و به وزارت نیرو مربوط است. آب صنایعی را که ما الآن در فلات مرکزی داریم میشود تصفیه کرد و حتی به مصرف خوراکی رساند چه برسد به کشاورزی. اتفاقاً این مسئلهای بود که آن را با هیئت کانادایی که اخیراً به ایران آمده بودند مطرح کردیم، آنها در این قسمت خیلی کار کردهاند. آنها صنایع چوب دارند و بدترین وضعی که ممکن است برای آب ایجاد بشود در آبی است که از کارخانههای صنایع چوب خارج میشود.
استفاده از وسائل برقی
در ایران سرویسهای دسته جمعی حمل و نقل باید برقی بشود، یعنی راه آهنهای ایران حتماً باید برقی بشوند. بعضی جاهای ایران باید دوخطه بشود، بعضی جاهای دیگر باید دید که سرعتش چه اندازه میتواند باشد، و آیا بالاترین سرعتها روی سرعتهای برقی است یا غیر برقی؟ شنیدم ترنهایی در دنیا هست که در حدود 500 کیلومتر در ساعت سرعت دارد، اما آیا برقی است یا غیر برقی معلوم نیست، چون ممکن است که با موتورهای جت کار بکند و جت هم که برقی نمیتواند باشد، ولی موتورهای جت و وسایل غیر برقی اصولاً برخلاف نظر ما است. ما میخواهیم مصارف نفتی و گازی خودمان را به حداقل برسانیم، مگر اینکه اقتصاد کار طوری باشد که موضوع را لازم بکند.
به هر حال پرنسیپ این است که راه آهنها ما برقی بشود و سرعتش هم مسلماً باید بالا برود. این را من از لحاظ نیرو میگویم. اینها حرفهایی است که وزیر کار هم آنها را شنیده است. این امر برای حمل و نقل مسافر و بارهای سنگین در داخله مملکت اهمیت دارد. در شهرها ما باید برویم زیر زمین یعنی مترو با استفاده از برق روی زمین بسازیم، مترو یا منوریل هم باز برقی میشود، کم کم فکر میکنم وزارت صنایع ما باید بعضی از کارخانجات اتومبیل سازی فعلی با دیگران را ارشاد بکند که از حالا درباره تولید اتومبیل برقی در ایران مطالعه بکنند. برای شهرها این کار آسان است، زیرا شهرهای ما مسطح است و آنقدرها پایین و بالا ندارد. شاید تهران از همه جا بیشتر فراز و نشیب داشته باشد، برای اینکه شهر از جنوب به کوهپایه منتقل میشود، ولی شهرهای دیگر تقریباً صاف است. این موضوع را هم از حالا باید پیش بینی اش را بکنید، برای اینکه پیاده کردن همه این چیزها ده دوازده سال طول میکشد و این همان موقعی است که اتفاقاً ما بکلی از استفاده از نفت و گاز خودداری بکنیم تا عمر این منابع ما چند سال دیگر بیشتر طول بکشد و به درد کارهای صحیح بخورد.
نیروگاههای اتمی
اگر کارخانجات اتمی زودتر به ما برسد فکر میکنم شاید دیگر به نیروگاههای 600 مگاواتی رفتن کاری بی معنی باشد، برای اینکه شما اگر بخواهید به 600 مگاوات بروید و اقلاً 30 یا 40 سال از آن خدمت بگیرید چرا این خرج را بکنید؟ من فکر میکنم اگر مثلاً ایجاد کارخانههای اتمی همان اندازه طول بکشد که کارخانه 600 مگاواتی، باید بروید به دنبال کارخانه اتمی. در برنامه پنجساله ششم کشور ما باید اتمی بشود. حالا میخواهم در این مورد مطالعه بکنید که آیا ممکن است ما دو نوع کارخانه اتمی در ایران داشته باشیم، یکی نوع فعلی که الآن با اورانیوم عادی و آب سنگین کار میکند و شاید اکونومیک هم باشد و خرج زیادی ندارد و امتحان خودش را داده و شاید هم ایران بتواند مرکز تولید آب سنگین در تمام منطقه بشود. دیگری سیستمی است که بعدها شاید مدرن تر بشود و آن سیستم آب سبک و اورانیوم تغلیظ شده است که باید دید آیا لازم است ما هم تغلیظش را در ایران انجام بدهیم و هم تهیه آب سبک را یا نه؟ به هر حال این را میخواهم مطالعه بکنید و گزارشش را بدهید. البته هر چه که مربوط به نفت و گاز میشود خودبخود و اتوماتیکمان باید برود به وزارت نیرو، برای اینکه بین تمام وسائل نیرو یعنی اتم، نفت، گاز و برقی که از آب گرفته میشود و غیره هماهنگی ایجاد بشود. به آن عده از ایرانیانی که در این رشتهها تحصیل کردهاند خبر بدهید که وضع ایران این است، و این کارها را ما میخواهیم بکنیم. طبعاً عده زیادی خواهند آمد و بعد هم اگر لازم شد هر کسی را که لازم است از خارج استخدام بکنید. در ضمن در مورد استفاده از نیروی اتم که تازه فرمان آن را صادر کردهایم باید دید به چه طریق با این وزارتخانه ارتباط می یابد و ارتباط آن را به نحو شایستهای برقرار کنید.
وزارت کشور بی طرف
این تذکرات در واقع مطالعات اساسی در امر وزارتخانههای مربوط به شما بود که چندین مورد آن بکلی جنبه انقلابی دارد، اما گو اینکه وزیر کشور اکنون در اینجا نیست با این حال چون معرفی شده تذکرات مربوط به وزارت کشور هم باید گفته بشود. اساس فلسفه حکومتی ما بر اساس یک جامعه آزاد است که قادر به انتخاب افراد و نمایندگان خودش از ده تا بالاترین مرجع که مجلسین شورای ملی و سنا است باشد. وزیر کشور در رژیم پارلمانی ما که بر اساس حزبی استوار است باید یک فرد بی طرف باشد. یعنی در موقع هماهنگی وظایفش با دولت در مورد کارهای اداری و مملکتی البته عضو دولت است، اما وقتی که موضوع انتخابات و یا دادن سرویس به مردم در میان است نباید وزیر کشور شاهنشاهی ایران به فرد این حزب یا آن حزب بستگی داشته باشد، زیرا خدمت و سرویس وی متعلق به ملت ایران است. انتخابات وزیر کشور بی طرف، تمیزترین، پاک ترین و بی غرض ترین انتخابات خواهد بود. وزیر کشور نمیتواند حزبی باشد ولو دولت صد درصد حزبی باشد. همچنین استاندار اصلاً نماینده پادشاه است ولو اینکه من استانداری را از حزب انتخاب بکنم، همچنین استاندار دیگری که حزبی نیست او نیز باید به نمایندگی از طرف من به ملت ایران خدمت بکند.
پس رل وزیر کشور به این طریق روشن میشود، یعنی در عین حال که همه نوع همکاری را به علت اینکه عضو دولت است با دولت میکند، در اموری که گفتم کاملاً بی طرف خواهد بود، چون نماینده خود من است. من که حزبی نیستم، ولی رئیس قوه مجریه هستم.
سازمان امور اداری کشور
دستگاه دیگری که باید تحت نظر او بگذاریم سازمان امور اداری کشور است. سازمان امور اداری باید زیر نظر وزیر کشور با وزارتخانههای دیگر بنشینند و سازمانهایی را که حقیقتاً درست و صحیح است برای هر وزارتخانهای پیاده بکنند، نظیر همان کاری که ما برای ارتش کردیم، نه دو نفر زائد، نه دو نفر کمتر، کمتر در ارتش هست برای اینکه هر کسی باید مهارت داشته باشد، واِلا هر کسی را بگیرید و بگذارید آن جا به آسانی میشود دستگاه را پر کرد و این کاری ندارد. در حال حاضر همیشه میبینیم که سازمانها در حال تغییر است. یکدفعه که سازمان داده شد میتوان با بازرسی نوبهای، بازرسی سیستماتیک، بازرسی غیر مترقبه دریافت که به این دستگاه باید چه نمرهای داد.
این را هم به وزیر کشور که سرپرست امور اداری خواهد بود باید بگویم که هیچ دستگاه و وزارتخانهای بدون تصویب این سازمان حق تغییر سازمان خودش را ندارد، چون این کار به میل و دلخواه این و آن نیست. سازمان را باید به نحو صحیح بوجود آورد. اگر غلط است باید ثابت کنید که غلط است و فوراً آن را تغییر بدهید، واِلا این نمیشود که هر کس که از قیافه کسی خوشش نیامد بیاید و سازمان را تغییر بدهد. این کار را ما از سازمان امور اداری که زیر نظر وزیر کشور خواهد بود خواهیم خواست.
سازمان اداری هم باید جنبه بی طرفی داشته باشد، زیرا نمیشود یک دستگاه اداری خاصه خرجی کند. در این مورد منظور خاصی ندارم، ولی باید گفت صحیح نیست که هر کس مثلاً عضو حزب حاکم است راه پیشرفتش در دستگاه اداری باز باشد، در صورتی که آن یکی درها به رویش بسته است. نمیگویم حتماً اینطور است، ولی ممکن است باشد و اگر خیلی باشد صحیح نیست. یا خود وزیر چرا باید بیاید برای خاطر یک اوقات تلخی آنی یا یک هوس آنی از قیافه کسی خوشش بیاید یا خوشش نیاید و بکلی سازمانی را برای این موضوع بهم بزند؟ به اندازه کافی مردم میگویند که قوم و خویش بازی و پارتی بازی و این چیزها در دستگاه هست، ولی ما میخواهیم این موضوع را از میان ببریم. چه قوم و خویش بازی؟ افراد در دستگاه کشوری هم مثل دستگاه لشگری نردبان ترقیشان باید بر اصل لیاقت شخصی خودشان باشد و امتحانات متعددی بدهند.
البته فکر نکنید که این چیزها در جاهای دیگر نیست، ابداً، در جاهای دیگر قدری زیاد است که آدم شاید بگوید ایوالله، باز هم خود ما، ولی من دنبال ایدهآل هستم و نمیتوانم غیر از این باشم به این جهت تا جایی که میشود از شما خواهیم خواست و انتظار دارم که کارها به نحو صحیحی انجام بگیرد. این بود کلیاتی که میخواستم امروز در وضع جدیدی که ایجاد شده و وزارتخانههای جدیدی که با قیافههای تازه بوجود آمده بگویم تا کارهایی را که میشود فوری انجام داد زود انجام دهید، و آنهایی را که برای مطالعه یا تهیه مقدمات کارهایش مدتی وقت میخواهد به موقع انجام دهید و انشاءالله که در کارهایتان موفق خواهید بود.