تفاوت میان نسخههای «سخنان علیاحضرت شهبانو فرح پهلوی در نخستین سالروز درگذشت اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر شاهنشاه ایران ۵ امرداد ماه ۱۳۶۰»
Bellavista (گفتگو | مشارکتها) جز (added Category:شهبانو فرح پهلوی using HotCat) |
|||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
− | با این همه در زوایای قلب خودم ایمان دارم و شما خودتان این سرمشق ایمان را به من دادید که خدای ایران این سرزمین معنویت را به دست توحش رها نخواهد کرد و مردم ستم کشیده آن را با رنجها و ناامیدیهاشان تنها نخواهد گذاشت می دانم که پایداری و ایمان هر یک از ما شعلهای خواهد بود که سرانجام مایه پیروزی | + | با این همه در زوایای قلب خودم ایمان دارم و شما خودتان این سرمشق ایمان را به من دادید که خدای ایران این سرزمین معنویت را به دست توحش رها نخواهد کرد و مردم ستم کشیده آن را با رنجها و ناامیدیهاشان تنها نخواهد گذاشت می دانم که پایداری و ایمان هر یک از ما شعلهای خواهد بود که سرانجام مایه پیروزی روشنایی بر ظلمت خواهد شد می دانم که پروردگار یکتا آخرین دعای شما را که به درگاهش نثار شد مستجاب خواهد کرد و ملت ایران را بار دگر به رستگاری رهنمون خواهد شد طلیعه این رستگاری هم اکنون در افق تاریک نمودار است صفوف مختلف ملت ایران روز به روز در برابر نظام سنگدل غیرانسانی و ضدملی که به آنها تحمیل شده است متشکلتر و مبارزتر میشوند. سربازان میهنپرست نیروهای مسلح، عشایر غیرتمند و دلیر، جامعه تحقیر شده زنان، روحانیون واقعی، و اقلیتهای مذهبی، کارگران، کشاورزان، دانشجویان و روشنفکران، اصناف و پیشه وران، کارکنان ادارات و ایرانیان خارج کشور که حقوق مشروع قانونی و ملی همه آنها مورد تجاوز قرارگرفته است با عشق به وطن وتصمیم به نجات آن پیکاری بی امان را برای سرنگون کردن این نظام تحمیلی آغاز کردهاند. خروش خشم ارتش سرفرازی که اگر خائنانه در نابودی آن نکوشیده بودند هرگز بیگانگان جرات تجاوز به خاک ایران را نمییافتند هر روز بیشتر به گوش میرسد. نداهای روحانیون واقعی، قلمهای نویسندگان، اشعار سخنوران، هنر هنرمندان، کلام صاحب نظران، مغزهای متفکران در این تلاش مشترک با بازوان مبارزان و با خون شهیدان وطن پیمانی استوار بستهاند. پیمان بستهاند که با پیکار همه جانبه خود، ملت ستمکشیده ایران را از این فتنه مرگ بار نجات بخشند و زندگی و سربلندی را به ایران رنجور و سرکوفته بازگردانند. در این راه یکا یک میهن پرستان ایران بخصوص رضا شاه دوم که طبق قانون اساسی شاه ما و ضامن وحدت و همبستگی ملی است روز به روز سنگینی وظایف و مسئولیتهای خود را احساس میکنند و روز به روز آماده ایفای آنها میشوند. من نیز چه به عنوان یک ایرانی، چه به عنوان همسر شما، چه به عنوان مادر فرزندان شما، سعی میکنم تا آنجا که در امکان توانایی من است وظیفه خودم را با ایمان و بردباری ایفا کنم. البته گاهی احساس میکنم که تحمل کوه مشکلات برایم طاقت فرساست ولی هر وقت که به یاد میآورم، خود شما در عین تحمل دردهای جانکاه جسمانی با چه دردهای جانگداز روحی نیز دست به گریبان بودید و این همه را با چه قدرت و بلندبینی عارفانهای میپذیرفتید در خود نیروی تازه مییابم نیرویی که زندگی بخش است، زیرا که در پرتو آن احساس میکنم که ایمان به پیروزی ملت و ایمان به پیروزی نهایی حق و عدالت، ایمان به غلبه روشنایی بر ظلمت، ایمان به اصالت تاریخ و فرهنگ وطنم و عشق به همه زیباییهای ایران عزیزم مرا زنده نگاه میدارد بالاتر از همه اینکه می دانم خدای من که خدای کینه و انتقام نیست بلکه خدای بخشنده و مهربان است مرا تنها نگذاشته است و تنها نخواهد گذاشت با این توکل در این سالروز درگذشت شما که نه تنها شاه و همسر من بلکه عزیزترین حامی و راهنمای من بودید و هستید شما را به لطف و عنایت این پرودگار بخشنده و مهربان میسپارم ولی با شما وداع نمی کنم زیرا که می دانم همیشه با من هستید و همیشه با من خواهید بود. |
[[رده:محمدرضا شاه پهلوی]] | [[رده:محمدرضا شاه پهلوی]] | ||
[[رده:شهبانو فرح پهلوی]] | [[رده:شهبانو فرح پهلوی]] |
نسخهٔ ۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۷:۵۷
اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران |
سدای علیاحضرت شهبانو فرح پهلوی را در نخستین سالروز درگذشت اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر شاهنشاه ایران ۵ امرداد ماه ۱۳۶۰ می شنویم
روز پنجم مرداد ۱۳۵۹ هجری شمسی پادشاه محبوب ما در قاهره درگذشتند. برای من به عنوان یک ایرانی، او بیش از همه چیز شاهم بود و امروز میخواستم که سخنانم را به او خطاب کنم:
اعلیحضرتا!
امروز درست یک سال از آن نیمروز گرم تابستان که من برای آخرین بار پیشانی سرد شما را بوسیدم میگذرد، در آن روز غمانگیز شما برای همیشه ما را ترک گفتید و به دیاری جاودان رفتید که در آن دیگر از غمها و رنجها، از دردهای جانکاه جسمی و از دردهای جانکاهتر روحی نشانی نیست. پس از یک عمر تلاش، پس از سالها کوشش شبانهروزی در ایفای مسئولیتی بسیار خطیر که خداوند و ملت شما به عهده شما گذاشته بودند و پس از گذراندن روزهای اندوهبار غربت، شما سرانجام از آرامشی که داروی همه دردهای جانگداز است برخوردار شدید. به صورت یک مسلمان پاکدل در خانه خدا که هر روز در آن بانگ اذان بر میخیزد به خواب جاودان رفتید و درست در همان مکانی به ابدیت سپرده شدید که سالها آرامگاه پدر بزرگوارتان بود. شاهنشاه بزرگی که مانند شما به گناه میهنپرستی و آشتیناپذیری خود در راه دفاع از مصالح ملی، دور از زاد وبوم خویش جان سپرد ولی آتش عشق به وطن را که در دل داشت به فرزندش سپرد و او نیز روزی در این آتش بسوخت.
اعلیحضرتا!
شما در حالی ما را ترک گفتید که قلبتان از تحمل بیانصافیها و ناجوانمردیهای فراوان خونین بود با این همه با آرامشی آسمانی دیده از جهان فرو بستید زیرا میدانستید که در پیشگاه پرودگاری که مافوق همه دشمنیها و کینهتوزیهاست با روسفیدی حضور خواهید یافت و میدانستید که در دادگاه تاریخ نیز سرافراز خواهید بود. شما تمام وجود خود را وقف سعادت ملتی کرده بودید که با برخورداری از سرمایه تاریخ و فرهنگی بسیار غنی و با داشتن ثروت انسانی سرشاری از مردم باهوش و پرکار و ثروت خداداده فراوانی از منابع طبیعی و زیرزمینی شایستگی و امکان همه گونه ترقی را داشته است و دارد. شما با اتکا به این پشتوانه بزرگ مادی و معنوی کشور خودتان را جلوهگاه غرورانگیزی از امید و اعتماد کرده بودید که در آن هر چه بود سازندگی و آینده نگری بود و از این راه سرمشقی از تلاش و موفقیت برای بسیار از ملتهای استثمار شده و محروم به شمار میرفت. شما با دوراندیشی و جهان بینی خود کشورتان را در صحنه جهانی از حیثت و احترامی بیسابقه برخوردار ساخته و با تماسهای شخصی خویش در شرق و غرب و شمال و جنوب نقش ایران را در زمینه بین المللی به صورتی که شایسته تاریخ و فرهنگ و افتخارات این کشور کهن بود بالا برده بودید البته برای شما از همان آغاز روشن بود که با این تلاشها و پیروزیها به خیلی از منافع!! لطمه میزنید و خیلی از خشمها و دشمنیها را نسبت به خود برمی انگیزید و طبعا در این راه به استقبال خطرات فراوانی نیز میروید که بارها درباره آنها به شما هشدار داده بودند. ولی راه شما در برابر تاریخ و ملتتان راهی برگشت ناپذیر بود زیرا با ایمان به حقانیت هدف خود، قدم در این راه گذاشته بودید و با آگاهی عمیق خویش به تاریخ ایران و جهان خوب میدانستید که پیش از شما نیز بسیاری از مردان بزرگ در راه هدفهای بزرگ از پای درافتادهاند ولی در عین حال بر این واقعیت تاریخ، بخصوص تاریخ کشور خودتان آگاه بودید که این فداکاریها هر واصل نمیماند بله هر بار انگیزهای برای تلاشهای تازه و پیروزیهای تازه میشود با اتکا به این واقعیت است که همه آنهایی که دلشان به خاطر ایران و در عشق ایران میتپد کابوس وحشتناک کنونی را تحمل میکنند لازم نیست من این کابوس را برای شما توضیح دهم و بگویم که در سرزمین زخمخورده و ستمکشیده ایران اکنون چه میگذرد زیرا می دانم که شما در عالم تجرد و وارستگی ابدی خویش همه این ماجرای دردناک را در برابر نظر دارید، میبینید که چگونه کشور آباد و مترقی شما امروز سرزمین مرگ و ویرانی شده است، میبیندید که چگونه در سراسر این مملکت سیل خون جاری است و چگونه هر روز گروهی تازهای از فرزندان آن به خاک میافتند و هر روز خانوادههای تازهای در مرگ عزیزان خود عزادار میشوند، میبیندید که چگونه کشوری که سرزمین امنیت و رفاه و سازندگی بود امروز قلمرو هرج و مرج برادرکشی و وحشت و فلاکت شده است، میبیندید که جامعهای که شما برای رسانیدن آن به صفوف مقدم جهان هزاره سوم تلاش میکردید اکنون قرنها به عقب بازگشته است میبیندید که دانشگاههایی که ساختید بسته شدهاند و کارخانههایی که به گردش انداختید از کار ایستادهاند و جامعه زنان که به دست شما حقوق انسانی خود را بازیافته بودند به تاریکی عصرجاهلیت برگشتهاند میبیندید که آن ارتش نیرومندی که به دست شما بوجود آمده بود متلاشی شده و آن حیثیت و احترام جهانی که برای تحصیل آن کوشیده بودید جای خود را به سرشکستگی و حقارت داده است یقین دارم هیچ یک از این واقعیتهای دردناک بر شما پوشیده نیست زیرا هیچ پدری نمیتواند رنجهای فرزندان خود را نادیده بگیرد و شما اکنون نیز مانند دوران زندگی خود عمیقا شریک غمها و شادیهای همه مردم ایران هستید که آنها را فرزندان خویش میدانستید شادیهایی که در ایران کنونی هر روز کمتر و غمهایی که هر روز بیشتر میشود.
با این همه در زوایای قلب خودم ایمان دارم و شما خودتان این سرمشق ایمان را به من دادید که خدای ایران این سرزمین معنویت را به دست توحش رها نخواهد کرد و مردم ستم کشیده آن را با رنجها و ناامیدیهاشان تنها نخواهد گذاشت می دانم که پایداری و ایمان هر یک از ما شعلهای خواهد بود که سرانجام مایه پیروزی روشنایی بر ظلمت خواهد شد می دانم که پروردگار یکتا آخرین دعای شما را که به درگاهش نثار شد مستجاب خواهد کرد و ملت ایران را بار دگر به رستگاری رهنمون خواهد شد طلیعه این رستگاری هم اکنون در افق تاریک نمودار است صفوف مختلف ملت ایران روز به روز در برابر نظام سنگدل غیرانسانی و ضدملی که به آنها تحمیل شده است متشکلتر و مبارزتر میشوند. سربازان میهنپرست نیروهای مسلح، عشایر غیرتمند و دلیر، جامعه تحقیر شده زنان، روحانیون واقعی، و اقلیتهای مذهبی، کارگران، کشاورزان، دانشجویان و روشنفکران، اصناف و پیشه وران، کارکنان ادارات و ایرانیان خارج کشور که حقوق مشروع قانونی و ملی همه آنها مورد تجاوز قرارگرفته است با عشق به وطن وتصمیم به نجات آن پیکاری بی امان را برای سرنگون کردن این نظام تحمیلی آغاز کردهاند. خروش خشم ارتش سرفرازی که اگر خائنانه در نابودی آن نکوشیده بودند هرگز بیگانگان جرات تجاوز به خاک ایران را نمییافتند هر روز بیشتر به گوش میرسد. نداهای روحانیون واقعی، قلمهای نویسندگان، اشعار سخنوران، هنر هنرمندان، کلام صاحب نظران، مغزهای متفکران در این تلاش مشترک با بازوان مبارزان و با خون شهیدان وطن پیمانی استوار بستهاند. پیمان بستهاند که با پیکار همه جانبه خود، ملت ستمکشیده ایران را از این فتنه مرگ بار نجات بخشند و زندگی و سربلندی را به ایران رنجور و سرکوفته بازگردانند. در این راه یکا یک میهن پرستان ایران بخصوص رضا شاه دوم که طبق قانون اساسی شاه ما و ضامن وحدت و همبستگی ملی است روز به روز سنگینی وظایف و مسئولیتهای خود را احساس میکنند و روز به روز آماده ایفای آنها میشوند. من نیز چه به عنوان یک ایرانی، چه به عنوان همسر شما، چه به عنوان مادر فرزندان شما، سعی میکنم تا آنجا که در امکان توانایی من است وظیفه خودم را با ایمان و بردباری ایفا کنم. البته گاهی احساس میکنم که تحمل کوه مشکلات برایم طاقت فرساست ولی هر وقت که به یاد میآورم، خود شما در عین تحمل دردهای جانکاه جسمانی با چه دردهای جانگداز روحی نیز دست به گریبان بودید و این همه را با چه قدرت و بلندبینی عارفانهای میپذیرفتید در خود نیروی تازه مییابم نیرویی که زندگی بخش است، زیرا که در پرتو آن احساس میکنم که ایمان به پیروزی ملت و ایمان به پیروزی نهایی حق و عدالت، ایمان به غلبه روشنایی بر ظلمت، ایمان به اصالت تاریخ و فرهنگ وطنم و عشق به همه زیباییهای ایران عزیزم مرا زنده نگاه میدارد بالاتر از همه اینکه می دانم خدای من که خدای کینه و انتقام نیست بلکه خدای بخشنده و مهربان است مرا تنها نگذاشته است و تنها نخواهد گذاشت با این توکل در این سالروز درگذشت شما که نه تنها شاه و همسر من بلکه عزیزترین حامی و راهنمای من بودید و هستید شما را به لطف و عنایت این پرودگار بخشنده و مهربان میسپارم ولی با شما وداع نمی کنم زیرا که می دانم همیشه با من هستید و همیشه با من خواهید بود.