[[پرونده:SubmissionMichelHouellebecqCoalitionRedBlack.jpg|thumb|left|160px|کتاب اسلام یا تسلیم بودن نوشته میشل هوله بک]]
−
[[پرونده:SamuelPatyFrenchTeacher2020.jpg|thumb|left|160px|سامویل پتی آموزگار فرانسوی که سرش را یک مرتجع اسلامی در برابر چشم دانشآموزان از تنش جدا کرد]]
−
[[پرونده:TudehPartyNooraldinKianouri2.jpg|thumb|left|160px|نورالدین کیانوری رهبر حزب توده از پیوند میان حزب توده و اسلام میگوید]]
−
[[پرونده:TerroristConfederationMehdiKhanbabaTehrani.jpg|thumb|left|160px|مهدی خانبابا تهرانی از بنیادگزاران کنفدراسیون]]
−
[[پرونده:ConfederationBahmanNirumand.jpg|thumb|left|160px|بهمن نیرومند عضو کنفدراسیون و اکنون حزب سبزها در آلمان]]
−
'''[[تروریسم اسلامی و اتحاد خطرناک سرخ و سیاه - کنفدراسیون دانشجویان ایرانی راهگشای تروریسم اسلامی]]''' - هم میهنان این نوشتار را با دقت بخوانید تا بدانید که چگونه کشور سربلند ما ایران کهن سرزمین آریایی به نابودی کشیده شد. نیروهای اهریمنی اسلامی و کمونیست دست در دست یکدیگر نهادند تا حقوق انسانی و بشری و رفاه و آرامش را ویران سازند. بدانیم چپ و اسلام این اتحاد اهریمنی چگونه مردمان را با پروپاگاندای دروغین به بیراهه میکشند تا به اهداف خود برسند . ایران نخستین کشوری بود که نیروهای اهریمنی سرخ و سیاه بر آن چیره شد. پس از ایران لبنان عراق و سوریه نیز به این لیست افزوده شدند. اکنون چپ و اسلام در کشورهای غربی به کمک کمونیستهای همان کشورها لانه کردهاند و سلولها ترور خود را در کشورهای غربی گسترده تر میسازند. بخوانید تا بتوانیم ایران را آزاد کنیم و هم میهنانمان را از چنگال این دو نیروی ضد بشری رها سازیم.
+
[[پرونده:Farzaneh Kheradmand Disgraceful Day 15 Khordad 1342-1.mp4|thumb|left|180px|روز ننگین پانزدهم خرداد ماه ۱۳۴۲]]
+
[[پرونده:ShahanshahAryamehrSpeech15Khordad1351.mp4|thumb|180px|[[سخنرانی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در نشست تاریخی کنگره بزرگ ملی در بزرگداشت دهمین سالگرد انقلاب شاه و مردم ۳ بهمن ماه ۱۳۵۱|سخنرانی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی در دهمین سالروز انقلاب شاه و مردم و یادآوری روز ننگین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲]]]]
+
[[پرونده:Shahanshah19Dey1341FarmerCongress2.jpg|thumb|left|180px|شاهنشاه در کنگره ملی کشاورزان ۱۹ دی ۱۳۴۱]]
+
[[پرونده:ShahanshahSpeechEnghelabShahMardomQom1341.jpg|thumb|left|180px|سخنرانی شاهنشاه در قم ۴ بهمن ۱۳۴۱]]
+
[[پرونده:Fiftheenth Khordad 42 5.jpg|thumb|left|180px|خمینی چیان به خیابان میریزند]]
[[پرونده:Fiftheenth Khordad 42.jpg|thumb|left|160px|مردم به پشتیبانی از نیروهای دولتی میپردازند و از شهربانی درخواست اسلحه کردند ۱۵ خرداد ۱۳۴۲]]
−
اتحاد سرخ و سیاه تهدیدی برای دمکراسی غرب؟ چرا چپ غربی از جمهوری اسلامی پشتیبانی میکند؟ سیاستمداران غربی اکنون چهل و دو سال پس از برقراری جمهوری اسلامی در ایران، کشف کردهاند که اتحاد سرخ و سیاه تهدیدی است برای غرب.
+
'''[[روز ننگین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲]]''' - در روز پانزدهم خرداد ماه ۱۳۴۲ خمینی بلوا و آشوبی در تهران و چند شهر دیگر برپا کرد تا شاید حکومت مشروطه پارلمانی ایران را براندازد. با دیدگاه امروز این بلوا در روز ننگین ۱۵ خرداد ماه همان ترکیبی را داشت که در آشوب سال ۲۵۳۷ شاهنشاهی دیدیم. آرنگها « مرگ بر این دیکتاتور خون آشام » و « یا مرگ یا خمینی » بود. خمینی چیان بارها کوشش کردند که اسلحه خانه ارتش را بگیرند، سینماها را به آتش کشیدند و بانکها و مغازهها را تاراج کردند. خمینی چیان زنان بدون حجاب را کتک زدند، به کلانتریها و ماموران پلیس یورش بردند و کتابخانهها، مدرسههای دخترانه، روزنامهها را به آتش کشیدند. خمینی چیان برنامه ریزی شده با پیتهای نفت به آرشیو دادگستری که پروندههای این مجرمین در آنجا قرارداشت یورش بردند و بایگانی را به آتش کشیدند. در روز پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ این بلوا نافرجام ماند زیرا که مردم ایران، ارتش، دولت و پلیس دست در دست یکدیگر خمینی چیان را تار و مار کردند. بلوای پانزدهم خرداد شکست خورد زیرا که کنفدراسیون دانشجویان و سازمان آزادی بخش فلسطین وجود نداشت. پس از این روز ننگین، خمینی چیان از اشتباههای خویش آموختند و برنامه دیگری ریختند. نخست توانستند که خمینی را از چوبه دار برهانند، از خمینی آیت اله ساختند و وی را سرانجام در نجف جایی که خمینی ایدئولوژی ولایت فقیه و حکومت اسلامی را پروراند ماندگار کردند. آنگاه با بنیاد کردن کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور، پروپاگاند علیه شاهنشاه ایران را آغاز کردند و با این پروپاگاندهای پیوسته توانستند کشورهای غربی را علیه شاهنشاه ایران برانگیزانند. خمینی چیان با عرفات و دیگر سازمانهای تروریستی همکاری کردند و تروریستهایی زبردست در ساختن بمب، مبارزههای مسلحانه و جنگهای چریکی برای براندازی حکومت ایران آموزش دادند و روانه ایران کردند. با اینکه خمینی از سوی دادگاه به مرگ محکوم شد، با همدستی ژنرال حسن پاکروان رییس سازمان اطلاعات و امنیت کشور خمینی آزاد شد تا برنامههای اهریمنی خود را علیه کشور ایران و شاهنشاه ایران ادامه دهد. همه کسانی که امروز در کشور ایران پستهای کلیدی را در دست دارند همان کسانی بودند که نزدیک به خمینی و در بلوای ۱۵ خرداد دستگیر شدند.
−
−
در ایران امروز هر کودکی میداند که گردانندگان انقلاب اسلامی و براندازی حکومت مشروطه شاهنشاهی ایران گروههای رنگ و وارنگ چپ مانند کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور، سازمان تروریستی مجاهدین، سازمان تروریستی چریک فدایی، سازمانهای تروریستی حزب توده و جبهه ملی و سازمانهای تروریستی اسلامی با هزاران آخوند به رهبری خمینی بودند.
−
اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر شاهنشاه ایران پیوسته به ملت ایران از اتحاد نامقدس سرخ و سیاه هشدار دادند که اینان دشمنان ملت ایران و سرزمین کهن ایران هستند. هشدارهای شاهنشاه ایران در مصاحبهها با خبرگزاریهای داخلی و خارجی و سخنرانیهای آریامهر در مغزهای سیاستمداران غربی راه نیافت، زیرا که در آن زمان چپیهای غرب در برابر دین جایگاهی دشمنانه داشتند.
+
در روز ننگین پانزدهم خرداد بلوا و آشوب از چند نقطه تهران آغاز شد. گروهی از خمینی چیان از میدان بارفروشان تهران به سرکردگی قمهکش معروف تهران "طیب حاج رضایی" به راه افتادند. گروهی دیگر از خمینی چیان از جلوی بازار و میدان ارگ با چماق و چاقو به راه افتادند. حرکت بسیار برنامه ریزی شده برای یورش به اداره انتشارات و رادیو و مرکز تسلیحات ارتش و کلانتریها برای دستیابی به سلاح گرم بود. خمینی چیان سر راه، جیپها و کامیونهای پلیس و ماشینهای آتش نشانی و خودروهای مردم را خرد کردند و به آتش کشیدند. در میدان ارگ خمینی چیان به پلیس حمله کردند و شماری از نیروهای انتظامی و تظاهرکنندگان کشته شدند. حملهها به تسلیحات ارتش و کلانتریها و اداره انتشارات و رادیو با وجود پایداری مامورین چندین بار از سرگرفته شد. خمینی چیان به پارک شهر ریختند و از ورودی پارک تا سالن ورزشی پارک شهر را ویران ساختند و به آتش کشیدند و شماری از درختان پارک شهر را نیز سوزاندند. گروهی پس از خرد کردن اتاقک نگهبان وارد کاخ دادگستری شدند، اینان به خوبی به ساختمان دادگستری و جای بایگانی دادگستری آشنایی داشتند، دیوار نازک میان اتاق نگهبان و بایگانی را خراب کردند و روی پروندههای بایگانی نفت ریختند و به آتش کشیدند و متواری شدند. خمینی چیان در دستههای کوچکتری پخش شدند و در ناصر خسرو برابر شمس العماره اتوبوسهای شرکت واحد را آتش زدند و همه کیوسکهای بلیت فروشی را شکستند و کیوسک را از جای درآوردند. گروهی دیگر از چهارراه گلوبندک به سوی بوذرجمهری غربی و خیابان خیام سرازیر شدند و آمبولانس کشیک وزارت بهداری و ورودی و شیشههای وزارت بهداری را شکستند. برابر نیمروز خمینی چیان گِرد وزارت دارایی را گرفتند و پلیس ناچار به پرتاب گاز اشک آور شد. آنگاه خمینی چیان در سه دسته چهارصد تنی به باشگاه ورزشی جعفری یورش بردند و بخشهای موزه باشگاه، ورزش باستانی و لباس کنی را شکستند و آتش زدند. کارمندان بانکهای پیرامون بازار تا ساعت ۱۹ ناچار در بانکها ماندند. خمینی چیان آمبولانس جا به جا کردن مردگان را نیز به آتش کشیدند. هم چنین خمینی چیان سینماهای متروپل، سعدی، حافظ، ایفل، ادئون و مغازههای کنار این سینماها را آتش زدند.
−
مصاحبه اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر با نماینده روزنامه لادپش دو میدی چاپ تولوز فرانسه ۴ خرداد ماه ۱۳۵۰ - ... در آغاز مخالفت چند تن از افراد مذهبی تاریکبین و متجاسر با کمونیستها مطرح بود. اینان به نحو شومی در مسیر واحدی فعالیت و تلاش میکردند، نفع مشترک آنها این بود که کشور را در وضع قرون وسطایی باقی نگاه دارند. کمونیستها در آن وضع زمینه تبلیغاتی حاصلخیزی در اختیار داشتند و افراد مذهبی نان روزمرهشان تأمین میگشت، از نظر من سیاه نمایشگر همه آن چیزهایی است که ارتجاعی است. آنها از هر چیزی برای برپا کردن آشوب و ایجاد خرابکاری استفاده میکنند، مخصوصاً در وهله نخست از اعتراض دانشجویان.
+
از ساعت یک پس نیمروز کم کم تانکها به خیابانها آمدند. گروهی از خمینی چیان در شرق تهران راهی کارخانه برق ژاله شدند. تا رسیدن ماموران کارکنان کارخانه با تشکیل گارد ملی و پایداری بی همانند از ورود خمینی چیان به کارخانه جلوگیری کردند. خمینی چیان در میدان خراسان اتوبوسهای شرکت واحد را به آتش کشیدند و به سوی خیابان ری و میدان شاه متواری شدند. در همین هنگام خمینی چیان جلوی خودروی نیروی هوایی که از خیابان ژاله میگذشت را گرفتند و ستوان یکم نیروی هوایی حبیب اله مستوفیان را چند استوار نیروی هوایی سوار بر خودرو را بیرون کشیدند و به بسیار دلخراش ستوان یکم مستوفیان را قتل رساندند و دیگر درجه داران را به سختی زخمی کردند. به سبب نبودن اتوبوس و کمبود تاکسی مردم پیاده به سوی خانه هایشان میرفتند. در سراسر تهران خمینی چیان بیشتر مشروب فروشیها را ویران کردند و سینماها و دانسینگها ویران ساختند و یا به آتش کشیدند. از روش کار خمینی چیان روشن بود که ستاد مرکزی آنان در سرچشمه قرار داشت و بدین روی یورشها بیشتر در خیابانهای ری، سیروس، بهارستان، امیرکبیر، ناصرخسرو، بازار، باب همایون انجام میشد. هم چنین پیوسته برای خمینی چیان از خیابانهای شوش، دروازه غار، گودها، سید ملک خاتون افراد کمکی میرسید. از ساعت ۳ پس از نیمروز خمینی چیان به گروههای کوچکتری درآمدند و خود را به غرب و جنوب غربی تهران رساندند و ساعتهای دراز در خیابان شاهرضا و سی متری به زد و خورد پرداختند.
−
سو میسیون - آینده فرانسه؟ - میشل هوله بک Michel Houellebecq نویسنده فرانسوی در سال ۲۰۱۵ رمانی نوشت با عنوان «سو میسیون» که برگردان آن «اسلام» است. اسلام یعنی تسلیم شدن و هیچ ربطی به صلح ندارد. هم چنین « سلام» که ایرانیان به یکدیگر میگویند از زمان یورش تازیان به ایران است که ایرانی باید به عرب سلام میگفت یعنی که تسلیم شده است. در این رمان، میشل هوله مینویسد که چگونه حزب سوسیالیست فرانسه و حزب محافظه کار با یکدیگر ساخت و پاخت میکنند تا یک پرزیدنت مسلمان را در فرانسه روی کار آورند. این پرزیدنت مسلمان قانون اساسی فرانسه را دگرگون میسازد و حکومت فرانسه فرمی از ولایت فقیه میشود که در آن شریعت وجود دارد و تنها مردان هستند که تصمیم میگیرند، زنان حقوق اجتماعی و سیاسی خود را از دست میدهند و چند همسری دوباره برقرار میشود.
+
برنامه اصلاحاتی که ملت ایران سالها چشم به راه آن بود، در روز ششم بهمن ماه ۱۳۴۱ به آرای ملت ایران گذاشته شد و با اکثریت آرای ملت ایران در سراسر کشور به منشور شش مادهای [[انقلاب شاه و مردم]] آری گفتهشد. با این اصلاحات زمینداران بزرگ و همچنین روحانیون آغاز به دشمنی کردند. با اجرای [[اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی]] میبایستی که فئودالیسم در ایران برچیده شود و زمین از مالکین بزرگ خریداری و میان کشاورزانی که روی آن کار میکردند تقسیم شود. مالکین بزرگ و ملایان به سرکردگی حجتالاسلام خمینی تبانی کرده و تظاهراتی علیه تقسیم اراضی به راه انداختند. اصل نخست اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی و دگرگون ساختن موقعیت سیاسی و اجتماعی زنان، با اصل پنجم منشور انقلاب شاه و مردم [[اصلاح قانون انتخابات ایران به منظور دادن حق رای به زنان و حقوق برابر سیاسی با مردان]] یعنی دادن آزادی به زنان و حق برابر سیاسی و اجتماعی با مردان در انتخاب کردن و انتخاب شدن در انجمنهای استان و شهرستان، دو مجلس شورای ملی و مجلس سنا و انتخابات در هر سطح انتخاباتی دیگر در کشور، افزون بر این، برای گسترش بیشتر دموکراسی در انتخابات آزاد محدودیت دینی برداشته شد تا هر ایرانی با هر باوری بتواند انتخاب کند و انتخاب شود که این با دگرگون ساختن سوگند نمایندگان از به "قرآن مجید" به "کتاب آسمانی" به اجرا درآید. همچنین دگرگون ساختن گاهنامه هجری خورشیدی به گاهنامه شاهنشاهی از فروردین ماه سال ۱۳۴۲ اصولی بودند که ملایان و فئودالها با آن به مخالفت برخاستند.
−
−
در کشور فرانسه یک اسلامیست سر آموزگار ساموپل پتی Samuel Patty را از تنش جدا کرد و شگفت آور اینکه چپیهای کشورهای غربی خاموش ماندند. پنج روز پس از قتلی که با انگیزه اسلامی انجام شد، جمهوری فرانسه آیین یادبودی برای سامویل پتی برگزار کرد. از آنجا که در غرب شمار یورشها و قتلها با انگیزه اسلام در سالهای گذشته بسیار فزونی یافته است، پس از سر بریدن سامویل پتی، فرانسه در ناآرامی و آشوب فرورفت. توضیح دولت که این قتلها از سوی افرادی مستقل که مغزشان بیمار بوده است دیگر از سوی مردم پذیرفته نشد. شعار ملایان که اسلام دین صلح است نیز دیگر از سوی مردم پذیرفته نشد و اسلام دین انزجار و دشمنی نام گرفت. جایگاه چپیهای کشورهای غربی از دیدگاه سیاسی را هنگام تظاهراتی که در پاریس علیه «اسلامو فوبیا» Islamophobia یا «اسلام هراسی» به راه انداختند، آشکار شد و سرانجام همگان دریافتند که چپیها سوی اسلام سیاسی را برگزیدهاند.
−
−
در کشور آلمان نیز مانند همین گفتگو وجود دارد. دولت آلمان قتل سامویل پتی را محکوم کرد ولی دریغا که از سوی چپها کلمهای علیه این قتل دهشتناک بر نیامد. از مدت زمانی، بسیاری از مسلمانانی که در آلمان زندگی میکنند به حزبهای چپ پیوستند زیرا آگاه بودند که حزب چپ علیه دین است و این به انتقاد کارل مارکس از دین بازمیگردد که دین را تریاک ملتها خواند و اینکه دین وعده خوشبختی در دنیای دیگر را میدهد کسی که دنباله روی دین است، در حقیقت توانایی این را ندارد ریشههای اصلی مسایل دنیا را بشناسد.
−
−
ولی سال هاست که مسلمانان در آلمان دریافتهاند که چپها پشتیبان و مدافع روسری بر سر کردن زنان، ساختن مسجدها و پشتیبان کلاسهای درس اسلامی در مدرسههای آلمان هستند و اگر کسی از اسلام انتقاد بکند، چپها وی را به عنوان «راسیست یا نژادپرست» به باد دشنام میگیرند. جالب اینجاست که چپها واژه راسیسم را چنان به کار میگیرند که به « نژاد » اشارهای ندارد، بلکه تنها اشاره به دین دارد. یعنی چپیها مسلمانان را یک گروه قلمداد میکنند، بی توجه به اینکه از کدام نژاد و ریشه و فرهنگی هستند و کوشش میکنند « مسلمان » را چون یک نژاد نوین به دنیا معرفی کنند و همه مسلمانان را در یک دیگ بزرگ میافکنند. مسلمانان از سوی چپیهای غرب به عنوان گروهی معرفی میشوند که در کشورهای غربی از سوی دولتها زیر فشار قراردارند. چپیهایی که به اصطلاح برای رهایی ستمدیدگان میجنگند مسلمانان را گروهی یافتند که باید برای به دست آوردن حقوق آنها مبارزه کرد. بدین روی چپیها در کشورهای غربی پیکار علیه اسلام هراسی یا اسلاموفوبیا را بر روی پرچم خود نوشتند.
−
−
پیوند چپیها و اسلامیون علیه کاپیتالیسم غرب - پیوند میان چپیهای کشورهای غربی و اسلام بسیار ژرفتر از آن است که ما میپنداریم. گروهایی از این چپیها دریافتهاند که از اسلام میتوانند برای انتقاد از کاپیتالیسم بهره بگیرند. برای نمونه در کشور ترکیه «گروه ضد سرمایه داری یا آنتی کاپیتالیسم» بنیاد شده است که بسیاری از هموندان آن چپیها هستند. رهبر آنان احسان الیاچیک است که در سال ۱۹۹۵ کتابی با فرنام «اسلام انقلابی» به چاپ رساند. وی در این کتاب میگوید: "فرق زیادی میان سوسیالیسم و اسلام وجود ندارد." مسلمان ضد سرمایه داری برای آزادی همه ستمدیدگان مبارزه میکند ولی در این راه به ایده آلهای روشنگری نمیپردازد که ۱- حقوق بشر ۲- جدایی سه قوه قانونگزاری، مجریه و دادگستری و ۳- قدرت در دست مردم است، میباشند. اینان آزادی ، برابری و برادری را به کناری مینهند و قرآن و جامعه اسلامی را پایه و قاعده سیاست خود میدانند. ایده آلهای آنها در کنار مارکس و لنین و انگلس، محمد پیامبر اسلام است که رهبر آنها در این راه میباشد.
−
−
این پیوند میان سوسیالیسم و اسلام را نورالدین کیانوری رهبر حزب توده در مقالهای پس از انقلاب اسلامی در روزنامه مردم به چاپ رساند. برای کشورهای غربی پیوند میان اسلام و سوسیالیسم پدیده نوینی است. برای ایرانیان از سالهای دهه سی این واژگان شناخته شده است و همواره شاهنشاه ایران از اتحاد نامقدس کمونیستها و اسلامیون به ملت ایران هشدار میدادند، و آن را اتحاد نامقدس سرخ و سیاه مینامیدند. شاهنشاه در این باره برای نمونه به کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور اشاره مینمودند که علیه شاهنشاه ایران و حکومت مشروطه با روح الله خمینی همدست شدند. برای کنفدراسیون و خمینی شاه سمبل اجتماع ایران بود که گرایش به غرب داشت و این سمبل و این اجتماع بایستی از میان برداشته شوند تا جامعه اسلامی بر پا گردد. در این میان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و روح الله خمینی خود را به عنوان جنبش آزادی بخش به مردم ایران فروختند و ادعا کردند که آنها ایرانیان را از چنگال استثمار سرمایه داری و آزادیهای اجتماعی غرب که به آن فحشا میگفتند، آزاد خواهند ساخت. خمینی مدعی بود که شاه ایران همه درآمدهای ایران را برای خودش برمیدارد و به مردم ایران چیزی نمیدهد در صورتی که اگر وی بیاید، روزانه هفتصد تومان سهم پول نفت به در خانه هر ایرانی آورده میشود، اتوبوس مجانی میشود، خانه مجانی شود، آب و برق مجانی میشود و حکومتش حکومت مستضعفین خواهد بود.
−
−
کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در آلمان - آورندگان خمینی و جمهوری اسلامی - مهدی خانبابا تهرانی یکی از بنیادگزاران کنفدراسیون دانشجویان ایرانی پس از انقلاب اسلامی نوشت که هموندان کنفدراسیون اصلا آگاهی از جامعه ایران و ارتباطی با جامعه ایران نداشتند و به رفرمهای بنیادینی که شاهنشاه ایران انجام داده بود، توجه نمیکردند و هیچگاه درباره آنها گفتگوی سیاسی ننمودند، زیرا بیم آن داشتند که اگر به رفرمهای شاهنشاه بپردازند، این رفرمها مثبت و پایهای برای مردم ایران باشند و شاهنشاهی که آنها از وی منزجر بودند، تصویری مثبت و محبوب بر جای بگزارد. با اندیشههای ویرانگر برای کشور ایران، کنفدراسیون دانشجویان در کشورهای غربی کشاورزان ایران را چنین معرفی میکردند، مردمانی بیچاره که با چند خرما در شبانه روز شکم خود را سیر میکنند، در جایی که شاه ایران پول کشور را برای جشنها خرج میکند. این تصویر کشاورزان بدبخت و گرسنه ایران را اولریکه ماینهوف هموند گروه تروریستی بادرماینهوف برای پروپاگاندای سیاسی استفاده کرد و نوشت که کشاورزان مهدی آباد خوراکشان کاه در آب خیسانده شده و یا ریشه گیاهان یا هسته خرما و یا ملخ میباشد. این تصویر با پروپاگاندای شبانه روزی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در مغزهای مردم کشورهای غربی حک شد که کشاورزان ایران قطعهای نان ندارند و باید کاه و علف خشک را بخیسانند و با آن سیر شوند و زندگی کنند. تصویر دیگری که کنفدراسیون در غرب علیه شاه ایران به مردم غرب فروختند، از سپاه دانش بود. اولریکه ماینهوف تروریست در سال ۱۹۶۷ میلادی نوشت: هشتاد و پنج درسد مردم ایران در شهرها و نود و شش درسد روستانشینان بیسواد هستند. ایران از امریکا دو میلیارد دلار کمک مالی برای عمران دریافت کرده است، ولی مدرسهها و بیمارستانهایی که باید از این پول ساخته میشدند در هیچ کجا وجود ندارد. اولریکه ماینهوف ادامه میدهد که هشتاد و پنج درسد زمینهای کشاورزی ایران به مالکین تعلق دارد و پس از انقلاب شاه و مردم هفتاد و پنج درسد در دست مالکان بزرگ است، یعنی شاه دروغ میگوید و تنها ده درسد از زمینهای کشاورزی تقسیم شده است. شاه بیش از شش میلیون دلار برای پروپاگاند درباره رفرمهایش در دنیا پول خرج میکند، بی آنکه کاری برای ایران و مردم ایران انجام داده باشد. از آنجا که اولریکه ماینهوف هرگز در ایران نبود، این به اصطلاح اطلاعات دقیق را از یکی از هموندان کنفدراسیون دانشجویی در آلمان، یعنی بهمن نیرومند به دست آورده است. بهمن نیرومند در سال ۱۹۶۷ کتابی در آلمان غربی و به زبان آلمانی به چاپ رساند، فرنام این کتاب «ایران مدل یک کشور در حال توسعه یا دیکتاتوری غرب آزاد » میباشد. کتابی که در آن بهمن نیرومند از آغاز تا پایان نوشته است، شاه ایران قاتل است، ایرانیان بیسواد بدبخت و گرسنه هستند، خوراک ایرانیان کاه و علف و ملخ و هسته خرما است، کمکهای کشورهای غربی به ایران تنها برای خوشگذرانی شاه خرج میشود، پول نفت برای خرید اسلحه ویژه شده است و اگر کسی انتقادی بکند بی درنگ دستگیر و بدون دادگاه به زندان افکنده میشود. این کتاب، کتاب مقدس دانشجویان آلمانی شد و تا به امروز این کتاب تصویر ایران و شاه ایران را در غرب تعیین میکند.
−
−
بهمن نیرومند هنوز در آلمان زندگی میکند و شهروند آلمان است، وی هموند حزب سبزها در آلمان میباشد و ماهانه گزارشی درباره ایران برای حزب سبزها مینویسد به نام «ایران رپرت» که تعیین کننده چهره جمهوری اسلامی در مغزهای نمایندگان حزب سبزها در پارلمان آلمان است. در اینجا آشکار میشود که چرا پارلمان آلمان پیوسته به دنبال دیالوگ با جمهوری اسلامی است. کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در غرب کماکان مانند گذشته به ویران ساختن ایران ادامه میدهد و کوشش میکند به هر قیمتی که شده جمهوری اسلامی را بر سر قدرت نگاه دارد و جلوی تغییر رژیم در ایران را بگیرد. یعنی هموندان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی مانند بهمن نیرومند کوشش میکنند که هموندان حزبهای چپ در اروپا و آمریکا تحت تاثیر قراردهند تا این حزبها جمهوری اسلامی را پشتیبانی کنند تا این فرقه تبهکار در جایگاه قدرت در ایران بماند. برای نمونه، اینان از اصول گرایان و اصلاح طلبان در ایران میگویند، و اینکه باید اصلاح طلبان را پشتیبانی کرد تا این گروه بر سر قدرت آیند و رژیم را انسانی کنند. در حقیقت اصول گرا و اصلاح طلب هر دو دار و دسته آخوند هستند و رژیم با روی کار آمدن اصلاح طلب یا اصول گرایان تغییری نمیکند. برای جمهوری اسلامی اصول گرا - اصلاح طلب فقط یک بازی است تا از هدفهای اهریمنی این رژیم منحرف سازند.
−
−
هموندان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و فرزندان آنها که به حزبهای چپ در غرب راه یافتهاند هم چنان به پروپاگاندهای خود علیه شاهنشاه ایران ادامه میدهند که شاه دیکتاتور خونریزی بود و شورشی که در ایران رخ داد از سوی مردم ایران برآمده است و حکومت کشور ایران باید فرمی از جمهوری داشته باشد. بدین سان دشمنان ایران یا همان هموندان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و فرزندانشان میخواهند که فرم حکومت مشروطه شاهنشاهی ایران به هیچ روی به عنوان آلترناتیوی در برابر جمهوری اسلامی در گفتگوها راه یابد. با دروغی که از سوی چپیها که سالیان درازپروپاگاند کردند که جمهوری یعنی دموکراسی میخواهند از اینکه مشروطه شاهنشاهی ایران فرم حکومت با دموکراسی است به میان آید را جلوگیری کنند. والاحضرت رضا پهلوی به سوی همه گروهها دست خود را دراز کرد و از همه آنها خواست که گرد هم آییم یگانه شویم و همگی هم سدا و با هم علیه جمهوری اسلامی برپا خیزیم. چگونه پیشنهاد والاحضرت رضا پهلوی میتواند به حقیقت بپیوندد زمانی که چپیها جمهوری خلقی را جایگزین جمهوری اسلامی میخواهند بنمایند که یعنی دیکتاتوری رهبر برداشته میشود و به جای آن دیکتاتوری پرولتاریا در کشورهای کمونیستی.
−
−
جمهوری اسلامی شبکههای بین المللی نظامی میسازد - به جای اینکه نقشههای شوم چپیها را بپذیریم، ما ملت ایران میبایستی که دوباره به راه مشروطه بازگردیم و قانون اساسی مشروطه را به اعتبار خویش بازگردانیم. بدانیم در قانون اساسی مشروطه قدرت در دست مردم است و از سوی خدا و پرولتاریا نمیآید، سه قوه قانونگزاری مجریه و دادگستری از یکدیگر جدا و مستقل هستند و هر سه در دست رهبر یا رییس حزب کمونیست نیستند و هم چنین قانون اساسی مشروطه قانونی اساسی است که در آن منشور حقوق بشر آورده شده است و مردم در جلوی قانون برابر هستند. ما باید قانون اساسی مشروطه را چنان ویرایش کنیم که همه مادهها و جملههایی که با زور توپ و تفنگ قاجار و روسیه بدان افزوده شد، از قانون اساسی مشروطه یعنی سرنوشت ملت و کشور ایران بزداییم و آن را به ویرایشی بازگردانیم که نیاکان ما میخواستند.
−
با رسانههای همگانی بی شماری که جمهوری اسلامی در غرب راه اندازی کرده است، پروپاگاندای خود را در میان ایرانیان خارج از کشور میپراکند که بیشترشان در تبعید زندگی میکنند و بدین سان میتوانند در انتخابات کشورهای غربی را چه برای برگزیدن پرزیدنت و چه برای گزینش نمایندگان پارلمان رخنه کنند و انتخابات را دستکاری نمایند.
−
−
جمهوری اسلامی همدستی میان چپیها و اسلامیستها را به عنوان استراتژی سیاست خارجی به کار گرفته است و شبکه چپی و اسلامیستها را گسترش میدهد.
−
−
در غرب سداهایی را که درباره این اتحاد نامقدس سرخ و سیاه هشدار داده بودند، خاموش ساختند. ولی به تازگی در ماههای پایانی سال ۲۰۲۰ میلادی برخی از سیاستمداران از خواب گران چهل ساله اشان بیدار شدهاند ولی در این میان برخی از سیاستمداران غربی دریافتهاند که پشت این قتلها و سر بریدنها، سیستمی نهفته است.
−
−
اکنون، اینکه اسلام مخالفان خود را از میان بردارد و آنها را جانگداز بکشد، برای مسلمانانی که در غرب زندگی میکنند بسیار عادی شده است و آن را حق خود میدانند. پس از آنکه این روش اندیشه اسلامی پای گرفت و پایههای خود را استوار کرد، اسلامیون در کشورهای غربی چارچوبی بنا کردند که ترورهای بزرگتری را انجام دهند.
−
−
بر ما ایرانیان است که سیاستمداران غرب را آگاه سازیم که از سرنوشت تلخ و تاریک ایران و ایرانیان بیاموزند و خطر بزرگی را که از همدستی نیروهای اهریمنی سرخ و سیاه بر میآید، جدی بگیرند و با شعارهای پوچ تولرانس و همزیستی مسالمت آمیز کشور خود و در نتیجه جهان را در گردابی هراس آور نیافکنند.
+
'''[[روز ننگین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲|پیشینه و رویدادهای روز ننگین ۱۵ خرداد ۴۲ را بخوانیم و ارتجاع سرخ و سیاه را از کشور اهورایی ایران ریشهکن کنیم]]'''
مردم به پشتیبانی از نیروهای دولتی میپردازند و از شهربانی درخواست اسلحه کردند ۱۵ خرداد ۱۳۴۲
روز ننگین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ - در روز پانزدهم خرداد ماه ۱۳۴۲ خمینی بلوا و آشوبی در تهران و چند شهر دیگر برپا کرد تا شاید حکومت مشروطه پارلمانی ایران را براندازد. با دیدگاه امروز این بلوا در روز ننگین ۱۵ خرداد ماه همان ترکیبی را داشت که در آشوب سال ۲۵۳۷ شاهنشاهی دیدیم. آرنگها « مرگ بر این دیکتاتور خون آشام » و « یا مرگ یا خمینی » بود. خمینی چیان بارها کوشش کردند که اسلحه خانه ارتش را بگیرند، سینماها را به آتش کشیدند و بانکها و مغازهها را تاراج کردند. خمینی چیان زنان بدون حجاب را کتک زدند، به کلانتریها و ماموران پلیس یورش بردند و کتابخانهها، مدرسههای دخترانه، روزنامهها را به آتش کشیدند. خمینی چیان برنامه ریزی شده با پیتهای نفت به آرشیو دادگستری که پروندههای این مجرمین در آنجا قرارداشت یورش بردند و بایگانی را به آتش کشیدند. در روز پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ این بلوا نافرجام ماند زیرا که مردم ایران، ارتش، دولت و پلیس دست در دست یکدیگر خمینی چیان را تار و مار کردند. بلوای پانزدهم خرداد شکست خورد زیرا که کنفدراسیون دانشجویان و سازمان آزادی بخش فلسطین وجود نداشت. پس از این روز ننگین، خمینی چیان از اشتباههای خویش آموختند و برنامه دیگری ریختند. نخست توانستند که خمینی را از چوبه دار برهانند، از خمینی آیت اله ساختند و وی را سرانجام در نجف جایی که خمینی ایدئولوژی ولایت فقیه و حکومت اسلامی را پروراند ماندگار کردند. آنگاه با بنیاد کردن کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور، پروپاگاند علیه شاهنشاه ایران را آغاز کردند و با این پروپاگاندهای پیوسته توانستند کشورهای غربی را علیه شاهنشاه ایران برانگیزانند. خمینی چیان با عرفات و دیگر سازمانهای تروریستی همکاری کردند و تروریستهایی زبردست در ساختن بمب، مبارزههای مسلحانه و جنگهای چریکی برای براندازی حکومت ایران آموزش دادند و روانه ایران کردند. با اینکه خمینی از سوی دادگاه به مرگ محکوم شد، با همدستی ژنرال حسن پاکروان رییس سازمان اطلاعات و امنیت کشور خمینی آزاد شد تا برنامههای اهریمنی خود را علیه کشور ایران و شاهنشاه ایران ادامه دهد. همه کسانی که امروز در کشور ایران پستهای کلیدی را در دست دارند همان کسانی بودند که نزدیک به خمینی و در بلوای ۱۵ خرداد دستگیر شدند.
در روز ننگین پانزدهم خرداد بلوا و آشوب از چند نقطه تهران آغاز شد. گروهی از خمینی چیان از میدان بارفروشان تهران به سرکردگی قمهکش معروف تهران "طیب حاج رضایی" به راه افتادند. گروهی دیگر از خمینی چیان از جلوی بازار و میدان ارگ با چماق و چاقو به راه افتادند. حرکت بسیار برنامه ریزی شده برای یورش به اداره انتشارات و رادیو و مرکز تسلیحات ارتش و کلانتریها برای دستیابی به سلاح گرم بود. خمینی چیان سر راه، جیپها و کامیونهای پلیس و ماشینهای آتش نشانی و خودروهای مردم را خرد کردند و به آتش کشیدند. در میدان ارگ خمینی چیان به پلیس حمله کردند و شماری از نیروهای انتظامی و تظاهرکنندگان کشته شدند. حملهها به تسلیحات ارتش و کلانتریها و اداره انتشارات و رادیو با وجود پایداری مامورین چندین بار از سرگرفته شد. خمینی چیان به پارک شهر ریختند و از ورودی پارک تا سالن ورزشی پارک شهر را ویران ساختند و به آتش کشیدند و شماری از درختان پارک شهر را نیز سوزاندند. گروهی پس از خرد کردن اتاقک نگهبان وارد کاخ دادگستری شدند، اینان به خوبی به ساختمان دادگستری و جای بایگانی دادگستری آشنایی داشتند، دیوار نازک میان اتاق نگهبان و بایگانی را خراب کردند و روی پروندههای بایگانی نفت ریختند و به آتش کشیدند و متواری شدند. خمینی چیان در دستههای کوچکتری پخش شدند و در ناصر خسرو برابر شمس العماره اتوبوسهای شرکت واحد را آتش زدند و همه کیوسکهای بلیت فروشی را شکستند و کیوسک را از جای درآوردند. گروهی دیگر از چهارراه گلوبندک به سوی بوذرجمهری غربی و خیابان خیام سرازیر شدند و آمبولانس کشیک وزارت بهداری و ورودی و شیشههای وزارت بهداری را شکستند. برابر نیمروز خمینی چیان گِرد وزارت دارایی را گرفتند و پلیس ناچار به پرتاب گاز اشک آور شد. آنگاه خمینی چیان در سه دسته چهارصد تنی به باشگاه ورزشی جعفری یورش بردند و بخشهای موزه باشگاه، ورزش باستانی و لباس کنی را شکستند و آتش زدند. کارمندان بانکهای پیرامون بازار تا ساعت ۱۹ ناچار در بانکها ماندند. خمینی چیان آمبولانس جا به جا کردن مردگان را نیز به آتش کشیدند. هم چنین خمینی چیان سینماهای متروپل، سعدی، حافظ، ایفل، ادئون و مغازههای کنار این سینماها را آتش زدند.
از ساعت یک پس نیمروز کم کم تانکها به خیابانها آمدند. گروهی از خمینی چیان در شرق تهران راهی کارخانه برق ژاله شدند. تا رسیدن ماموران کارکنان کارخانه با تشکیل گارد ملی و پایداری بی همانند از ورود خمینی چیان به کارخانه جلوگیری کردند. خمینی چیان در میدان خراسان اتوبوسهای شرکت واحد را به آتش کشیدند و به سوی خیابان ری و میدان شاه متواری شدند. در همین هنگام خمینی چیان جلوی خودروی نیروی هوایی که از خیابان ژاله میگذشت را گرفتند و ستوان یکم نیروی هوایی حبیب اله مستوفیان را چند استوار نیروی هوایی سوار بر خودرو را بیرون کشیدند و به بسیار دلخراش ستوان یکم مستوفیان را قتل رساندند و دیگر درجه داران را به سختی زخمی کردند. به سبب نبودن اتوبوس و کمبود تاکسی مردم پیاده به سوی خانه هایشان میرفتند. در سراسر تهران خمینی چیان بیشتر مشروب فروشیها را ویران کردند و سینماها و دانسینگها ویران ساختند و یا به آتش کشیدند. از روش کار خمینی چیان روشن بود که ستاد مرکزی آنان در سرچشمه قرار داشت و بدین روی یورشها بیشتر در خیابانهای ری، سیروس، بهارستان، امیرکبیر، ناصرخسرو، بازار، باب همایون انجام میشد. هم چنین پیوسته برای خمینی چیان از خیابانهای شوش، دروازه غار، گودها، سید ملک خاتون افراد کمکی میرسید. از ساعت ۳ پس از نیمروز خمینی چیان به گروههای کوچکتری درآمدند و خود را به غرب و جنوب غربی تهران رساندند و ساعتهای دراز در خیابان شاهرضا و سی متری به زد و خورد پرداختند.
برنامه اصلاحاتی که ملت ایران سالها چشم به راه آن بود، در روز ششم بهمن ماه ۱۳۴۱ به آرای ملت ایران گذاشته شد و با اکثریت آرای ملت ایران در سراسر کشور به منشور شش مادهای انقلاب شاه و مردم آری گفتهشد. با این اصلاحات زمینداران بزرگ و همچنین روحانیون آغاز به دشمنی کردند. با اجرای اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی میبایستی که فئودالیسم در ایران برچیده شود و زمین از مالکین بزرگ خریداری و میان کشاورزانی که روی آن کار میکردند تقسیم شود. مالکین بزرگ و ملایان به سرکردگی حجتالاسلام خمینی تبانی کرده و تظاهراتی علیه تقسیم اراضی به راه انداختند. اصل نخست اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی و دگرگون ساختن موقعیت سیاسی و اجتماعی زنان، با اصل پنجم منشور انقلاب شاه و مردم اصلاح قانون انتخابات ایران به منظور دادن حق رای به زنان و حقوق برابر سیاسی با مردان یعنی دادن آزادی به زنان و حق برابر سیاسی و اجتماعی با مردان در انتخاب کردن و انتخاب شدن در انجمنهای استان و شهرستان، دو مجلس شورای ملی و مجلس سنا و انتخابات در هر سطح انتخاباتی دیگر در کشور، افزون بر این، برای گسترش بیشتر دموکراسی در انتخابات آزاد محدودیت دینی برداشته شد تا هر ایرانی با هر باوری بتواند انتخاب کند و انتخاب شود که این با دگرگون ساختن سوگند نمایندگان از به "قرآن مجید" به "کتاب آسمانی" به اجرا درآید. همچنین دگرگون ساختن گاهنامه هجری خورشیدی به گاهنامه شاهنشاهی از فروردین ماه سال ۱۳۴۲ اصولی بودند که ملایان و فئودالها با آن به مخالفت برخاستند.