تفاوت میان نسخه‌های «الگو:نوشتار برگزیده»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۴۲۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
 
<!-- در اینجا نوشتاری برگزیده از میان درونمایه وبگاه مشروطه می‌آید. -->
 
<!-- در اینجا نوشتاری برگزیده از میان درونمایه وبگاه مشروطه می‌آید. -->
 
<onlyinclude>
 
<onlyinclude>
[[پرونده:Larry McDonald.jpg|thumb|left|280px|لاری مک دونالد نماینده کنگره آمریکا که از توطئه جیمی کارتر علیه شاهنشاه آریامهر در سخنرانی رسای خود در کنگره پرده برداشت]]
+
*
'''[[نماینده کنگره آمریکا لاری مک دونالد از توطئه جیمی کارتر علیه شاهنشاه آریامهر هنگام سفر رسمی اعلیحضرتین پرده بر می‌دارد نوامبر ۱۹۷۷]]'''
 
  
 +
[[پرونده:ShahanshahUSPresidentJohnson1347J.jpg|thumb|left|220px|]]
 +
[[پرونده:Stamps10thAnniversaryUWL.jpg|thumb|left|220px|تمبر دهمین سالگرد لژیون خدمتگزاران بشر]]
 +
[[پرونده:ShahanshahUSPresidentJohnson1347.jpg|thumb|left|220px|]]
 +
[[پرونده:MohammadRezaShahPahlaviArymehrSpeechHarvard1968.pdf|thumb|left|200px|شاهنشاه در دانشگاه هاروارد در سخنرانی خود پیشنهاد بنیاد "لژیون خدمتگزاران بشر" را می دهند]]
 +
[[پرونده:ShahanshahSpeechHarvardUni1347.jpg|thumb|left|200px|]]
 +
[[پرونده:ShahanshahSpeechHarvardUni1347h.jpg|thumb|left|200px|]]
 +
[[پرونده:ShahanshahSpeechHarvardUni1347b.jpg|thumb|left|200px|]]
  
در نوشتار برگزیده پیشین سفر رسمی اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر و علیاحضرت شهبانو فرح پهلوی به آمریکا ۲۴ تا ۲۶ آبان ماه ۲۵۳۶ شاهنشاهی را آوردیم، این بار بخش دوم این نوشتار را از دیدگاه نماینده کنگره لاری مک دونالد می‌خوانیم. لاری مک دونالد نماینده کنگره آمریکا از سال ۱۹۷۵ تا سال ۱۹۸۳ از ایالت جورجیا  بود. لاری مک دونالد پسر عمه ژنرال جرج پتن و یک ضد کمونیست تا بن دندان‌هایش بود. در روز نخست سپتامبر ۱۹۸۳ مک دونالد از آمریکا به سوی کره جنوبی با هواپیمای مسافربری خط هوایی کره  با ۲۶۹ مسافر و خدمه پرواز می‌کرد.  هواپیمای لاری مک دونالد از سوی یک هواپیمای نظامی شوروی سرنگون شد و همه مسافران کشته شدند.  
+
[[پرونده:ShahanshahUSSenateUNV1347a.jpg|thumb|left|200px|]]
 +
[[پرونده:ShahanshahUSSenateUNV1347b.jpg|thumb|left|200px|]]
 +
[[پرونده:ShahanshahAryamehrUNV1349d.jpg|thumb|left|200px]]
 +
[[پرونده:ShahanshahAryamehrUNV1349f.jpg|thumb|left|200px]]
  
لاری مک دونالد در روز ۱۸ نوامبر ۱۹۷۷ پس از اینکه اعلیحضرتین آمریکا را ترک کردند، در کنگره آمریکا سخنرانی رسایی کرد. در این سخنرانی لاری مک دونالد به جزییات درباره گروه‌های مختلف که تظاهرات علیه شاهنشاه ایران را در واشنگتن سازمان داده بودند، توضیح می‌دهد. همه این گروه‌ها یا اسلامیست بودند و یا کمونیست و یا ترکیبی از این دو یعنی مارکسیست اسلامی. همه این گروه‌ها در ترورها در ایران دست داشتند. شگفت آور است که لاری مک دونالد به جزییات  نام، آدرس، پایگاه و سردسته‌های این گروه‌های تروریستی را برای کنگره خواند. این بدان معنا است که سازمان‌های گوناگون اطلاعاتی آمریکا، هم چنین پرزیدنت آمریکا، جیمی کارتر دقیقا می‌دانستند که چه کسانی در برابر کاخ سفید تظاهرات به راه انداخته‌اند. اینکه به این تظاهرات پروانه داده شد و تظاهرکنندگان دستگیر نشدند، مدرکی است که نشان می‌دهد جیمی کارتر سکویی برای این تروریست‌ها آماده ساخت درست هنگامی که آیین رسمی پیشباز از همه رسانه‌ها و تلویزیون‌های جهان پخش می‌شد. با این کار، جیمی کارتر این گروه‌های تروریستی را فعالانه پشتیبانی کرد و به رسانه‌های دنیا گفت این تروریست‌ها برای آزادی می‌جنگند و باید آنها را پشتیبانی نمود. تصمیم‌ها علیه شاهنشاه ایران در این زمان گرفته شده بود و تصمیم اینکه ایالات متحده امریکا با تروریست‌ها همکاری کند، فراتر از توطئه جهانی علیه شاهنشاه آریامهر پیش رفت، زمانی که امریکایی‌ها در افغانستان طالبان را بنیاد نهاد.
+
[[لژیون خدمتگزاران بشر|روز لژیون خدمتگزاران بشر ۲۳ خرداد ماه]]
+
 
تصمیم علیه شاهنشاه ایران در گوادالوپ گرفته نشد، بلکه این تصمیم پیش از سفر رسمی شاهنشاه ایران به آمریکا گرفته شده بود. از این زمان، خمینی می‌دانست که کارتر به وی کارت بلانش داده است، بدین روی، تروریست‌های ایران زیر چتر کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور بمبگذاری‌ها، آتش زدن‌های بازار و کارخانه‌ها ، بانک ربایی و تظاهرات را بیشتر کردند به ویژه پس از آنکه پسر خمینی مُرد، شهیدی پیدا کردند و هر چهل روز ایران را به آتش کشیدند و کشتار هفدهم شهریور و آتش زدن سینما رکس آبادان را به راه انداختند.
+
تصمیم قانونی دایر به نام‌گذاری روز ۲۳ خرداد به نام روز لژیون خدمتگزاران بشر - مصوب ۸ بهمن ۱۳۴۹ مجلس شورای ملی و ۲۸ بهمن ۱۳۴۹ مجلس سنا – این قانون در تاریخ ۱۰ اسفند ۱۳۴۹ به توشیح محمدرضا شاه پهلوی رسید.  
 +
روز ۲۳ خرداد که مصادف با ایراد بیانات حکیمانه اعلیحضرت همایون محمدرضا پهلوی شاهنشاه آریامهر مبنی بر تشکیل لژیون خدمتگزاران بشر در دانشگاه هاروارد است روز لژیون خدمتگزاران بشر (‌داوطلبان ملل متحد برای عمران و توسعهUnited Nation Volunteers ) نامیده می‌شود.  
 +
 
 +
سخنان اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در دانشگاه هاروارد در بنیانگذاری سازمان خدمتگزاران حقوق بشر سازمان ملل متحد ۲۳ خرداد ماه ۱۳۴۷
 +
 
 +
آقای رییس دانشگاه، خانم‌ها و آقایان
 +
 
 +
از دریافت دکترای افتخاری دانشگاه شما کمال خوشوقتی و افتخار را دارم. باید بگویم که این مقام عالی علمی که از طرف کهنسالترین دانشگاه امریکا به من اهدا می‌شود برایم ارزشی استثنایی دارد، زیرا اکنون بیش از ۳۳۰ سال است این دانشگاه شخصیت‌های ممتاز در زمینه‌های مختلف کوشش‌های انسانی پرورش داده است.
 +
 
 +
باتوجه بدین واقعیت، من امروز پیشنهاد می‌کنم که سپاهی به نام "لژیون خدمتگزاران بشر" بوجود آید که در آن افرادی از هر کشور، هر طبقه، هر نژاد، هر مذهب، هر جنس، هر سن، در هر وضع اجتماعی و اقتصادی، فقط با این وجه اشتراک که قسمتی از عمر خود را وقف خدمتگزاری به نوع انسان کنند شرکت داشته باشند، و چون خواه ناخواه وجود مرکزی برای اداره کلی چنین نیرویی لازم است از این لحاظ فقط به سازمان ملل متحد یعنی سازمانی که به صورت بین المللی و بشری به وجود آمده است وابسته باشند
  
در پیوند با توطئه علیه شاهنشاه ایران که از سوی کارتر پشتیبانی می‌شد، سخنان خمینی و گروگان گیری کارکنان سفارت امریکا باید دوباره بررسی شود که گفت: « امریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند» زیرا که امریکایی‌ها بودند که وی را بر سر کار آوردند و شاهنشاه ایران را ناچار به ترک میهن نمودند. آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند تا به امروز معتبر است همانگونه که همه ما شاهد آن هستیم.  
+
و خوشوقتم بگویم که قسمتی از آن را گنجینه میراث فرهنگی کشور خود من به صورت کتاب‌های خطی و چاپی فارسی تشکیل می‌دهد - کانونی است که مدارک قریحه و نبوغ آفریننده بشری را در رشته‌های مختلف علمی و ادبی و فکری یک جا گردآورده است و از این راه به صورت مظهر معنوی آن دنیایی درآمده است که ما در آرزوی تحقق آنیم، دنیایی که در آن همه اندیشه‌ها و نیروهای مثبت و خلاقه، دور از جدایی‌های جغرافیایی و نژادی و مذهبی و زبانی، دست در دست یکدیگر داده و در لوای حقیقتی بالاتر از همه این جدایی‌ها واحدی پدید آورده باشند که قبل از هر چیز مربوط به جامعه بشری باشد. چنین جامعه‌ای خواه ناخواه به وجود خواهد آمد، زیرا جبر تاریخ است که چنین ایجاب می‌کند. سیر تکاملی تمدن بشری، امروز طوری است که ما می‌توانیم دورنمای این دنیای آینده را به خوبی در افق ببینیم بی آنکه در این مورد به دوربین‌های نجومی احتیاجی داشته باشیم. در این صورت، هم منطق و عقل سلیم و هم نیک اندیشی و وجدان بشری به ما حکم می‌کند که استقرار چنین جامعه‌ای را هر قدر ممکن باشد تسهیل کنیم، تا جامعه سالمی بوجود آید که اجزای آن یعنی فرزندان ما و نوادگان ما برای همیشه از ابتلائات اجتماعی کنونی ما و رنج‌های روحی و جسمی که ما با آنها دست بگریبانیم خلاص شده باشند.
  
لاری مک دونالد هموند مجلس نمایندگان آمریکا از ایالت جورجیا در سخنانی شکستن حقوق بشر از سوی آشوبگران و انقلابیون ایرانی در واشنگتن را تقبیح کرد و آنان را مارکسیست- آنارشیست و تروتسکیست خواند. او همچنین پرده از راز فعالیت‌های مخرب این گروه‌ها در ایران به اروپا و آمریکا برداشت و شیوه‌های کار آن‌ها را برملا کرد و فریاد برآورد که "تمام این ماجرا یک رسوایی و لکه ننگی است بر شرف ملی ما"
+
چرا امروزه ما با این رنج‌ها دست بگریبانیم؟ برای اینکه متاسفانه جامعه کنونی ما، به خلاف آن اجتماعی که دورنمای آن را در برابر خویش داریم، جامعه‌ای بیمار است و این بیماری در تمام سطح‌های آن به چشم می‌خورد: چه در سطح بین‌المللی، چه در سطح ملی، چه حتی در سطح‌های شهری و خانوادگی.
  
لاری مک دونالد در سخنان رسایی که در تاریخ ۱۸ نوامبر ۱۹۷۷ در اخبار کنگره به چاپ رسید، چنین گفت:
+
البته مقصودم این نیست که این بیماری فقط امروز به وجود آمده است. آنچه جامعه کنونی بشری را دچار تشنج و پریشانی می‌کند، زاده عواملی است که ریشه مزمن دارند. محرومیت‌ها، تبعیض‌ها، ستمگری‌ها، تعصبات، کینه توزی‌ها و دشمنی‌ها، فقر، جهل، گرسنگی، بیسوادی همه اینها بیماری‌هایی است که از گذشته برای ما به ارث رسیده است. منتها تفاوت اساسی وضع امروز ما با گذشته این است که اکنون ما دریافته‌ایم وجود این آفات امری طبیعی و اجتناب ناپذیر نیست، درست به همان ترتیب که دریافته‌ایم بیماری‌هایی از قبیل وبا و طاعون بلایایی آسمانی و غیرقابل اجتناب نیستند
 +
.
 +
البته توجه بدین واقعیت، برای نوع انسان نگرانی و اضطرابی پدید آورده است که اتفاقا همان مایه نجات او است. تا وقتی که پدران ما امری طبیعی می‌دانستند که در صورت بروز وبا و یا طاعون خود را به دست تقدیر بسپارند و در انتظار مرگ بنشینند، طبعا حس سرکشی و عصیانی نیز نداشتند. ولی ما اکنون این عصیان را داریم، زیرا به خلاف آنها این بیماری را با همه وحشتزایی آنها چاره‌پذیر نمی دانیم و به همین جهت پیشاپیش به سراغ پیشگیری می‌رویم و در هنگام بروز اپیدمی، تمام افراد جامعه را برای مبارزه به آن بسیج می‌کنیم. نتیجه این نگرانی و این عصیان، این است که امروزه نوع بشر تقریبا گریبان خود را از این بلایا خلاص کرده است.
 +
اگر این حقیقت در مورد بیماری‌های جسمی صادق است، به همان اندازه می‌تواند در مورد بیماری‌های اجتماعی نیز صادق باشد، بدین دلیل ساده که هم اکنون نتایج موفقیت‌های بشری را در قسمتی از این زمینه‌ها به چشم می‌بینیم. مثلا قرن‌های دراز دنیای ما شاهد جنگ‌های خونین مذهبی بود که به نظر امری نه تنها طبیعی بلکه مقدس جلوه می‌کرد، اما اکنون بشر بدین حقیقت اعتقاد یافته است که همه مردم جهان، آفریدگان یک خداوندند و هر کدام حق دارند او را به صورتی که مایلند پرستش کنند. اگر در منشور ملل متحد تصریح شده است که افراد بشر درین مورد حق مساوی دارند، نه برای آن است که این منشور خواسته باشد این حق را به جامعه بشری تلقین کرده باشد، بلکه برای آن است که واقعیتی را بیان کند که بشر امروزی آن را قبول کرده است.
  
در این هفته، چند هزار تظاهر کننده نقاب پوش و کلاه به سر که اکثر آن‌ها تبعه ایران هستند و در ایالات متحده به تحصیل در دانشگاه‌ها اشتغال دارند و عضو چهار سازمان انقلابی مارکسیستی می‌باشند، به واشنگتن آمدند. آنها دو روز تمام به خیابان‌های شهر، پارک‌های فدرال و سایر جاهای تحت حفاظت پلیس پارک ایالات متحده و نیز به پیرامون کنگره آمریکا یورش بردند در حالیکه آشکارا مسلح به چوب، دسته تبر، قیچی نوک تیز کاغذبُر و سایر سلاح‌ها بودند. در روز سه شنبه پانزدهم نوامبر گروه‌های متعصب انقلابیون نقاب پوش که تقریباً تمامشان پسران جوان بودند، یک صف کوچک پلیس پارک را با وجود تلاش‌های دلیرانه و دلاورانه برخی افسران درهم شکستند و یک گروه منظم از مردان و زنان را که در میان آنان افراد مسن و کودکان نیز وجود داشتند وحشیانه با چوب کتک زدند. گروهی که در بالا نام بردم با آرامش تمام با پرچم‌ها و شعارهایی ورود شاه ایران را به ایالات متحده خوش آمد می‌گفتند. در این هنگام، پلیس برای کنترل گروه آشوبگران از گاز اشک آور استفاده کرد اما گاز اشک آور بر روی قربانیان آرام این یورش نیز اثر گذاشت. گاز اشک آور به درون پهنه چمن کاخ سفید نفوذ کرد و آشکارا شاهنشاه و شهبانوی ایران و پرزیدنت کارتر و بانوی اول آمریکا را هنگام آیین خوش آمد آزرد.  
+
به همین ترتیب روزگاری وجود رژیم‌های استعماری امری طبیعی به نظر می‌رسید، زیرا منطق رایج این بود که دولت‌های زورمند ملل ضعیف تر را به زیر سلطه خود درآورند و آنها را به نفع خویش استثمار کنند. ولی امروز نه فقط ضعیفان چنین استثماری را طبیعی و اجتناب ناپذیر نمی دانند، بلکه حتی قسمت اعظم از دولت‌های استعماری سابق خود نیز به عدم امکان ادامه این وضع پی برده و آن را برای همیشه کنار گذاشته‌اند.
 +
بنابراین اگر اجتماع امروزی ما از گذشته مضطرب تر و آشفته تر است، برای این است که در عین آنکه به دردهای خود پی برده بدین حقیقت نیز پی برده است که هیچک از این دردها اجتناب ناپذیر نیستند، و لاجرم باید به عنوان یک بیماری راه درمان آنها را جستجو کرد. نگرانی و اضطراب بشر امروز، در واقع محرک آن تلاش مقدس است که باید جامعه انسانی را در زمینه اجتماعی نیز مانند زمینه جسمانی به صورت جامعه‌ای تندرست درآورد.
 +
متاسفانه این تلاش‌ها همیشه صورتی سنجیده و منطقی ندارد، و در نتیجه در بسیاری از موارد از طرف افراد مختلف به صورت عصیان‌ها و خشونت‌ها، یا به صورت سرخوردگی‌ها و واکنش‌های منفی بروز می‌کند. این عکس العمل‌ها بهر حال منعکس کننده این حقیقتند که این افراد از هر زاویه‌ای که به جامعه ما نگاه کنند آن را جامعه‌ای بیمار خواهند یافت.
  
'''تمام این ماجرا یک رسوایی و لکه ننگی است بر شرف ملی ما.''' ولی آنچه که بدتر است، این است که وحشی‌گری نسبت به گروهی انجام شد که با آرامش در جایی گِرد آمده بودند که مستقیماً نتیجه دخالت کاخ سفید در کار سازمان‌های مسئول برقراری نظم و کنترل جمعیت‌ها در واشنگتن است. کاخ سفید به این سازمان‌ها گفته بود که در محل، کمترین شمار افراد پلیس را به کار بگمارند. این تصمیم باوجود پیشینه طولانی تظاهرات ضد ایرانی گروه‌های انقلابی و بستگی‌های آشکار آنان با گروه‌های تروریستی در ایران و سایر کشورها گرفته شده است. در سه مورد پیشین، من درباره گروه‌های انقلابی ایرانی که در این کشور فعالیت می‌کنند و فعالیت‌های تروریستی در ایران و اروپا نیز انجام داده‌اند، گزارش‌های مستندی برای همکارانم تهیه کرده‌ام. این گزارش‌ها، روابط این گروه‌ها را با گروه‌های تروریستی در ایران که از سوی اتحاد جماهیر شوروی که ده هزار مایل مرز مشترک با ایران دارد، چین سرخ و فرقه‌های مختلف سازمان تروریستی آزادی فلسطین حمایت می‌شوند، با سند و مدرک ثابت می‌کند. «به گزارش کنگره در ۲۵ آوریل ۱۹۷۷ رای – ۲۴۶۱ و رای – ۵۴۶۳ ر و ۲۲  ماه می ۱۹۷۵ ، رای- ۲۶۷۰ ر مراجعه کنید.» اتباع آمریکا چه افسران نظامی و چه غیر نظامی قربانی تروریست‌های ایرانی شده‌اند. ...  
+
فی المثل در عالیترین سطح، یعنی در سطح جهانی چه می‌بینند؟ یک جامعه بشری را که قانونا و اخلاقا همه افراد آن با حق مساوری به دنیا آمده‌اند، ولی عملا در آن عده کثیری از گرسنگی می‌میرند و عده قلیلی نمی دانند از فرط سیری چه کنند و دنیایی را می‌بینند که بین یک عده ملل مرفه و یک عده خیلی زیادتر ملل فقیر تقسیم شده است، دنیایی که در آن عایدی ملی ۵۰ درسد جمعیت دنیا فقط ۱۰ درسد عایدی جهانی، و در مقابل عایدی ملی ۴ درسد از همین جمعیت ۴۰ درصد عایدی جهانی است، دنیایی که در آن بر اثر کم غذایی مزمن که اکنون تقریبا سه ربع مردم جهان گرفتار آنند، از ۶۰ میلیون نفر که سالانه می می‌زند مرگ ۳۰ تا ۴۰ میلیون نفر ناشی از اثرات کم غذایی و تغذیه ناقص است، و این مسئله‌ای است که امروز برای سدها میلیون نفر از مردم جهان مسئله اصلی یعنی مسئله مرگ و زندگی است.
 +
به موازات مسئله گرسنگی، مسئله بیماری به چشم می‌خورد. آمار رسمی حکایت می‌کند که در حالی که امروزه نسبت مرگ و میر در امریکای لاتین ۱۷ درسد و در افریقا و آسیا ۲۵ تا ۳۰ درسد است. نسبت مرگ و میر کودکان در ایالات متحده ۳۰ در هزاررال و همین نسبت در افریقا ۲۰۰ تا ۲۵۰ در هزار است. حد متوسط عمر که در امریکای شمالی و اروپای غربی در حدود ۷۰ سال است در آسیا و امریکای لاتین کمتر از ۴۰ سال، و در برخی کشورهای افریقایی و آسیایی حتی کمتر از ۳۲ سال است.
  
'''سلاح سرد و سپر''' - گزارش‌های اولیه از شهرها و دانشگاه‌هایی که گروه‌های مارکسیست ایرانی در آن جا وجود دارد نشان از آن داشت که گروه‌های تظاهر کننده برای ایجاد اختلال در سفر رهبر ایران به ایالات متحده آماده بودند تا با پلیس و دسته‌های ایران پرست، برخوردهای شدید پیدا کنند. بار گرانی از تخته و الوار که از آن به جای چماق و چوبدستی استفاده شد و سپرهای پلاستیکی برای ترابری به واشنگتن در کامیون‌ها بار شده بود، حتی هنگامی که دانشجویان تندروی ایرانی در کالیفرنیا و تگزاس هم برای شورش در واشنگتن آماده می‌شدند، گروه‌های میهن پرست برنامه سفر به واشنگتن را می‌ریختند، تا پشتیبانی خود را از پیشرفت‌های اجتماعی و اقتصادی که در دو دهه گذشته تحت رهبری شاهنشاه ایران از آن بهره مند شده است، ابراز دارند. ...
+
آیا می توانیم امیدوار باشیم که لااقل این تفاوت فاحش در حال از بین رفتن است؟ متاسفانه واقعیت درست از عکس این حکایت می‌کند. شاید در این مورد تذکر گزارش دبیرکل سازمان ملل متحد کافی باشد که "فقر و بیماری بیشتر مردمان کشورهای در حال رشد جهان رو به فزونی است. در این گزارش پیش بینی می شود که در سال ۱۹۷۰ شمار بیکاران و مردان و زنانی که از بیماری و گرسنگی رنج خواهند برد به مراتب بیش از امروز باشد."
 +
نتیجه این وضع، آن مشکل اساسی است که غالبا بدان اشاره شد و در کنفرانس‌های مختلف بین المللی به ویژه در آخرین کنفرانسی که اخیرا در دهلی نو برگزار شد به تفصیل مورد بحث قرارگرفته است. این مشکل این است که در وضع کنونی نه تنها فاصله ملل غنی و فقیر کم نمی‌شود، بلکه این فاصله روز به روز زیادتر می‌شود.
  
هنگامی که گروه‌های جنگ‌ طلب ضد ایرانی شروع به اجتماع کردند در دست آنها پوسترهایی که بر تخته‌های ۴ فوتی ساختمانی سوار شده بود- میله‌های فلزی- دسته‌جاروهای نوک تیز و ادواتی از این قبیل دیده می‌شد. بسیاری از تظاهر کنندگان با خود قیچی‌های دالرز و تیز و تبرهای کوچک داشتند. این اشیا به ویژه در جیب داخلی نیم‌تنه‌های آن‌ها که  به سبب ملایم بودن هوا باز بود، دیده می‌شد. بسیاری از پوسترهایی که بر سر چوب کرده بودند برای پوشاندن سپرهایی بود که در جنگ تن به تن با پلیس از آن‌ها استفاده می‌شد. در تظاهرات گذشته ریخت ظاهری تظاهر کنندگان مسلح برای افسران پلیس نشانه‌ای فوری برای احضار نیروهای مسئول برقراری نظم بوده است تا بدان وسیله از بی‌نظمی عمومی و حمله به اتباع بی آزار شهر جلوگیری کنند. به هر روی، این بار تصمیم کاخ سفید مبنی بر کم بودن شمار افراد پلیس، عامل تصمیم گیرنده بود. نه تنها افراد اضافی پلیس پارک میان تندروها و گروه‌های میهن پرست ایرانی حائل نشدند که میان آنها فاصله بیفتند، بلکه از اداره پلیس متروپولیتن هم خواسته نشد که یکان‌های ورزیده و مجهز کنترل، گروه‌های خود را به کمک پلیس پارک بفرستند با اینکه به این یکان‌ها دسترسی فوری داشتند.  
+
اخیرا دبیرکل سازمان ملل گزارش داد که بین سال‌های ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۲ در حالی که درآمد سالانه در کشورهای پیشرفته در حدود ۱۰۰ دلار افزایش یافته، این رقم برای کشورهای در حال رشد حتی به ۵ دلار هم نرسیده است
 +
.
 +
در مورد مسئله خطیر بی سوادی، وضع به هیچوجه بهتر از این نیست. طبق آماری که توسط یونسکو تهیه شده در حال حاضر بیش از ۷۰۰ میلیون بزرگسال بیسواد و بیش از یک میلیارد نفر بیسواد به طور کلی در روی زمین وجود دارند که از آن‌ها ۹۰ درسد ساکن افریقا و آسیا و امریکای لاتین هستند، و این وضعی است که نه تنها از لحاظ اخلاقی و انسانی وحشتناک است، بلکه صرفا از لحاظ اقتصادی نیز یک سرمایه عظیم بشری را بر اثر جهل و بی اطلاعی توده‌های وسیعی از مردم جهان بی حاصل می‌گذارد.
  
'''بی اطلاعی پلیس  آمریکا از قانون''' - ماده ۱۸ قانون آمریکا بخش ۲۴۱ ماده‌ای از لایحه حقوق اجتماعی جلب کرد که در آن گفته می‌شود: «اگر دو نفر یا بیشتر در یک شاهراه یا در مِلک کَس دیگری تغییر قیافه بدهند با این نیت که وی را از انجام هر عمل یا امتیازی که به موجب قوانین اساسی ایالات متحده به وی داده شده است بازدارند یا مانعی در سر راهش ایجاد نمایند تا ۱۰ هزار دلار جریمه و یا تا ده سال زندانی خواهند شد.»  انقلابیون گروه‌های مختلف ضد ایرانی آشکارا چهره خود را دگرگون ساخته بودند. آن‌ها با سلاح‌ها و بیاناتشان مانند مرگ بر طرفداران شاه، شاه یک قاتل است، مرگ بر شاه و با شعارهای شان که از جنبش‌های تروریستی ایران مانند سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران و سازمان انقلابی توده حمایت می‌کرد قصد داشتند از انجام آزادانه حقوق و امتیازاتی که قانون اساسی ایالات متحده آن‌ها را تضمین کرده است، هم جلوگیری کنند و هم مانع در سر راه آن ایجاد نمایند. تظاهر کنندگان ضد ایرانی آشکارا برای نقض قانون حقوق اجتماعی در بسیاری از نقاط کشور آماده شده بودند.  
+
ترازنامه مجموع این آمارها و این واقعیت‌ها چه نشان می‌دهد؟ در یک طرف یک عده از مردم جهان راکه از رفاه اقتصادی، از بهداشت کامل، از غذای خوب، از دانش پیشرفته، از سطح زندگی عالی برخوردارند، در طرف دیگر توده عظیم مردمی دیگر را که با فقر، گرسنگی، بیماری، جهل و سطح زندگی کمتر از حداقل لازم دست بگریبانند. آیا براستی می‌توان گفت این دسته دوم نیز ار همان افراد انسانی هستند که خداوند آنها را اشرف مخلوقات نامیده است؟
 +
در آغاز قرن گذشته، شاعر بزرگ انگلیسی سموئل کلریج گفت: اعلا خد ارتقای بشری و شکوه نیمروزی ما، عبارت از این است که بدانیم ما اجزای یک کل اعجاب انگیزیم. ولی آیا وجدانا می‌توانیم قبول کنیم که آن فد مرفه، تندرست، سیر و باسواد بشری با این آدم ناتوان، گرسنه و بیسواد، هر دو عضو متساوی الحقوق یک واحد هستند؟ این است دورنمایی که یک فرد با حسن نیت، در یک نظر کلی به سطح بین المللی جامعه بشری در برابر خود می‌بیند.
 +
اما در سطح ملی و حتی در سطح‌های شهری و خانوادگی نیز وضع غالبا بهتر از این نیست. تبعیضات نژادی، امتیازات طبقاتی، بی عدالتی‌های اجتماعی، تجاوز به آزادی‌های فردی هنوز در بسیاری از نقاط جهان رواج دارد. طرز تربیت صحیح نیست و به احتیاجات روحی افراد توجه کافی نمی‌شود. البته نباید این واقعیت را فراموش کنیم که اگر ما از توجه به بیماری اجتماع خویش ناراحت هستیم، اگر دنیا را تا حد زیادی تاریک می‌بینیم و مشاهده بی عدالتی‌ها و آلامی که نوع بشر با آنها دست به گریبان است ما را رنج می‌دهد، باید خواه ناخواه این فکر در ما بوجود آید که در برابر این رنج عمومی ناراحتی‌ها و رنج‌های خصوصی خود ما، چه در سطح خانوادگی و چه حتی در سطح شهری و مملکتی درجه دوم اهمیت را دارد، و وقتی "جزء" می‌تواند اصلاح شود که قبلا "کل" اصلاح شده باشد.
  
'''سرمشق گیری از مصدق''' - در روی سایر پرچم‌ها نوشته شده بود «پیروزی بر سازمان آزادی بخش فلسطین»، «مرگ بر صهیونیسم» و توهین‌های مستقیم به شخص شاه ایران. در جزوه‌ای که در سال ۱۹۷۷ به زبان انگلیسی و با عنوان «ایران تلاش در داخل» از طرف کمیته حمایت از تلاش مردم ایران با آدرس «پی او صندوق ۶۷۱ نیویورک ۱۰۰۱» چاپ و منتشر شد، تاریخچه سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران باز کوشیده است هر دوی این سازمان‌ها فعالیت‌های انقلابی خود را بر اساس ترکیبی از مارکسیسم و بنیاد و زمینه اسلامی قرار داده‌اند. آن‌ها این روش را از جبهه ملی دولت مصدق «۵۳-۱۹۵۱» که با به قدرت رسیدن دوباره شاه ایران سرنگون شد، سرمشق گرفته‌اند. عکس مصدق بر روی پلاکاردهای طرفداران سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران و سازمان مجاهدین ایران دیده می‌شد. ...
+
نتیجه تمام این مظاهر بیماری که در جامعه ما به چشم می‌خورد ایجاد حس سرخوردگی در نزد بسیاری از افراد است که آرزوی دنیای بهتر و جامعه‌ای سعادتمندتر را دارند و انسانی را می‌خواهند که به قول کنفوسیوس "فارغ از اضطراب، فارغ از تردید، فارغ از ترس" باشد.
 +
در این جاست که این افراد، بر حسب روحیه و بر حسب تربیت خود به دو طبقه متفاوت تقسیم می‌شوند: یک عده به دنبال مبارزه مثبت می‌روند تا از راه فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی، از راه فعالیت‌های علمی و یا فرهنگی، از راه فعالیت‌های اقتصادی و از راه‌های مشابه دیگر سعی در تعدیل وضع اجتماع و تبدیل آن به جامعه‌ای بهتر و سالمتر کنند، ولی عده‌ای دیگر به علت سرخوردگی راه منفی در پیش می‌گیرند. می‌کوشند تا ارتباط خود را با همه مقررات و سنن اجتماع قطع کنند، فقط بدین منظور که عصیان منفی خویش را نسبت به مقررات اجتماع از این راه بروز داده باشند.
 +
با این همه، راه خدمتگزاری واقعی به اجتماع و به عالم بشریت به روی این دسته از افراد نیز بسته نیست، زیرا اینان اگر هم نخواهند یا نتوانند خود را با سازمان‌های سیاسی و اجتماعی موجود تطبیق دهند باز می‌توانند ار راه‌های بی واسطه تر و شاید کوتاه تر در نیل به هدف اصلی خویش بکوشند
 +
.
 +
باید تذکر دهم که مراد من از اشاره به سازمان‌های سیاسی و اجتماعی موجود هیچیک از مرام‌های انعطاف ناپذیر و خشک سیاسی یا اقتصادی نیست، زیرا اصلی که ما در کشور خویش آن را به صورت یک واقعیت پذیرفته‌ایم این است که با پیشرفت عظیم علم و صنعت و با اکتشافات و اختراعات بی شمار، و با دورنمای قدرت روزافزون تکنوبوزی و تاثیر آن در جامعه بشری، دیگر بسیاری از افکار و اصول سیاسی و "ایسم"‌های گوناگونی که در گذشته به عنوان حقایق جاودانی و تغییرناپذیر به ما عرضه شده‌اند کهنه شده و جوابگوی نیازمندی‌های امروزی جامعه بشری نیستند. بر اساس این اعتقاد، ما در انقلاب اجتماعی همه جانبه کشور خودمان در سالیان اخیر این راه راه برگذیدیم که به جای پیروی از مقرراتی غیرقابل انعطاف، از میان همه اصول و مرام‌های موجود آنچه را برای خود مناسبتر تشخیص دهیم و بیشتر پاسخگوی احتیاجات خویش بیابیم برگزینیم، و در خارج از این مرام‌ها و اصول نیز عواملی را که مفید یا ضروری بدانیم خودمان با توجه به شرایط و مقتضیات ملی ابداع کنیم، و از ترکیب همه اینها برنامه تحول ملی خود را به صورتی که هر چه بیشتر و کاملتر بتواند منافع مادی و معنوی ما را تامین نماید طرح و تدوین کنیم و آن را مورد اجرا قراردهیم. البته اصولی هست که ما آنها را در هر شرایطی اصولی غیرقابل تغییر می‌شماریم. اولین این اصول احترام به شخصیت فرد و ایمان بدین حقیقت است که فرد برده دولت نیست، بلکه این دولت است که باید خدمتگزار افراد مملکت باشد. اصل دیگر این است که منابعی که خداوند - که ما عمیقا بدو اعتقاد داریم - خلق فرموده و آنها را در اختیار بشر قرارداده است بی آنکه خود افراد در این مورد زحمتی کشیده و تلاشی کرده باشند، از قبیل جنگل‌ها و مراتع و آب‌ها و به طور کلی ثروت‌های بزرگ طبیعی که مالکیت فردی آنها می‌تواند جنبه استثماری پیدا کند، نمی‌توانند به افراد معین تعلق داشته باشند، بلکه مال جامعه هستند. غیر از این اصولی که پایه‌های انقلاب اجتماعی ما هستند و از نظر ما حقایقی تغییرناپذیرند، سایر امور چون مربوط به پیشرفت‌های علمی و تکنولوژی هستند نه تنها می‌توانند تغییر کنند، بلکه اصولا باید تغییر کنند، تا از این راه سیر تکاملی بشر بتواند به راه خود ادامه دهد و به اصطلاح "درجا" نزند.
  
'''تأکید بر منشاء و مأخذ''' - ... سازمان چریک‌های فدایی خلق و سازمان مجاهدین این دو سازمان انقلابی و تروریستی ایرانی با سازمان آزادیبخش فلسطین «پی ال او» پیوندهای مستحکمی دارند و جرج حبش رئیس جبهه سرسخت امتناع سازمان آزادیبخش فلسطین و رهبر جبهه خلق برای آزادی فلسطین «پی. ال. اف. پی» که تاکتیک هواپیماربایی و گروگان‌گیری جمعی و نیز قتل عام در فرودگاه‌ها را ابداع کرد، با نوشتن مقدمه‌ای از کوشش‌های سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران برای سرنگون ساختن دولت ایران به عنوان بخشی از تلاش عمومی در خاورمیانه بر علیه دشمنان امپریالیست صهیونیست و مرتجع، ستایش کرده است. دیده شد که سازمان دانشجویان مسلمان ایرانی و سازمان مسلمانان جوان پلاکاردهایی حمل می‌کردند که بر روی آن‌ها عکس‌های شهیدان  چسبانده شده بود. این به اصطلاح شهیدان در حقیقت تروریست‌هایی بوده‌اند که در جریان تیراندازی و درگیری با نیروهای امنیتی ایران کشته شده‌اند و یا در حال ساختن بمب‌های خانگی تصادفی کشته شده‌اند یا اینکه به دنبال متهم شدن به اعمال جنایات بزرگ اعدام گردیده‌اند. در جزوه‌های سازمان دانشجویان مسلمان ایرانی «او- ای-ام-اس» که در خیابان‌ها پخش می‌شد، بی پرده تروریسم را یک کوشش مسلحانه انقلابی نام می‌برد و از آن حمایت می‌کند. برای نمونه، پس از ذکر کردن حمله سازمان عفو بین‌المللی به ایران، سازمان دانشجویان مسلمان ایرانی به کشته شدن تقریباً هر روز انقلابیون مسلح در ایران که «ساواک» پلیس مخفی شاه ایران به عنوان یک عمل عادی آن را انجام می‌دهد اشاره می‌کند و آن را از جمله تخطی‌ها از حقوق بشر توصیف می‌نماید. ملاحظه شد که تروریست‌های سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران در میان گروه‌های دست چپی افراطی آمریکایی حامیانی دارند. روزنامه گاردین که یک روزنامه کمونیستی آمریکا است و به تازگی برای انجام سخنرانی‌هایی، ترتیب مسافرت «ویلفرد برچت» مأمور سازمان اطلاعاتی شوروی «ک- جی- بی» به آمریکا را داده است، برای انقلابیون ایرانی مانند اشرف دهقان تبلیغ می‌کند.  
+
این سیر تکاملی جامعه بشری یک شرط اصلی و قطعی دارد، و آن این است که به هر حال می‌باید بر پایه همکاری هر چه بیشتر جوامع بشری و بر اساس تفاهم متقابل و اشتراک مساعی عمومی در رفع مشکلات جهانی و ملی متکی باشد، و به همین جهت است که ما اعتقاد دارم بهترین راه این تشریک مساعی در هر اجتماع، با هر رژیمی و هر سیستمی، اصول تعاونی است که ما اکنون می‌کوشیم تا آن را اساس کار اجتماع نوین خود قراردهیم.
 +
البته همان طور که ما در اجرای اصول مختلف انقلاب اجتماعی خود از دیگران تقلید نمی‌کنیم، توقع آن نیز نداریم که دیگران چشم بسته از ما پیروی کنند. من در اینجا فقط واقعیت آزمایش وسیعی را که اکنون در کشور من در راه این تحول در جریان است مطرح می‌کنم، و بر دیگران است که مفید بودن یا نبودن چنین آزمایشی را برای خود تشخیص دهند. این واقعیت این است که اکنون اجتماع ایرانی به صورتی یک پارچه و با ایمان و اعتقاد و با هیجانی بی سابقه به راهی می‌رود که در عمل نتایجی از هر حیث مثبت و درخشان برای آن در برداشته است.
  
'''فرار اشرف دهقان چریک فدایی از زندان'''  - ...انجمن دانشجویان ایرانی شاخه آمریکایی کنفدراسیون دانشجویان ایران «اتحادیه ملی» است که پایگاه آن در فرانکفورت آلمانی غربی می‌باشد. تا این اواخر در انجمن دانشجویان ایرانی «تی. اس. ا» گروه‌های متعدد مارکسیست دسته‌بندی داشتند و با یکدیگر رقابت می‌کردند. گروه کمونیستی هوادار تروتسکی که وابسته به حزب سوسیالیست کارگران است و رهبری آن را بابک زهرایی به عده داشت، در سال ۱۹۷۴ از این انجمن اخراج شد. زهرایی و شاعر ایرانی رضا براهنی رهبری گروه جبهه حزب سوسیالیست کارگران را که موسوم به کمیته آزادی روشنفکری و هنری در ایران است به عهده دارند. در این کمیته بسیاری از هواداران تروتسکی غیر ایرانی حزب سوسیالیست کارگران به فعالیت اشتغال دارند. به هر جهت گروه کوچکی به نام «اتحاد ستار» در حزب سوسیالیست کارگران به وجود آمد که اکنون شاخه ایرانی چهارم بین‌المللی را تشکیل می‌دهد. شاخه چهارم بین‌المللی مسئولیت هم‌آهنگ ساختن کمونیست‌های تروتستکایت را در سطح جهانی به عهده دارد. نظرات انجمن دانشجویان ایرانی از طریق نشریات کنفدراسیون دانشجویان ایرانی مانند ریپورت منعکس می‌شود. این نشریه هر ۳ ماه یکبار در آلمان غربی چاپ می‌شود و به وسیله انجمن دانشجویان ایرانی به آدرس صندوق پستی ۲۳۱۰ برکلی کالیفرنیا ۹۴۷۰۲ و شعبه انجمن دانشجویان ایرانی در شهر نیویورک به آدرس ۳۳۹ خیابان لافایت نیویورک شماره ۱۰۰۱۲ توزیع می‌شود. کنفدراسیون بین‌المللی دانشجویان ایرانی که از مرکز خود در فرانکفورت صندوق پستی ۱۰۰۱۵۰-۶۰۰۰ فرانکفورت ۱۶ آلمان غربی عملیات را رهبری می‌کند. فدراسیون دانشجویان ایرانی در ایالات متحده به این کنفدراسیون بستگی دارد و نشانی فدراسیون در آمریکا صندوق پستی شماره ۲۳۱۰ برکلی- کالیفرنیا ۹۴۷۰۲ می‌باشد. کنفدراسیون بین‌المللی دانشجویان ایرانی هفدهمین کنگره سالانه خود را از ۲۴ تا ۲۸ آوریل ۱۹۷۷ در فرانکفورت برپا کرد. در این کنگره که گروه مائوییست‌ها تسلط داشتند نفوذ زیاد کمونیست‌های آلبانی نیز آشکار بود. در این کنگره حزب توده کمونیست‌های ایرانی هوادار مسکو و گروه دانشجویان وابسته به آن که به سازمان جوانان دانشجویان دمکراتیک ایران موسوم است و روزنامه این گروه به نام «آرمان» مورد حمله قرار گرفتند. اتحادیه ملی آفریقاییان زیمبابوه «زانو» جبهه آزادی بخش عمان- جبهه انقلابی ضد فاشیست اسپانیا و نیز گروه‌های تروریستی برای شرکت کنندگان کنگره فرانکفورت پیام‌های همبستگی و یگانگی فرستادند. گروه‌های انقلابیون ایالات متحده از جمله نهضت بیست و نهم اوت و کمیته مرکز مارکسیست – لنینیست‌های لس آنجلس نیز پیام‌های پشتیبانی برای این کنگره فرستادند. کنفدراسیون دانشجویان ایرانی «اتحادیه ملی» که نشانی آن صندوق پستی ۳۰۲۴۰۳ هانور آلمان غربی است در ایالات متحده دفتر نمایندگی دارد که مرکز آن در برکلی کالیفرنیا است و صندوق پستی اف  ۴۰۰۰ برکلی و صندوق پستی ۴۰۰۲ برکلی ۹۴۷۰۴ می‌باشد.  
+
از اصول این آزمایش، اصلاحات ارضی و سهیم شدن کارگران تا بیست درسد در سود ویژه کارخانه‌ها، و نیز ایجاد سازمان‌های متشکلی است که ما آنها را "سپاهیان انقلاب سفید ایران" نامیده‌ایم> اینها عبارتند از سه سپاه دانش، بهداشت، ترویج و آبادانی که افراد آنه به منظور آموزش بی سوادان و اشاعه اصول بهداشتی و نوسازی روستاها به دهات ایران می‌روند و اصول تمدن و پیشرفت را با خود همراه می‌برند. اکنون جوانان این سپاه‌ها، با ایمان و پشتکاری که نه تنها احترام عمیق مردم ایران را به خود جلب کرده، بلکه در مواردی مانند مورد سپاه دانش ایران شهرت و احترام بین المللی یافته است، به کار خلاقه خود در زمینه‌هایی که مربوط به هر یک از آنهاست اشتغال دارند، و با کوشش و تلاش قهرمانی خویش در سراسر کشور به صورت عالیترین مظاهر بشردوستی و خدمتگزاری به اجتماع درآمده‌اند. در این مورد، در کشوری که تا پنج سال پیش زنان آن حتی از حق رای دادن و انتخاب شدن در پارلمان محروم بودند به زودی دختران ایرانی نیز دوشادوش برادران خود در همه این تلاش‌ها شرکت خواهند جست.
  
'''زد و خورد با پلیس هوستون'''  - در نوامبر گذشته چند عضو کنفدراسیون دانشجویان ایرانی به اتهام سوء قصد و زخمی کردن یک دیپلمات ایرانی در فرانسه از سوی پلیس در پاریس بازداشت شدند. نادر اسکویی یکی از متهمین سوء قصد پاریس در آمریکا تحصیل می‌کرده و عضو فعال انجمن دانشجویان ایرانی بوده. به دنبال بازداشت اسکویی و همدستانش در پاریس گروهی از اعضای انجمن دانشجویان ایرانی در هوستون در مقابل کنسولگری فرانسه علیه بازداشت در پاریس به تظاهرات پرداختند. این گروه با پلیس هوستون به نبرد برخاستند و نود تن از آن‌ها بازداشت شدند.  
+
بر اساس همین تجار کلی و باتوجه به موفقیت‌های مافوق انتظاری که در این مورد با اتکا به روح بشردوستی و فداکاری افراد پاکدل خود به دست آورده‌ایم، امروز من می‌خواهم به تمام کسانی که آماده جهادی موثر در راه خدمت واقعی به عالم بشریت هستند پیشنهادی بکنم که امکان چنین خدمتی را که لابد ایدآل قلبی آنان است بدیشان می‌دهد، بی آنکه مجبور باشند برخلاف میل خود از راه سازمان‌های سیاسی و اجتماعی موجود بگذرند.
 +
همانطور که گفتم و همه ما خوب بدین واقعیت وقوف داریم - امروزه صدها میلیون نفر از مردم جهان در سراسر روی زمین از بیماری، از گرسنگی، از جهل، از تعصبات مختلف اجتماعی رنج می‌برند. این مردم احتیاج به نیکوکاراین دارند که با فداکاری و با روح بشردوستی به یاری آنها بشتابند. صدها میلیون مرد و زن و کودک و سالخورده در شمال و جنوب و شرق و غرب جهان دیده به راه دارند تا مگر کسانی از راه محبت در رفع آلام آنها بکوشند، و من یقین دارم که به موازات آنان، میلیون‌ها نفر نیز در همین شرق و غرب و شمال و جنوب جهان هستند که در قلب خویش آرزوی این خدمت بی شایبه و انسانی را به هم نوعان خود دارند. میلیون‌ها نفر هستند که آرامش روحی و رضایت وجدانی خویش را در این می‌بینند که احساس کنند به خاطر یک ایدآل عالی زندگی می‌کنند و در تلاش خویش از یک هدف واقعا انسانی، و به همین دلیل مقدس، الهام و نیرو می‌گیرند.
 +
باتوجه بدین واقعیت، من امروز پیشنهاد می‌کنم که سپاهی به نام "لژیون خدمتگزاران بشر" بوجود آید که در آن افرادی از هر کشور، هر طبقه، هر نژاد، هر مذهب، هر جنس، هر سن، در هر وضع اجتماعی و اقتصادی، فقط با این وجه اشتراک که قسمتی از عمر خود را وقف خدمتگزاری به نوع انسان کنند شرکت داشته باشند، و چون خواه ناخواه وجود مرکزی برای اداره کلی چنین نیرویی لازم است از این لحاظ فقط به سازمان ملل متحد یعنی سازمانی که به صورت بین المللی و بشری به وجود آمده است وابسته باشند.
 +
 +
البته این راه آسانی است که بگویم وقتی که چنین سپاهی بین المللی بوجود می‌آید،حقا شایسته است که کشورهای مختلف جهان نیز قدمی ولو ناچیز در راه خلع سلاح بردارند و قسمنی از صرفه‌جویی را که بدنی ترتیب حاصل می‌کنند در اختیار این سپاه جهانی بگذارند. ولی تا وقتی که چنین روزی فرارسد، می‌توان امید داشتکه چنین اقدامی اقلا به صورت داوطلبانه انجام گیرد، یعنی نه تنها افراد و سارمان‌های بشر دوست بلکه دولت‌ها نیز ار طریق سازمان ملل به صورت عطیه به چنین لژیوینی که به خاطر سعادت نوع انسان ایجاد می‌شود کمک مالی کنند، زیرا به هر حال هزینه زندگی و کار این افراد داوطلب می‌باید از سوی سازمان ملل متحد فراهم گردد.
 +
از دوران امپراتوری روم تا همین عصر ما لژیون‌های بسیاری به خاطر پیروزی نظامی پدیدآمده‌اند. بیایید یک بار لژیونی بین المللی به وجود آوریم که هدفش پیروزی در پیکار با دشمنان واقعی بشر یعنی با فقر، با جهل، با گرسنگی و با بی عدالتی‌های اجتماعی باشد. بگذارید تاریخ آینده گواهی دهد که نیروی معنوی خدمتگزاران بشر از قدرت هر سپاه و نیروی تخریبی هر اسلحه‌ای قوی تر و پایدارتر است. بگذارید در دنیای مادی ما، آنهایی که می‌خواهند خود را وقف خدمت به بشریت کنند به دور هم گرد آیند و صدای معنویت را به گوش سدها میلیون از برادران و خواهران بی پناه و نومید خود در سرتاسر جهان برسانند. بگذارید در تاریک خودخواهی‌ها، حسابگری‌ها، تبعیض‌ها و ستم‌ها، فروغ یزدانی از خود گذشتگی و فداکاری و نوع پرستی به دست چنین نیرویی به درخشش درآید. بگذارید این گفته سعدی، شاعر بزرگ بشریت به دست افراد تحقق یابد که:
  
در سال جاری نیز صدها تن از اعضای انجمن دانشجویان ایرانی برای اعتراض علیه سیاست دانشکده ناوارو در شهر کوچک «کرسیکانا» تگزاس اجتماع کردند. این گروه پروانه تظاهرات دریافت نکرده بودند و هنگامی که پلیس خواست آن‌ها را پراکنده‌سازد، به افراد پلیس حمله کردند. سرانجام پس از آنکه آنها را زندانی کردند، در زندان اعمال وحشیانه را شروع کرده و خسارات سنگین به بار آورده‌اند. ...
+
تو کز محنت دیگران بی غمی
  
در این رویداد تظاهرکنندگان کتک نخورده‌اند بلکه پلیس امریکا کتک خورده و زخمی شده است. آنچه که هفته گذشته در واشنگتن در برابر کاخ سفید روی داد و من جزییات آن را شرح دادم، آشکارا نشان می‌دهد که در زمینه اجرای قانون و نظام دسترسی و گرفتن اطلاعات، ما بسیار ضعیف هستیم. نگرفتن تصمیم‌های درست و جدی برای  نظارت و مراقبت، به ویژه هنگامی که از خرابکاری شورشگران و انقلابیون و دانشجویان خارجی در کشور ما آگاهی داشتیم، کاملاً روشن است. همانگونه که حوادث اخیر نشان داد و گروه‌های انقلابی نیز اقرار و تأیید کردند با سازمان‌های تروریستی ارتباط آشکاری دارند، می بینیم این گروه ها تلاش می‌کند تا با سوءاستفاده از قانون اساسی و قوانین مدنی ما حقوق دیگران را پایمال کند، بنابراین نباید اجازه داد حقوق انسانی مردمی که تابع قوانین هستند به وسیله خرابکاری به بازی گرفته شود.
+
نشاید که نامت نهند آدمی
  
در این جا من از دادستان کل و مدیر کل خدمات مهاجرت و تابعیت درخواست می‌کنم، برای انجام اقدامات لازم به منظور کنترل گروه‌هایی که در جستجوی پناهگاهی برای حفظ مسلک و مرام خود هستند تصمیمات جدی اتخاذ نمایند. اینک این گروه‌ها برای مدتی پراکنده شده و به دانشکده‌های آمریکا پناه برده‌اند. اما این پراکندگی موقتی خواهد بود دوباره خود را سازمان خواهند داد.  
+
https://mashruteh.org/wiki/index.php...
'''[[نماینده کنگره آمریکا لاری مک دونالد از توطئه جیمی کارتر علیه شاهنشاه آریامهر هنگام سفر رسمی اعلیحضرتین پرده بر می‌دارد نوامبر ۱۹۷۷|سخنرانی نماینده کنگره آمریکا لاری مک دونالد را  با دقت بخوانید، دوستان و آشنایان را آگاه سازید و میان هم میهنان پخش کنید.]]'''
 
 
</onlyinclude>
 
</onlyinclude>
  
 
[[رده:مشروطه:صفحه اصلی]]
 
[[رده:مشروطه:صفحه اصلی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۲۸


ShahanshahUSPresidentJohnson1347J.jpg
تمبر دهمین سالگرد لژیون خدمتگزاران بشر
ShahanshahUSPresidentJohnson1347.jpg
شاهنشاه در دانشگاه هاروارد در سخنرانی خود پیشنهاد بنیاد "لژیون خدمتگزاران بشر" را می دهند
ShahanshahSpeechHarvardUni1347.jpg
ShahanshahSpeechHarvardUni1347h.jpg
ShahanshahSpeechHarvardUni1347b.jpg
ShahanshahUSSenateUNV1347a.jpg
ShahanshahUSSenateUNV1347b.jpg
ShahanshahAryamehrUNV1349d.jpg
ShahanshahAryamehrUNV1349f.jpg

روز لژیون خدمتگزاران بشر ۲۳ خرداد ماه

تصمیم قانونی دایر به نام‌گذاری روز ۲۳ خرداد به نام روز لژیون خدمتگزاران بشر - مصوب ۸ بهمن ۱۳۴۹ مجلس شورای ملی و ۲۸ بهمن ۱۳۴۹ مجلس سنا – این قانون در تاریخ ۱۰ اسفند ۱۳۴۹ به توشیح محمدرضا شاه پهلوی رسید. روز ۲۳ خرداد که مصادف با ایراد بیانات حکیمانه اعلیحضرت همایون محمدرضا پهلوی شاهنشاه آریامهر مبنی بر تشکیل لژیون خدمتگزاران بشر در دانشگاه هاروارد است روز لژیون خدمتگزاران بشر (‌داوطلبان ملل متحد برای عمران و توسعهUnited Nation Volunteers ) نامیده می‌شود.

سخنان اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در دانشگاه هاروارد در بنیانگذاری سازمان خدمتگزاران حقوق بشر سازمان ملل متحد ۲۳ خرداد ماه ۱۳۴۷

آقای رییس دانشگاه، خانم‌ها و آقایان

از دریافت دکترای افتخاری دانشگاه شما کمال خوشوقتی و افتخار را دارم. باید بگویم که این مقام عالی علمی که از طرف کهنسالترین دانشگاه امریکا به من اهدا می‌شود برایم ارزشی استثنایی دارد، زیرا اکنون بیش از ۳۳۰ سال است این دانشگاه شخصیت‌های ممتاز در زمینه‌های مختلف کوشش‌های انسانی پرورش داده است.

باتوجه بدین واقعیت، من امروز پیشنهاد می‌کنم که سپاهی به نام "لژیون خدمتگزاران بشر" بوجود آید که در آن افرادی از هر کشور، هر طبقه، هر نژاد، هر مذهب، هر جنس، هر سن، در هر وضع اجتماعی و اقتصادی، فقط با این وجه اشتراک که قسمتی از عمر خود را وقف خدمتگزاری به نوع انسان کنند شرکت داشته باشند، و چون خواه ناخواه وجود مرکزی برای اداره کلی چنین نیرویی لازم است از این لحاظ فقط به سازمان ملل متحد یعنی سازمانی که به صورت بین المللی و بشری به وجود آمده است وابسته باشند

و خوشوقتم بگویم که قسمتی از آن را گنجینه میراث فرهنگی کشور خود من به صورت کتاب‌های خطی و چاپی فارسی تشکیل می‌دهد - کانونی است که مدارک قریحه و نبوغ آفریننده بشری را در رشته‌های مختلف علمی و ادبی و فکری یک جا گردآورده است و از این راه به صورت مظهر معنوی آن دنیایی درآمده است که ما در آرزوی تحقق آنیم، دنیایی که در آن همه اندیشه‌ها و نیروهای مثبت و خلاقه، دور از جدایی‌های جغرافیایی و نژادی و مذهبی و زبانی، دست در دست یکدیگر داده و در لوای حقیقتی بالاتر از همه این جدایی‌ها واحدی پدید آورده باشند که قبل از هر چیز مربوط به جامعه بشری باشد. چنین جامعه‌ای خواه ناخواه به وجود خواهد آمد، زیرا جبر تاریخ است که چنین ایجاب می‌کند. سیر تکاملی تمدن بشری، امروز طوری است که ما می‌توانیم دورنمای این دنیای آینده را به خوبی در افق ببینیم بی آنکه در این مورد به دوربین‌های نجومی احتیاجی داشته باشیم. در این صورت، هم منطق و عقل سلیم و هم نیک اندیشی و وجدان بشری به ما حکم می‌کند که استقرار چنین جامعه‌ای را هر قدر ممکن باشد تسهیل کنیم، تا جامعه سالمی بوجود آید که اجزای آن یعنی فرزندان ما و نوادگان ما برای همیشه از ابتلائات اجتماعی کنونی ما و رنج‌های روحی و جسمی که ما با آنها دست بگریبانیم خلاص شده باشند.

چرا امروزه ما با این رنج‌ها دست بگریبانیم؟ برای اینکه متاسفانه جامعه کنونی ما، به خلاف آن اجتماعی که دورنمای آن را در برابر خویش داریم، جامعه‌ای بیمار است و این بیماری در تمام سطح‌های آن به چشم می‌خورد: چه در سطح بین‌المللی، چه در سطح ملی، چه حتی در سطح‌های شهری و خانوادگی.

البته مقصودم این نیست که این بیماری فقط امروز به وجود آمده است. آنچه جامعه کنونی بشری را دچار تشنج و پریشانی می‌کند، زاده عواملی است که ریشه مزمن دارند. محرومیت‌ها، تبعیض‌ها، ستمگری‌ها، تعصبات، کینه توزی‌ها و دشمنی‌ها، فقر، جهل، گرسنگی، بیسوادی همه اینها بیماری‌هایی است که از گذشته برای ما به ارث رسیده است. منتها تفاوت اساسی وضع امروز ما با گذشته این است که اکنون ما دریافته‌ایم وجود این آفات امری طبیعی و اجتناب ناپذیر نیست، درست به همان ترتیب که دریافته‌ایم بیماری‌هایی از قبیل وبا و طاعون بلایایی آسمانی و غیرقابل اجتناب نیستند . البته توجه بدین واقعیت، برای نوع انسان نگرانی و اضطرابی پدید آورده است که اتفاقا همان مایه نجات او است. تا وقتی که پدران ما امری طبیعی می‌دانستند که در صورت بروز وبا و یا طاعون خود را به دست تقدیر بسپارند و در انتظار مرگ بنشینند، طبعا حس سرکشی و عصیانی نیز نداشتند. ولی ما اکنون این عصیان را داریم، زیرا به خلاف آنها این بیماری را با همه وحشتزایی آنها چاره‌پذیر نمی دانیم و به همین جهت پیشاپیش به سراغ پیشگیری می‌رویم و در هنگام بروز اپیدمی، تمام افراد جامعه را برای مبارزه به آن بسیج می‌کنیم. نتیجه این نگرانی و این عصیان، این است که امروزه نوع بشر تقریبا گریبان خود را از این بلایا خلاص کرده است. اگر این حقیقت در مورد بیماری‌های جسمی صادق است، به همان اندازه می‌تواند در مورد بیماری‌های اجتماعی نیز صادق باشد، بدین دلیل ساده که هم اکنون نتایج موفقیت‌های بشری را در قسمتی از این زمینه‌ها به چشم می‌بینیم. مثلا قرن‌های دراز دنیای ما شاهد جنگ‌های خونین مذهبی بود که به نظر امری نه تنها طبیعی بلکه مقدس جلوه می‌کرد، اما اکنون بشر بدین حقیقت اعتقاد یافته است که همه مردم جهان، آفریدگان یک خداوندند و هر کدام حق دارند او را به صورتی که مایلند پرستش کنند. اگر در منشور ملل متحد تصریح شده است که افراد بشر درین مورد حق مساوی دارند، نه برای آن است که این منشور خواسته باشد این حق را به جامعه بشری تلقین کرده باشد، بلکه برای آن است که واقعیتی را بیان کند که بشر امروزی آن را قبول کرده است.

به همین ترتیب روزگاری وجود رژیم‌های استعماری امری طبیعی به نظر می‌رسید، زیرا منطق رایج این بود که دولت‌های زورمند ملل ضعیف تر را به زیر سلطه خود درآورند و آنها را به نفع خویش استثمار کنند. ولی امروز نه فقط ضعیفان چنین استثماری را طبیعی و اجتناب ناپذیر نمی دانند، بلکه حتی قسمت اعظم از دولت‌های استعماری سابق خود نیز به عدم امکان ادامه این وضع پی برده و آن را برای همیشه کنار گذاشته‌اند. بنابراین اگر اجتماع امروزی ما از گذشته مضطرب تر و آشفته تر است، برای این است که در عین آنکه به دردهای خود پی برده بدین حقیقت نیز پی برده است که هیچک از این دردها اجتناب ناپذیر نیستند، و لاجرم باید به عنوان یک بیماری راه درمان آنها را جستجو کرد. نگرانی و اضطراب بشر امروز، در واقع محرک آن تلاش مقدس است که باید جامعه انسانی را در زمینه اجتماعی نیز مانند زمینه جسمانی به صورت جامعه‌ای تندرست درآورد. متاسفانه این تلاش‌ها همیشه صورتی سنجیده و منطقی ندارد، و در نتیجه در بسیاری از موارد از طرف افراد مختلف به صورت عصیان‌ها و خشونت‌ها، یا به صورت سرخوردگی‌ها و واکنش‌های منفی بروز می‌کند. این عکس العمل‌ها بهر حال منعکس کننده این حقیقتند که این افراد از هر زاویه‌ای که به جامعه ما نگاه کنند آن را جامعه‌ای بیمار خواهند یافت.

فی المثل در عالیترین سطح، یعنی در سطح جهانی چه می‌بینند؟ یک جامعه بشری را که قانونا و اخلاقا همه افراد آن با حق مساوری به دنیا آمده‌اند، ولی عملا در آن عده کثیری از گرسنگی می‌میرند و عده قلیلی نمی دانند از فرط سیری چه کنند و دنیایی را می‌بینند که بین یک عده ملل مرفه و یک عده خیلی زیادتر ملل فقیر تقسیم شده است، دنیایی که در آن عایدی ملی ۵۰ درسد جمعیت دنیا فقط ۱۰ درسد عایدی جهانی، و در مقابل عایدی ملی ۴ درسد از همین جمعیت ۴۰ درصد عایدی جهانی است، دنیایی که در آن بر اثر کم غذایی مزمن که اکنون تقریبا سه ربع مردم جهان گرفتار آنند، از ۶۰ میلیون نفر که سالانه می می‌زند مرگ ۳۰ تا ۴۰ میلیون نفر ناشی از اثرات کم غذایی و تغذیه ناقص است، و این مسئله‌ای است که امروز برای سدها میلیون نفر از مردم جهان مسئله اصلی یعنی مسئله مرگ و زندگی است. به موازات مسئله گرسنگی، مسئله بیماری به چشم می‌خورد. آمار رسمی حکایت می‌کند که در حالی که امروزه نسبت مرگ و میر در امریکای لاتین ۱۷ درسد و در افریقا و آسیا ۲۵ تا ۳۰ درسد است. نسبت مرگ و میر کودکان در ایالات متحده ۳۰ در هزاررال و همین نسبت در افریقا ۲۰۰ تا ۲۵۰ در هزار است. حد متوسط عمر که در امریکای شمالی و اروپای غربی در حدود ۷۰ سال است در آسیا و امریکای لاتین کمتر از ۴۰ سال، و در برخی کشورهای افریقایی و آسیایی حتی کمتر از ۳۲ سال است.

آیا می توانیم امیدوار باشیم که لااقل این تفاوت فاحش در حال از بین رفتن است؟ متاسفانه واقعیت درست از عکس این حکایت می‌کند. شاید در این مورد تذکر گزارش دبیرکل سازمان ملل متحد کافی باشد که "فقر و بیماری بیشتر مردمان کشورهای در حال رشد جهان رو به فزونی است. در این گزارش پیش بینی می شود که در سال ۱۹۷۰ شمار بیکاران و مردان و زنانی که از بیماری و گرسنگی رنج خواهند برد به مراتب بیش از امروز باشد." نتیجه این وضع، آن مشکل اساسی است که غالبا بدان اشاره شد و در کنفرانس‌های مختلف بین المللی به ویژه در آخرین کنفرانسی که اخیرا در دهلی نو برگزار شد به تفصیل مورد بحث قرارگرفته است. این مشکل این است که در وضع کنونی نه تنها فاصله ملل غنی و فقیر کم نمی‌شود، بلکه این فاصله روز به روز زیادتر می‌شود.

اخیرا دبیرکل سازمان ملل گزارش داد که بین سال‌های ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۲ در حالی که درآمد سالانه در کشورهای پیشرفته در حدود ۱۰۰ دلار افزایش یافته، این رقم برای کشورهای در حال رشد حتی به ۵ دلار هم نرسیده است . در مورد مسئله خطیر بی سوادی، وضع به هیچوجه بهتر از این نیست. طبق آماری که توسط یونسکو تهیه شده در حال حاضر بیش از ۷۰۰ میلیون بزرگسال بیسواد و بیش از یک میلیارد نفر بیسواد به طور کلی در روی زمین وجود دارند که از آن‌ها ۹۰ درسد ساکن افریقا و آسیا و امریکای لاتین هستند، و این وضعی است که نه تنها از لحاظ اخلاقی و انسانی وحشتناک است، بلکه صرفا از لحاظ اقتصادی نیز یک سرمایه عظیم بشری را بر اثر جهل و بی اطلاعی توده‌های وسیعی از مردم جهان بی حاصل می‌گذارد.

ترازنامه مجموع این آمارها و این واقعیت‌ها چه نشان می‌دهد؟ در یک طرف یک عده از مردم جهان راکه از رفاه اقتصادی، از بهداشت کامل، از غذای خوب، از دانش پیشرفته، از سطح زندگی عالی برخوردارند، در طرف دیگر توده عظیم مردمی دیگر را که با فقر، گرسنگی، بیماری، جهل و سطح زندگی کمتر از حداقل لازم دست بگریبانند. آیا براستی می‌توان گفت این دسته دوم نیز ار همان افراد انسانی هستند که خداوند آنها را اشرف مخلوقات نامیده است؟ در آغاز قرن گذشته، شاعر بزرگ انگلیسی سموئل کلریج گفت: اعلا خد ارتقای بشری و شکوه نیمروزی ما، عبارت از این است که بدانیم ما اجزای یک کل اعجاب انگیزیم. ولی آیا وجدانا می‌توانیم قبول کنیم که آن فد مرفه، تندرست، سیر و باسواد بشری با این آدم ناتوان، گرسنه و بیسواد، هر دو عضو متساوی الحقوق یک واحد هستند؟ این است دورنمایی که یک فرد با حسن نیت، در یک نظر کلی به سطح بین المللی جامعه بشری در برابر خود می‌بیند. اما در سطح ملی و حتی در سطح‌های شهری و خانوادگی نیز وضع غالبا بهتر از این نیست. تبعیضات نژادی، امتیازات طبقاتی، بی عدالتی‌های اجتماعی، تجاوز به آزادی‌های فردی هنوز در بسیاری از نقاط جهان رواج دارد. طرز تربیت صحیح نیست و به احتیاجات روحی افراد توجه کافی نمی‌شود. البته نباید این واقعیت را فراموش کنیم که اگر ما از توجه به بیماری اجتماع خویش ناراحت هستیم، اگر دنیا را تا حد زیادی تاریک می‌بینیم و مشاهده بی عدالتی‌ها و آلامی که نوع بشر با آنها دست به گریبان است ما را رنج می‌دهد، باید خواه ناخواه این فکر در ما بوجود آید که در برابر این رنج عمومی ناراحتی‌ها و رنج‌های خصوصی خود ما، چه در سطح خانوادگی و چه حتی در سطح شهری و مملکتی درجه دوم اهمیت را دارد، و وقتی "جزء" می‌تواند اصلاح شود که قبلا "کل" اصلاح شده باشد.

نتیجه تمام این مظاهر بیماری که در جامعه ما به چشم می‌خورد ایجاد حس سرخوردگی در نزد بسیاری از افراد است که آرزوی دنیای بهتر و جامعه‌ای سعادتمندتر را دارند و انسانی را می‌خواهند که به قول کنفوسیوس "فارغ از اضطراب، فارغ از تردید، فارغ از ترس" باشد. در این جاست که این افراد، بر حسب روحیه و بر حسب تربیت خود به دو طبقه متفاوت تقسیم می‌شوند: یک عده به دنبال مبارزه مثبت می‌روند تا از راه فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی، از راه فعالیت‌های علمی و یا فرهنگی، از راه فعالیت‌های اقتصادی و از راه‌های مشابه دیگر سعی در تعدیل وضع اجتماع و تبدیل آن به جامعه‌ای بهتر و سالمتر کنند، ولی عده‌ای دیگر به علت سرخوردگی راه منفی در پیش می‌گیرند. می‌کوشند تا ارتباط خود را با همه مقررات و سنن اجتماع قطع کنند، فقط بدین منظور که عصیان منفی خویش را نسبت به مقررات اجتماع از این راه بروز داده باشند. با این همه، راه خدمتگزاری واقعی به اجتماع و به عالم بشریت به روی این دسته از افراد نیز بسته نیست، زیرا اینان اگر هم نخواهند یا نتوانند خود را با سازمان‌های سیاسی و اجتماعی موجود تطبیق دهند باز می‌توانند ار راه‌های بی واسطه تر و شاید کوتاه تر در نیل به هدف اصلی خویش بکوشند . باید تذکر دهم که مراد من از اشاره به سازمان‌های سیاسی و اجتماعی موجود هیچیک از مرام‌های انعطاف ناپذیر و خشک سیاسی یا اقتصادی نیست، زیرا اصلی که ما در کشور خویش آن را به صورت یک واقعیت پذیرفته‌ایم این است که با پیشرفت عظیم علم و صنعت و با اکتشافات و اختراعات بی شمار، و با دورنمای قدرت روزافزون تکنوبوزی و تاثیر آن در جامعه بشری، دیگر بسیاری از افکار و اصول سیاسی و "ایسم"‌های گوناگونی که در گذشته به عنوان حقایق جاودانی و تغییرناپذیر به ما عرضه شده‌اند کهنه شده و جوابگوی نیازمندی‌های امروزی جامعه بشری نیستند. بر اساس این اعتقاد، ما در انقلاب اجتماعی همه جانبه کشور خودمان در سالیان اخیر این راه راه برگذیدیم که به جای پیروی از مقرراتی غیرقابل انعطاف، از میان همه اصول و مرام‌های موجود آنچه را برای خود مناسبتر تشخیص دهیم و بیشتر پاسخگوی احتیاجات خویش بیابیم برگزینیم، و در خارج از این مرام‌ها و اصول نیز عواملی را که مفید یا ضروری بدانیم خودمان با توجه به شرایط و مقتضیات ملی ابداع کنیم، و از ترکیب همه اینها برنامه تحول ملی خود را به صورتی که هر چه بیشتر و کاملتر بتواند منافع مادی و معنوی ما را تامین نماید طرح و تدوین کنیم و آن را مورد اجرا قراردهیم. البته اصولی هست که ما آنها را در هر شرایطی اصولی غیرقابل تغییر می‌شماریم. اولین این اصول احترام به شخصیت فرد و ایمان بدین حقیقت است که فرد برده دولت نیست، بلکه این دولت است که باید خدمتگزار افراد مملکت باشد. اصل دیگر این است که منابعی که خداوند - که ما عمیقا بدو اعتقاد داریم - خلق فرموده و آنها را در اختیار بشر قرارداده است بی آنکه خود افراد در این مورد زحمتی کشیده و تلاشی کرده باشند، از قبیل جنگل‌ها و مراتع و آب‌ها و به طور کلی ثروت‌های بزرگ طبیعی که مالکیت فردی آنها می‌تواند جنبه استثماری پیدا کند، نمی‌توانند به افراد معین تعلق داشته باشند، بلکه مال جامعه هستند. غیر از این اصولی که پایه‌های انقلاب اجتماعی ما هستند و از نظر ما حقایقی تغییرناپذیرند، سایر امور چون مربوط به پیشرفت‌های علمی و تکنولوژی هستند نه تنها می‌توانند تغییر کنند، بلکه اصولا باید تغییر کنند، تا از این راه سیر تکاملی بشر بتواند به راه خود ادامه دهد و به اصطلاح "درجا" نزند.

این سیر تکاملی جامعه بشری یک شرط اصلی و قطعی دارد، و آن این است که به هر حال می‌باید بر پایه همکاری هر چه بیشتر جوامع بشری و بر اساس تفاهم متقابل و اشتراک مساعی عمومی در رفع مشکلات جهانی و ملی متکی باشد، و به همین جهت است که ما اعتقاد دارم بهترین راه این تشریک مساعی در هر اجتماع، با هر رژیمی و هر سیستمی، اصول تعاونی است که ما اکنون می‌کوشیم تا آن را اساس کار اجتماع نوین خود قراردهیم. البته همان طور که ما در اجرای اصول مختلف انقلاب اجتماعی خود از دیگران تقلید نمی‌کنیم، توقع آن نیز نداریم که دیگران چشم بسته از ما پیروی کنند. من در اینجا فقط واقعیت آزمایش وسیعی را که اکنون در کشور من در راه این تحول در جریان است مطرح می‌کنم، و بر دیگران است که مفید بودن یا نبودن چنین آزمایشی را برای خود تشخیص دهند. این واقعیت این است که اکنون اجتماع ایرانی به صورتی یک پارچه و با ایمان و اعتقاد و با هیجانی بی سابقه به راهی می‌رود که در عمل نتایجی از هر حیث مثبت و درخشان برای آن در برداشته است.

از اصول این آزمایش، اصلاحات ارضی و سهیم شدن کارگران تا بیست درسد در سود ویژه کارخانه‌ها، و نیز ایجاد سازمان‌های متشکلی است که ما آنها را "سپاهیان انقلاب سفید ایران" نامیده‌ایم> اینها عبارتند از سه سپاه دانش، بهداشت، ترویج و آبادانی که افراد آنه به منظور آموزش بی سوادان و اشاعه اصول بهداشتی و نوسازی روستاها به دهات ایران می‌روند و اصول تمدن و پیشرفت را با خود همراه می‌برند. اکنون جوانان این سپاه‌ها، با ایمان و پشتکاری که نه تنها احترام عمیق مردم ایران را به خود جلب کرده، بلکه در مواردی مانند مورد سپاه دانش ایران شهرت و احترام بین المللی یافته است، به کار خلاقه خود در زمینه‌هایی که مربوط به هر یک از آنهاست اشتغال دارند، و با کوشش و تلاش قهرمانی خویش در سراسر کشور به صورت عالیترین مظاهر بشردوستی و خدمتگزاری به اجتماع درآمده‌اند. در این مورد، در کشوری که تا پنج سال پیش زنان آن حتی از حق رای دادن و انتخاب شدن در پارلمان محروم بودند به زودی دختران ایرانی نیز دوشادوش برادران خود در همه این تلاش‌ها شرکت خواهند جست.

بر اساس همین تجار کلی و باتوجه به موفقیت‌های مافوق انتظاری که در این مورد با اتکا به روح بشردوستی و فداکاری افراد پاکدل خود به دست آورده‌ایم، امروز من می‌خواهم به تمام کسانی که آماده جهادی موثر در راه خدمت واقعی به عالم بشریت هستند پیشنهادی بکنم که امکان چنین خدمتی را که لابد ایدآل قلبی آنان است بدیشان می‌دهد، بی آنکه مجبور باشند برخلاف میل خود از راه سازمان‌های سیاسی و اجتماعی موجود بگذرند. همانطور که گفتم و همه ما خوب بدین واقعیت وقوف داریم - امروزه صدها میلیون نفر از مردم جهان در سراسر روی زمین از بیماری، از گرسنگی، از جهل، از تعصبات مختلف اجتماعی رنج می‌برند. این مردم احتیاج به نیکوکاراین دارند که با فداکاری و با روح بشردوستی به یاری آنها بشتابند. صدها میلیون مرد و زن و کودک و سالخورده در شمال و جنوب و شرق و غرب جهان دیده به راه دارند تا مگر کسانی از راه محبت در رفع آلام آنها بکوشند، و من یقین دارم که به موازات آنان، میلیون‌ها نفر نیز در همین شرق و غرب و شمال و جنوب جهان هستند که در قلب خویش آرزوی این خدمت بی شایبه و انسانی را به هم نوعان خود دارند. میلیون‌ها نفر هستند که آرامش روحی و رضایت وجدانی خویش را در این می‌بینند که احساس کنند به خاطر یک ایدآل عالی زندگی می‌کنند و در تلاش خویش از یک هدف واقعا انسانی، و به همین دلیل مقدس، الهام و نیرو می‌گیرند. باتوجه بدین واقعیت، من امروز پیشنهاد می‌کنم که سپاهی به نام "لژیون خدمتگزاران بشر" بوجود آید که در آن افرادی از هر کشور، هر طبقه، هر نژاد، هر مذهب، هر جنس، هر سن، در هر وضع اجتماعی و اقتصادی، فقط با این وجه اشتراک که قسمتی از عمر خود را وقف خدمتگزاری به نوع انسان کنند شرکت داشته باشند، و چون خواه ناخواه وجود مرکزی برای اداره کلی چنین نیرویی لازم است از این لحاظ فقط به سازمان ملل متحد یعنی سازمانی که به صورت بین المللی و بشری به وجود آمده است وابسته باشند.

البته این راه آسانی است که بگویم وقتی که چنین سپاهی بین المللی بوجود می‌آید،حقا شایسته است که کشورهای مختلف جهان نیز قدمی ولو ناچیز در راه خلع سلاح بردارند و قسمنی از صرفه‌جویی را که بدنی ترتیب حاصل می‌کنند در اختیار این سپاه جهانی بگذارند. ولی تا وقتی که چنین روزی فرارسد، می‌توان امید داشتکه چنین اقدامی اقلا به صورت داوطلبانه انجام گیرد، یعنی نه تنها افراد و سارمان‌های بشر دوست بلکه دولت‌ها نیز ار طریق سازمان ملل به صورت عطیه به چنین لژیوینی که به خاطر سعادت نوع انسان ایجاد می‌شود کمک مالی کنند، زیرا به هر حال هزینه زندگی و کار این افراد داوطلب می‌باید از سوی سازمان ملل متحد فراهم گردد. از دوران امپراتوری روم تا همین عصر ما لژیون‌های بسیاری به خاطر پیروزی نظامی پدیدآمده‌اند. بیایید یک بار لژیونی بین المللی به وجود آوریم که هدفش پیروزی در پیکار با دشمنان واقعی بشر یعنی با فقر، با جهل، با گرسنگی و با بی عدالتی‌های اجتماعی باشد. بگذارید تاریخ آینده گواهی دهد که نیروی معنوی خدمتگزاران بشر از قدرت هر سپاه و نیروی تخریبی هر اسلحه‌ای قوی تر و پایدارتر است. بگذارید در دنیای مادی ما، آنهایی که می‌خواهند خود را وقف خدمت به بشریت کنند به دور هم گرد آیند و صدای معنویت را به گوش سدها میلیون از برادران و خواهران بی پناه و نومید خود در سرتاسر جهان برسانند. بگذارید در تاریک خودخواهی‌ها، حسابگری‌ها، تبعیض‌ها و ستم‌ها، فروغ یزدانی از خود گذشتگی و فداکاری و نوع پرستی به دست چنین نیرویی به درخشش درآید. بگذارید این گفته سعدی، شاعر بزرگ بشریت به دست افراد تحقق یابد که:

تو کز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند آدمی

https://mashruteh.org/wiki/index.php...