تفاوت میان نسخههای «سعدی (باب دوم در احسان)/یکی روبهی دید بی دست و پای»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
جز (clean up using AWB) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|یکی روبهی دید بی دست و پای|فرو ماند در لطف و صنع خدای}} | {{ب|یکی روبهی دید بی دست و پای|فرو ماند در لطف و صنع خدای}} | ||
{{ب|که چون زندگانی به سر میبرد؟|بدین دست و پای از کجا میخورد؟}} | {{ب|که چون زندگانی به سر میبرد؟|بدین دست و پای از کجا میخورد؟}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۰۷
' | سعدی (باب دوم در احسان) (یکی روبهی دید بی دست و پای) از سعدی |
' |
یکی روبهی دید بی دست و پای | فرو ماند در لطف و صنع خدای | |
که چون زندگانی به سر میبرد؟ | بدین دست و پای از کجا میخورد؟ | |
در این بود درویش شوریده رنگ | که شیری برآمد شغالی به چنگ | |
شغال نگون بخت را شیر خورد | بماند آنچه روباه از آن سیر خورد | |
دگر روز باز اتفاقی فتاد | که روزی رسان قوت روزش بداد | |
یقین، مرد را دیده بیننده کرد | شد و تکیه بر آفریننده کرد | |
کز این پس به کنجی نشینم چو مور | که روزی نخوردند پیلان به زور | |
زنخدان فرو برد چندی به جیب | که بخشنده روزی فرستد ز غیب | |
نه بیگانه تیمار خوردش نه دوست | چو چنگش رگ و استخوان ماند و پوست | |
چو صبرش نماند از ضعیفی و هوش | ز دیوار محرابش آمد به گوش | |
برو شیر درنده باش، ای دغل | مینداز خود را چو روباه شل | |
چنان سعی کن کز تو ماند چو شیر | چه باشی چو روبه به وامانده سیر؟ | |
چو شیر آن که را گردنی فربه است | گر افتد چو روبه، سگ از وی به است | |
بچنگ آر و با دیگران نوش کن | نه بر فضلهی دیگران گوش کن | |
بخور تا توانی به بازوی خویش | که سعیت بود در ترازوی خویش | |
چو مردان ببر رنج و راحت رسان | مخنث خورد دسترنج کسان | |
بگیر ای جوان دست درویش پیر | نه خود را بیگفن که دستم بگیر | |
خدا را بر آن بنده بخشایش است | که خلق از وجودش در آسایش است | |
کرم ورزد آن سر که مغزی در اوست | که دون همتانند بی مغز و پوست | |
کسی نیک بیند به هر دو سرای | که نیکی رساند به خلق خدای |