تفاوت میان نسخه‌های «عطار (غزلیات)/هر که سرگردان این سودا بود»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ورود خودکار مقاله)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|هر که سرگردان این سودا بود|از دو عالم تا ابد یکتا بود}}
 
{{ب|هر که سرگردان این سودا بود|از دو عالم تا ابد یکتا بود}}
 
{{ب|هر که نادیده در اینجا دم زند|چو حدیث مرد نابینا بود}}
 
{{ب|هر که نادیده در اینجا دم زند|چو حدیث مرد نابینا بود}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۰۶

' عطار (غزلیات) (هر که سرگردان این سودا بود)
از عطار
'


هر که سرگردان این سودا بود از دو عالم تا ابد یکتا بود
هر که نادیده در اینجا دم زند چو حدیث مرد نابینا بود
کی تواند بود مرد راهبر هر که او همچون زنان رعنا بود
راهبر تا درگه حق گام گام هم بره بینا و هم دانا بود
هر که او را دیده بینا شد به کل در وجود خویش نابینا بود
دیده آن دارد که اسرار دو کون ذره ذره بر دلش صحرا بود
جمله‌ی عالم به دریا اندرند فرخ آنکس کاندرو دریا بود
تا تو در بحری ندارد کار نور بحر در تو نور کار اینجا بود
قطره‌ی بحرت اگر در دل فتاد قطره نبود لل لالا بود
هر که در دریاست تر دامن بود وانکه دریا اوست او از ما بود
تا تو دربند خودی خود را بتی بت‌پرستی از تو کی زیبا بود
تا گرفتاری تو در عقل لجوج از تو این سودا همه سودا بود
مرد ره آن است کز لایعقلی در صف مستان سر غوغا بود
گوی آنکس می‌برد در راه عشق کو چو گویی بی سر و بی پا بود
آن کس آزادی گرفت از مردمان کو میان مردمان رسوا بود
هر که چون عطار فارغ شد ز خلق دی و امروزش همه فردا بود