تفاوت میان نسخههای «سخنان اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در باریابی نمایندگان مردم استانها و عشایر در نخستین زادروز ولیعهد ۹ آبان ماه ۱۳۴۰»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام) |
جز (added Category:سخنرانیهای محمدرضا شاه پهلوی using HotCat) |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
: امیدواریم که بر تمام خصایل عظیمی که دارید این خصلت دیگر را به تمام معنا اضافه بکنید. این حرفی که من میزنم شاید مشمول یک عده معدودی باشد که در این مملکت راست نمیگویند. ولی همان عده معدود نیز باید از بین بروند یا این اخلاق ناپسندیده باید از بین برود. | : امیدواریم که بر تمام خصایل عظیمی که دارید این خصلت دیگر را به تمام معنا اضافه بکنید. این حرفی که من میزنم شاید مشمول یک عده معدودی باشد که در این مملکت راست نمیگویند. ولی همان عده معدود نیز باید از بین بروند یا این اخلاق ناپسندیده باید از بین برود. | ||
: پس انشاءالله به خواست خداوند متعال همه در این راه گام برمیداریم و وظیفهای که نسبت به مملکت داریم انجام میدهیم. مطمئن هستم که در آینده نزدیکی، حتی خیلی قبل از اینکه حیات ما ها خاتمه پیدا بکند، چنان مملکت آباد و سربلندی ببینیم که غرور و خشنودی در سیمای همه پیدا باشد و مطمئن باشیم که اولاد ما با رفاهیت و افتخار و سربلندی زندگی خواهندکرد و همان آرزویی که من دارم که بعد پسر من در آن محیط زندگی بکند مطمئناً شما نیز برای اولاد خود دارید، و انشاءالله این بچههای فعلی و مردان آینده و زنان آینده همه سربلند و مفتخر به اسم ایرانیت زندگی بکنند. | : پس انشاءالله به خواست خداوند متعال همه در این راه گام برمیداریم و وظیفهای که نسبت به مملکت داریم انجام میدهیم. مطمئن هستم که در آینده نزدیکی، حتی خیلی قبل از اینکه حیات ما ها خاتمه پیدا بکند، چنان مملکت آباد و سربلندی ببینیم که غرور و خشنودی در سیمای همه پیدا باشد و مطمئن باشیم که اولاد ما با رفاهیت و افتخار و سربلندی زندگی خواهندکرد و همان آرزویی که من دارم که بعد پسر من در آن محیط زندگی بکند مطمئناً شما نیز برای اولاد خود دارید، و انشاءالله این بچههای فعلی و مردان آینده و زنان آینده همه سربلند و مفتخر به اسم ایرانیت زندگی بکنند. | ||
+ | |||
+ | [[رده:سخنرانیهای محمدرضا شاه پهلوی]] |
نسخهٔ ۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۴۶
سخنان اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در باریابی نمایندگان مردم استانها و عشایر در نخستین زادروز ولیعهد ۹ آبان ماه ۱۳۴۰
کاخ مرمر
- پس از مراسم بیستوهشتم مرداد که فرصتی پیدا شدهبود که با اهالی تهران مستقیماً صحبت بکنم، گو اینکه این صحبتها به وسیله دستگاههای رادیویی به اطلاع اهالی ایران رسیدهبود، از طرف مردم شهرستانها تقاضاشد که شاید فرصتی باشد و پیداشود که آنها نیز در یک اجتماعی جمع شوند و ملاقات مستقیمی بین من و آنها پیداشود. البته خود من هم از این فرصت استقبال کردم، چون فکر میکنم هر وسیلهای که پیدا شود که من بتوانم حضوراً و مستقیماً با مردمی که در این مملکت زندگی میکنند تماس پیدا بکنم و از احوال آنها خبردار بشوم، فرصتی است مغتنم و از آن فرصت من استقبال میکنم.
- موضوعی که گمان میکنم روشن باشد، این است که در این مدت سلطنت خودم تقریباً از روز اول تا به حال تا موقعی که خداوند عمری عطا فرماید رفتار و رویه و روحیات من روشن بودهاست و شما مردم این مملکت به آن آشنا هستید. اگر صحبتی کردهام و اگر روحیات خود را تشریح کردهام، خداوند آن عنایت را به من فرمودهاست که این رفتار و افکار را در موقع معین در بوته آزمایش بگذارم. این فرصت برای هر کسی پیدا نمیشود که بتواند ثابت بکند که حرفش و عملش یکی است، ولی به خواست خداوند این فرصت برای من پیدا شدهاست. پس شما مرا میشناسید. اما من هم میخواهم شما را بشناسم. شناختن اساسی و اصولی شما آسان است. من میدانم که ایرانی همیشه در ته دلش آتش وطنپرستی به شدت هر چه تمامتر میسوزد. چرا؟ برای اینکه این هم از طرف شما مردم ادعا نیست و این را هم شما فرصت پیدا کردهاید که در عمل نشان بدهید.
- تمام تاریخ ایران را ورق بزنید میبینید که این مردم هر وقت که میبایستی امتحان بدهند، جان خود را در کف نهادهاند و از مرز و بوم خویش دفاع کردهاند و چه بسا فداکاریها و رشادتهای محیرالعقولی از این ملت سر زده است که در تاریخ ضبط است. من میدانم که ایرانی طبع لطیف دارد و در هر چیز ظریف، در ادبیات، در صنعت و در تمام کارهایی که با روح و با ظرافت تماس دارد، پرتجربه و قوی است. باز هم این ادعا نیست و این را هم تاریخ گذشته ما و حال ما ثابت کردهاست. از سخاوت و شهامت و مردانگی شما اطلاع دارم. تمام اینها صفاتی است که توانستهاست این ملت را در طول بیش از دوهزاروپانصد سال تاریخ حفظ کند، و امروز به من فرصت بدهد که به عنوان پادشاه مستقلی با شما مردان آزاد و مستقل این مملکت صحبت بکنم.
- اما چیزی که میخواهم با آن آشنا بشوم و آن را در تماس و صحبت با شما به دست بیاورم این است که آیا کاملاً به روزگاری که امروز در دنیا ما دچار آن هستیم و با آن زندگی میکنیم و احتیاجاتی که چنین روزگاری پدید آوردهاست، آشنا هستید؟ آیا به جنبه فنی و پیشرفتهای مادی جامعه امروز دنیا و احتیاجات جامعه امروزی نیز واقف هستید؟ به آن اصلاحاتی که باید در هر جامعه امروز در دنیا در هر مملکتی پیش بیاید تا آن زندگی و آن جامعه و آن مملکت قابل دوام باشد، آشنا هستید؟ امیدوار هستم که آشنا باشید. وظیفه من و دستگاه دولتی این است که تا جایی که ممکن است فردفرد شما را اگر لازم باشد، به این تغییراتی که در دنیا پیدا شدهاست آشنا کنیم.
- این تغییرات در دنیایی که ما با آن خو داریم تغییراتی است که به نفع اکثریت جامعه است. یعنی هدف و اساس کار و نقشه این است که یک ملتی موقعی پایدار است که اکثریت آن از اصول اولیه تمدن امروزی برخوردار باشد.
- ملت را اگر بگیرید و نظری به اکثریتش بیفکنید این اکثریت چه کسانی هستند؟ اینها زارعینی هستند که در اراضی زراعتی ایران مشغول زحمت هستند، اینها کارگرانی هستند که در کارخانجات کار میکنند، اینها کارگرهای خصوصی هستند که در کارگاههای کوچک و نسبتاً کوچک مستقلاً برای خودشان کار میکنند، اینها کارمندان دولت هستند که با یک حقوق مختصری قناعت میکنند و کار میکنند. اینها دانشجویانی هستند که باید تحصیل علم بکنند و مطالبی بخوانند که بعد به درد زندگی خودشان و زندگی جامعه و مآلا به درد مملکت بخورد. اینها دبیرها، آموزگارها، استادان و دانشیارانی هستند که در این مملکت باید نسل فعلی و آینده را تربیت بکنند و به آنها چیزهایی یادبدهند که به درد جامعه امروز بخورد.
- اگر مجموع این اکثریت را ما نگاه بکنیم، وظیفه ما نسبت به تأمین زندگی این مجموع اکثریت روشن میشود. البته جامعه را خیلی عناصر دیگر تشکیل میدهند که فرصت صحبت از آنها نیست. خیلیها هستند که ممکن است ذکر کرد که آنها هر کدام به نوبه خودشان میتوانند برای جامعه ایران مؤثر باشند، در هر کاری داشتهباشند و حتی اگر بیکار هم باشند. اینجا به خصوص کسانی که اهمیت پیدا میکنند مالکین روشنفکر و چیز فهم این مملکتند. عشایر دلیر و غیور و وطنپرست این مملکتند. کسانی که در شدیدترین شرایط، سختترین شرایط، در مرزهای این مملکت یا به زندگی یا به پاسداری مشغول هستند، و بالاخره قوای متشکل مسلح مملکت که وجودش و بودنش فقط و فقط برای حفظ این مرزوبوم و سنن تاریخی این ملت است، که اینها تنها هدف و تنها اعمالشان همین است و زندگیشان پر از فداکاری و صمیمیت است.
- ولی اکثریت این مردم و این طبقاتی که ما ذکر کردیم خودتان متوجه میشوید که چیست. این فقط موضوع این مملکت نیست، در همه دنیا همین طبقات موجود است و امروز جامعه مترقی آن جامعهای است که برای آن اکثریت، آن حداقل زندگی متمدن امروز را در نظر بگیرد که از آن کمتر نباشد و هر کسی از آن بیشتر توانست به دست بیاورد، زهی سعادت خود او.
- این مطالبی است که امروزه ما باید هر فرصتی که پیدامیکنیم بگوییم که خود شما در این راه نه فقط با ما همراه باشید، بلکه پیشقدم باشید، بلکه این نهضت را خوب فهمیده و هر کدام از شما مبلغین آن باشید و بدانید که ترقی این مملکت، با این تاریخ گذشته ما، و تاریخی که در آینده ما میتوانیم به آن افتخارات بزرگی نیز اضافه بکنیم، بستگی به فهم و ادراک تمام اهالی این مملکت نسبت به احتیاجات آتیه مملکت دارد.
- زندگی مرفهی برای همه و به خصوص برای کسانی که در این راه زحمت بیشتری بکشند مسلماً فراهم خواهدبود. این واقعیت تاریخی را من مطمئن هستم که ملت باهوش و فهیم و ذکی ایران به خوبی میتواند درک کند. من هیچکس را فهمیدهتر از ایرانی در هیچ جا ندیدم. تنها چیزی که هست تشکل این افراد است که چطور اجتماع آنها همان درایت و فهم انفرادی را پیدا بکند. چیزی که ما باید آرزومند آن باشیم این است که همان فهمی که فردفرد شما دارید همان را اجتماع شما هم با هم پیدا بکند. البته این مستلزم این است قدری غرضها کمتر بشود و اگر آن شد و هر فردی فهمید که بقای او بسته به بقای اجتماع است، این کار حل میشود.
- یکی از ناطقین شما میگفت که پادشاه بزرگ هخامنشی ما در دعای خود از خدای خود تقاضا کردهبود که مملکت ایران را از سه بلا حفظ بکند: یکی خشکسالی. خشکسالی را شاید تا حدی بشر بتواند امروز با علم جدید و ابتکارات جدید برطرف کند. جایی که میشود سد بسازد، جایی که میشود چاه بزند، جایی که بشود قنات بکند. امروز مطالعه میشود که چطور میتوان ابرهای مصنوعی را به یک سمتی هدایت کرد و آن ابرها را به وسایلی وادار به باریدن کرد.
- دعای دیگر این بود که مملکت را از شر دشمنهای خارجی مصون دارد. این هم با اتحاد بین افراد مملکت و تشخیص منافع جامعه، و عمل کردن به آن از لحاظ حفظ داخلی مملکت کاری است آسان. از لحاظ خارجی آن هم آسان است، کما اینکه همینطور که میبینید مملکت ما هم بدون یار و یاور نیست و اگر خدای نخواسته روزی دستدرازی به ما بشود ما که بالنسبه مملکت کوچکتری هستیم وبا کمک یاران خود تا جایی که میتوانیم از خود دفاع میکنیم و این سرحد توانایی ما و یاران ما هم بدانید که کم نیست.
- و اما مطلب سوم که خداوند این مملکت را از دروغ یا دروغگویان حفظ بکند، این چیزی است که دیگر در اختیار من نیست. این مطلبی است که دیگر مربوط به خود جامعه ایرانی است. این هم تا اندازهای ممکن است ریشه تاریخی داشتهباشد، زیرا روی ضعف دولتها در قرون اخیر در مقابل شاید ظلمی که حکام داخلی و دولتهای داخلی میکردند یکی از وسایل دفاع کتمان حقیقت بودهاست، ولی ما باید امروز بدانیم که اگر احیاناً در گذشته این سیاست کوچکترین فایدهای داشت امروز با جامعه امروزی دنیا این سیاست دیگر نه معنا دارد نه نتیجهای. هر کسی که فکر کند به این طریق زرنگی میکند، در اشتباه محض است. من در زندگی خودم تجربیات زیادی داشتم چه در قسمت فردی و چه در قسمت سیاسی. ظاهر کار این است که ما بیست و خردهای سال است که در سیاست تا به حال وارد بودیم و به خواست خداوند میبینید که تا به حال موفق بودیم و اما بدانید که از روز اول روی اصل خلقت و طبیعت خود و همچنین روی تشخیص پیش خودم گفتم که بهترین سیاست این است که انسان همیشه راست بگوید و همینطور عمل کردم. نتیجهاش را میبینید. این است که امیدوارم این دعایی که آن شاهنشاه بزرگ ما در آن موقع کردهبود، دعایی باشد که هر شب ایرانی پیش خودش و پیش خدای خودش بگوید و فرزندانش را و آشنایانش را و هر کسی را که میشناسد متوجه این امر بکند تا اینکه پایه کارها روی اساس اطمینان قرار گیرد. اگر به من شکایتی میشود، اگر به دستگاهها شکایتی میشود، اگر به دادگاهها شکایتی میشود، اساسش روی مبنای درست باشد. اگر به هر شکایتی بنا باشد که با تردید نگاه بکنیم، این کار به کجا خواهدکشید؟
- میبینید که در این قسمت زیاد صحبت میکنم، ولی اهمیت این موضوع هم بیش از اندازه است. این صحبتی که امروز میکنم برای دوران سلطنت خود من نیست. ملاحظه بکنید در چند هزار سال پیش شاهنشاه شما این مطلب را عنوان کرد. این حرفی که من میزنم برای همیشه است. برای ابدی بودن این مملکت است. میگویند خوب پس چطور دوهزاروپانصد سال ما ماندیم؟ گفتم که این نتیجه وطنپرستی باطنی شما است، این عرق ملی شما است، این از خصایل بزرگ دیگری است که شما دارید. اما ملاحظه بکنید که در این دوهزاروپانصد سال آیا ما همهاش با افتخار زندگی کردیم؟ آیا دورههای انحطاط نداشتیم؟ آیا این مملکت را بعضی مهاجمین زیر سم ستور خود قرار ندادند؟ آیا پادشاه شما را در اصفهان محاصره نکردند؟ آیا به پادشاه بزرگ هخامنشی خود شما و بعضی سردارهایش دروغ نگفتند؟ چیزی که ما میخواهیم این است که انشاءالله جامعه ما روی پایهای قراربگیرد که بعدها دیگر برای او انحطاطی پیش نیاید، برای اینکه سیر تمدن امروزه دیگر اجازه چنین انحطاطی را نمیدهد.
- امیدواریم که بر تمام خصایل عظیمی که دارید این خصلت دیگر را به تمام معنا اضافه بکنید. این حرفی که من میزنم شاید مشمول یک عده معدودی باشد که در این مملکت راست نمیگویند. ولی همان عده معدود نیز باید از بین بروند یا این اخلاق ناپسندیده باید از بین برود.
- پس انشاءالله به خواست خداوند متعال همه در این راه گام برمیداریم و وظیفهای که نسبت به مملکت داریم انجام میدهیم. مطمئن هستم که در آینده نزدیکی، حتی خیلی قبل از اینکه حیات ما ها خاتمه پیدا بکند، چنان مملکت آباد و سربلندی ببینیم که غرور و خشنودی در سیمای همه پیدا باشد و مطمئن باشیم که اولاد ما با رفاهیت و افتخار و سربلندی زندگی خواهندکرد و همان آرزویی که من دارم که بعد پسر من در آن محیط زندگی بکند مطمئناً شما نیز برای اولاد خود دارید، و انشاءالله این بچههای فعلی و مردان آینده و زنان آینده همه سربلند و مفتخر به اسم ایرانیت زندگی بکنند.