تفاوت میان نسخه‌های «محتشم کاشانی (غزلیات)/بود شهری و مهی آن نیز محمل بست و رفت»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ورود خودکار مقاله)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|بود شهری و مهی آن نیز محمل بست و رفت|کرد خود بدمهری و تهمت به صد دل بست و رفت}}
 
{{ب|بود شهری و مهی آن نیز محمل بست و رفت|کرد خود بدمهری و تهمت به صد دل بست و رفت}}
 
{{ب|بود محل بندی لیل ز باد روزگار|محملی کز ناز آن شیرین شمایل بست و رفت}}
 
{{ب|بود محل بندی لیل ز باد روزگار|محملی کز ناز آن شیرین شمایل بست و رفت}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۳۶

' محتشم کاشانی (غزلیات) (بود شهری و مهی آن نیز محمل بست و رفت)
از محتشم کاشانی
'


بود شهری و مهی آن نیز محمل بست و رفت کرد خود بدمهری و تهمت به صد دل بست و رفت
بود محل بندی لیل ز باد روزگار محملی کز ناز آن شیرین شمایل بست و رفت
تا نگردم گرد دام زلف دیگر مهوشان پای پروازم به آن مشگین سلاسل بست و رفت
دل به راه او چو مرغ نیم به سمل می‌طپید او به فتراک خودش چون صید به سمل بست و رفت
تا گشاید بر که از ما قایلان درد خویش چشم لطفی کز من آن بی‌درد و غافل بست و رفت
خود در آب چشم خویشم غرق و می‌سوزم که او غافل از سیل چنین پرزور محمل بست و رفت
لال بادا محتشم با همدمان کان تازه گل رخت ازین گلشن ز غوغای عنا دل بست و رفت